بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۴۳
●قال (علیه السّلام): الَهُ الرِّیَاسَهِ، سَعَهُ اصَّدرِ.
●بردباری و تحمل سختی ها، ابزار ریاست است.
● حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون میفرماید که: آله ، اینجا به معنای وسیله است ،وسیله ریاست .
کسی میخواد رئیس باشه کسی رئیس گفت این خب ابزار ریاستش سعه صبره تحمل بسیار ، تا آدمی سعه صبر نداشته باشد حوصله نداشته باشد، این موفق نمیشه در ریاستش.
یه پدری تو خونه میخواد ریاست بکنه بالاخره باید تحمل کنه ناگواریها رو، یه وقتی بچهها یه چیزی میگن ،شیطونی میکنن ،خب اگه بخواد مثلاً کم حوصله باشه کم طاقتی کنه، بشین اینجا ،برو بیرون ،داد بزنه سر بچهها ،خب این خانواده از هم میپاشه نمیتونه نگهداری کنه .
حالا نمونه بارز این الان چیزی که ماها ببینیم و بفهمیم و اینا، خود مقام معظم رهبریه.
شما ببینید چه صبری ایشون تو این چند وقته به خرج داده ، نشون داده چقدر آدمایی بودن که حمله کردن به ایشون بیانیه دادن پشت سر هم ،حرف زدن تخریب کردن ،همین جوری جا به جا، بعد ایشون چقدر مثلاً صبورانه چقدر مثل یه پدر واقعاً برخورد کرد با اینا.
میتونست قدرتم داشت سریع پشت سرش بیاد یه مسئله بگه یه حرفی بگه آقا بریزن کلکش رو بکنن.
اما خب نگهش داشت بعد طرف اونقدرم حرف زد آخرش هم که از دنیا رفت گذاشتنش جای خوب.
امیرالمومنین علی علیه السلام دارد در حکومتش سعه صدر به خرج داد.
یکی از آقایون میگفتند که میومدن جلو در خونه امیرالمومنین داد میزدن میگفتن علی تو کی میری ما از دست تو راحت بشیم ، اینطوری داد میزدن .
بعد خوارج دارد که آقا امیرالمومنین علیه السلام تو مسجد خلیفه است قدرت دستشه.
نشسته بود رو منبر داشت سخنرانی میکرد یهو یه نفر از این خوارج اومد،
داد زد از اون انتهای مسجد داد زد ،گفت لا حکم الا لله
داد زد بعد همه مردم یعنی نیست حکمی مگر حکم خدا.
بعد چون شما تن به حکمیت دادین حکمیت ابوموسی اشعری خرفت و اون یکی عمرو بن عاص نادون ، به این دوتا تن دادی تو یا علی مشرک هستی.
منظورش این بود بعد آقا همه مردم یهو سر چرخوندن عقب مسجد که عه چی میگی نادون .
بعد گفت لا حکم الا لله ولا کره المتلفتون یعنی نیست حکمی جز حکم خدا هرچند اونایی که سر چرخوندن به من نگاه کردن اونا بدشون بیاد.
ولی بازم لا حکم الا لله، آقا امیرالمومنین با صعه صدر بعد یه لحظه سرشون رو بلند کرد نگاه کرد به این نامرد،
برای بار سوم گفت لا حکم الا لله لو کره الابا الحسن نیست حکمی جز حکم خدا هرچند ابوالحسن بدش بیاد.
بعد آقا امیرالمومنین فرمود که بله ان ابا الحسن لا یکره ان یکون الحکم لله ابوالحسن که بدش نمیاد که حکم برای خدا باشه ،منتها حکم الله ان تنظر فیکم ، من علی منتظرم که حکم خدا درباره شما جاری بشه.
اینجا میتونست بیرون کنه طرف رو.
پیغمبر خدا ریاست داشت تو اون چند سال این ریاستش رو با سعه صدر میومدن پشت آقا رسول الله برد یمانی، لباس آقا رو میپیچوندن دور گردن آقا فشار دادن .
بعد اصحاب میخواستند بگیرن طرف رو آقا با دست اشاره میکرد برید کنار نمیخوام شما کارتون نباشه ،شما خراب نکنید.
رئیس باید اینطوری باشه سعه صدر داشته باشه برید کنار برید کنار ، بعد طرف میگفتش که اونجا تو اون لحظه آقا چی میخوای میگفتش که مثلاً فلان .
پیغمبر با این چنان با ملاطفت برخورد میکرد میگه همونجا آیه نازل شد:
انک علی خلق عظیم
یا رسول الله تو خلق عظیم داری
تو بهترین خلق رو داری
هر روز طرف میومد از اون بالا پشت بوم شکمبه گوسفندو خالی میکرد رو سر پیغمبر. یه روز که نیومد پیغمبر فرمود کجاست گفتن مریضه آقا فرمود بریم عیادتش .
کاشف الغطا میگن یه ریش خیلی بلندی داشت، تو مسجد یه سیدی بود.
خب بعضی از سیدا الحمدلله خوبن بعضی سیدام هستند یه خورده جوشین آقا این سید جوشی اومد تو مسجد رفت جلو دستش رو آورد جلو گفت بده بیاد،
آقا فرمود چی رو بدم بیاد گفت سهم منو بده بیاد گفت سید جون دیر اومدی تموم شد.
این آب دهنشو جمع کرد تف کرد تو صورت شیخ کاشف الغطا
این بلند شد رو به مردم گفت سید جون ریش منو قشنگ کردی با آب دهنت .
بعد رو کرد به مردم گفتش هرکی این ریش کاشف الغطا را دوست داره خلاصه مردم دستتونو بکنید تو جیبتون،
یه دوری خودش زد تو مسجد همه مردم پول جمع کردن دادن به این کاشف الغطا، کاشف الغطا هم گفت بیا سید جون بیا برو .
اگه سعه صدر نداشته باشی نمیتونی ریاست بکنی به هم بریزی.
یه پدر تو خونه اینطوریه یه امام جماعتم تو مسجد باید سعه صدر داشته باشه بردباری داشته باشه، تحمل بسیار داشته باشه.
حضرت موسی گفت رب شرح لی صدری
خدایا به من شرح صدر بده و
یسر لی املی وحلل عقدة من لسانی آسون کن کار رو ،گره رو از زبون من بردار.
خب پیغمبر خدا هم از خدا شرح صدر خواست
الم نشرح لک صدرک
آیا سینه تو را برای شرح… بله .
خدا به آبروی محمد و آل محمد ما را ببخشه و بیامرزد.
عاقبت امرمون را ختم بخیر بفرماید .
یه جمله هم عرض مصیبت و ذکر روضه اون هم باید تفسیرش رو نگاه کنیم ببینیم پیغمبر خدا خواسته شرح صدر خواسته یا نخواسته .
چند جمله ذکر مصیبت بکنیم روضه بخونیم
امروز صبح دوشنبه هم هست
مهمون آقا امام حسین و امام حسن علیهم السلام هستیم
امروز روضه امام حسن رو میخونیم خدمت شما غریب مدینه است امام حسن مجتبی
از قدیم ما هی میگفتیم کی غریبه
امام حسن یا امام حسین
هرچند جفتشون هم غریبن منتها دیگه آدم مقایسه میکنه یه وقت ذوقی دیگه میگفت کی غریبه امام حسن یا امام حسین
میگفت ببین امام حسین یه کربلا داره اربعین داره اصلا یه شب جمعه داره اصلاً غوغا کرده امام حسین
اما فدای اون آقایی بشم که قبلش با خاک یکسانه
نه زائر داره نه خادم داره نه شمعی نه چراغی هیچی
شما الان بری بقیع یه لحظه نیت کن برو بقیع همین الان بقیع چه خبره هیچ سوت و کوره
خب این بعد همین یه دونه رو بگم میگفت آقا امام حسین یه خانمی داشت مثل رباب
عجیب بوده این خانمها دارد وقتی اومد کربلا یعنی از شام که برگشتن کربلا
سه روز ظاهراً امام سجاد علیه السلام تو کربلا موندن
روز سوم دیگه آقا امام سجاد فرمودند اگه یه روز بتونیم اضافهتر بمونیم هیچکی به مدینه نمیرسه تو کربلا همه خودشون رو میکشن بعد تلف میشن
امام سجاد میگه حرکت کردن سمت مدینه
اما یه خانمی اومد جلو گفت
آقا یا امام سجاد اگه اجازه بدید من کربلا بمونم اون کی بود همین خانم رباب بود که آقا امام سجاد علیه السلام ظاهرا قبول کرد که بمونه
بعد میگن یک سال تو کربلا موند کارش تمام این بود
که هر روز طلوع آفتاب میومدن کنار قبر امام حسین مینشست تا غروب
بعد بنی اسد سایبون درست کردن گفتن رباب بیا اینجا بشین زیر سایه گریه کن گفت نه والله
گریه من زیر آفتابه گفتن چرا گفت من خودم با چشم خودم دیدم بدن پسر پیغمبر اینجا زیر آفتاب بود
این خانم رو شما ببین بگو فدای دلت بشم امام حسن
انقدر غریب بودی خونه هم خانومت دشمنت بود
اون نامرد زهرا ریخت تو کوزه
آقا امام حسن مجتبی با زبون روزه یه مقدار از این آب نوش جان کرد
صدا زد آخ جگرم
اولین جملاتی که گفته باشد این باشد صدا زده باشد کنیزا برید خواهرم زینب را صدا کنید بیاد
یه وقت دیدن بی بی زینب تو کوچههای مدینه دوان دوان میاد تا چشمش افتاد به بدن برادرش حسن
دید رنگ صورت تغییر کرده بدن میلرزه صدا زد حسن جان چه بلایی سرت آوردن گفت داداش برم طبیب صدا کنم
فرموده باشد خواهرم حسینم رو بگو بیاد
همه برادرا جمع شدن
ابی عبدالله سر امام حسن را به دامن گرفت به پهنای صورت گریه کرد
یه لحظه امام حسن چشم باز کرد دید برادر گریه میکنه فرمود
حسین جان تو برا من گریه نکن
همه ما باید برای تو گریه کنیم
لایومک یومک یا اباعبدالله
هیچ روزی مثل روز تو نمیشه
با کنایه از اینکه الان سر من تو دامن توئه داداش
روز عاشورا
الشمر و جالس علی صدرک
حسین جان