بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه هجدهم
در رابطه با خطبه فدکیه خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها مباحثمون میرسه به اینجا که حضرت میفرماید
و خدا او رو برگزید آقا رسول خدا رو پیش از اینکه اون حضرت رو
به رسالت مبعوثش بکنه او رو برگزیده شد خب قبلا هم من
روایاتش رو عرض کردم روایات ما اینجا به وفور داریم نه یکی نه دو تا
الی ماشالله انقدر روایات داریم که میفرماید خدا ما رو از نور خلق کرد
اولین چیزی که خلق کرد نور ما بود نور ما رو ساکن کرد
خدا بعد عرش رو خلق کرد پس من بالاتر از چی هستم عرش هستم
بعد تا اینکه یه روایت داریم که مثلاً میفرماید وقتی که خدا نور ما رو
عرضه کرد بر ملائکهها ، ملائکهها بعداً خلق شدن
وقتی خدا نور ما را عرضه کرد بر ملائکهها ملائکهها چیز شدن مثلاً اصطلاح ما غش کردن
انقدر این نور عظمت داشت اینا که بعد میفرماید ما تسبیح کردیم خدا رو
که اونها هم یاد گرفتن چیکار کنند خدا را تسبیح کنند
حالا آقای مصباح خدا رحمتش کنه ایشون اینجوری میفرمود
شاید منظور روایت اینه که ما خدا رو تسبیح کردیم که
اینها بفهمن ملائکهها بفهمن ما خدا نیستیم چون اون عظمتی که
ظهور کرد شاید ملائکهها گمان کردن چیه این خدا بود که ظهور کرد
خدا بود که جلوه کرد و لذا تسبیح کردیم که اونا هم تسبیح کنند دقت کردید خیلی لطیف آقای مصباح اینجا رو
خیلی لطیف بیان میکردن ما تسبیح کردیم که اونا هم تسبیح کنند ما حمد کردیم که اون هم حمد کنند
یعنی اگر ما تسبیح نمیکردیم اینا شاید از دست میرفتنا
پس اهل بیت و اینا حق آب و گل دارند به گردن این ملائکهها
به هر حال این کلمه و اینها این اصلاً توی انجیل و تورات هم چیه آمده
اگه نگاه بکنید توی مثلاً کتاب اشعیا اون باب چهل و دومش اونجا میگه
میگه اینک برگزیده من بعد شروع میکنه خصائص و ویژگیهای آقا رسول خدا را یکی یکی می شماره
که تطبیق بر آقا رسول خدا محمد مصطفی میکنه
پس یکی از صفات پیغمبر برگزیده خدا بودن هست و لذا
حضرت زهرا سلام الله علیها می فرماید زمانی او رو برگزید که
هنوز به پیامبری اون حضرت رو مبعوثش نکرده بود
مبعوث نشده بود زمانی او رو برگزید که همه خلایق پوشیده بودند
یعنی معدوم بودن هیچی بودن یعنی زمانی حضرت رسول رو مورد توجه و برگزیده قرار داد
که هنوز موجودات خلق نشده بودند مکنون میفهمد پوشیده خب همون
عبارت اخرای معدوم بودن همه خلایق چی بودند معدوم بودن
بازم اینجا یه عبارت لطیفی حضرت زهرا می فرماید معدوم به اصطلاح فلسفی
عدم و اینا اصطلاحات فلسفین دیگه عدم یعنی عدم یعنی نیستی
خب حضرت زهرا اینجا عبارت عدم رو به کار نبرده عبارت مکنونه رو به کار برده
اگر نیست بودیم که خب نیست که نیست دیگه
هست نمیشه از نیستی چیزی میشه در بیاد شما از نیستی میتونی خونه بسازی
باید یه چیزی باشه که باهاش خونه بسازی دیگه درسته
اصلاً از جهت فلسفی از عدم چیزی در نمیاد عدم عدم دیگه
نیستی نیستی دیگه چیزی از پس از هستی که هستی در میاد
دقت کنید خیلی دقیقه خب حالا اینجا حضرت زهرا نمیفرماید ما معدوم بودیم
و زمانی خدا پیغمبر را برگزید که خلایق معدوم بودند نه نی فرماید خلایق مکنون بودند
پوشیده بودند خانم می خواد بفرماید یعنی خلایق در علم خدا بودند
که خدا این علم رو به ظهور قبل از اینکه خدا این علم رو به ظهور برسونه
پیغمبرو چیکار کرد برگزید میگم کلمه عدم رو من نمی پسندم اینجا
که بعضی از آقایون مترجم هم آوردن که زمانی که همه انسان
در عدمستان بود خب تاریک و خاموش بود بعد که بعد نور وجود در اونها تابید
خب قبل از این خدا پیامبر رو چیکار کرد برگزید این هم از این عبارت
و وقتی او رو برگزید که خلایق به پوشش هولها محفوظ بودند
هول اینجا به معنای وحشت و اینها حضرت میخوان بفرمایند که اون زمانی که خدا
پیامبر اکرم صلی الله و سلم رو برگزید همه موجودات در عدمستان در عالم حول و وحشت بودند
خب این تعبیر مجازیه دیگه در مقام خطابه است وگرنه موجودات
قبل از وجود خب اینا چیزی نبودن که تا هول داشته باشن یا در عالمی به نام
مثلاً عدمستان باشند و همه موجودات به منتهای عدم چی بودند مقرون بودند
یعنی هیچ موجودی در عالم وجود نداشت و موجودات
همه معدوم بودند معدوم محض بودن که خب حالا این پیامبر رو
خدا اونجا چیکار کرده خدا اونجا برگزیده برای اینکه همه این قصهها
یه خورده آرام بشه برای من و شماها که چطور ممکن هست
حضرت میفرماید علم من الله تعالی برای اینکه خداوند متعال
به آینده امور چی بود آگاه بود همون برگشت دوباره به علم خدا
که ما در علم خدا بودیم و هنوز به عالم وجود هنوز راه پیدا نکرده بودیم
نه اینکه نیست بودیم بودیم منتها در کجا بودیم در علم خدا بودیم
خب ظهور نکردیم قبل از اینکه این اتفاقها بیفته خدا پیغمبر رو چیکار کرده برگزیده و
اصلاً همه خلایق رو به طفیلی پیغمبر چیکار کرده خلق کرده
هدف پیغمبر بوده اصل پیغمبر بوده مابقی طفیلی هستند
مثال بزنم شما که غذا رو میگذارید تو دهنتون هدفتون چیه
سیر شدنه دیگه انرژی گرفتنه دیگه میخورید سیر بشید
حالا وقتی غذا رو دارید میخورید فکتونم چی میجنبه تکون میخوره
خود این برای فک یه نوع ورزش تقویت شدن پس در عین حال که داری غذا میخوری فکتم داره ورزش میکنه
اما شما تا به حال به این فکر کرده بودی که فکتم داره ورزش میکنه
اگه مثلا بعد چند روز اینها که میرن توی کما و اینا بعد کما که در میان
دیدید چقدر سخت حرف می زنند همین چند روز پیش یه دختر خانوم
از کما در اومد چند وقت پیش بود اسرائیل حمله کرد جنگ ۱۲ روزه راه انداخت
یه دختر خانمی از اون موقع رفته بود کما همین هفته پیش از کما در اومد
داشت حرف میزد نمیتونست این بعد هی تمرین کنه هی تمرین کنه تکرار کنه تا عادی بشه
خود این داری غذا میخوری خود به خود این فکتم.. خب حواست به این بود
که داره ورزش میکنه نه شما هدفت یه چیز دیگه است
هدف خدا ولی در عین حال اینم هست خدا هدفش پیغمبر بود و آلش
حالا ماها هم کنارش یه بازی می کنیم یه حالی ببریم و یه فیضی ببریم
پس ما تو علم خدا بودیم حالا خدا ظهورمون داد
منتها قبلش همه اینا صدقه سر کی بوده صدقه سر آقا رسول خدا بوده
که اصلاً از او وجود نشر پیدا کرده بله خب حالا اینها بماند
ایشالا تا جلسه بعد ایشالا خدا توفیق بده بتونیم توضیح بدیم.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
دلهامونو ببریم در خانه آقا امام حسین علیه سلام
این آقایی که خب فرزند دختر رسول خداست
و به هر حال احترام داره دیگه پیغمبر این همه تاکید کرد
به امام حسین در نقل دیدم یه وقتی پیغمبر از در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها عبور میکرد
یه مرتبه متوجه گریه حسینش شد میگن انقدر دل پیغمبر به درد آمد
از گریه امام حسین اومد در خانه حضرت زهرا درو باز کرد فرمود
زهرا جان بابا حسینو آرام کن به این مضمون طاقت شنیدن گریههای حسینو ندارم
حسین من را آرام کن هی تاکید سفارش میکردند
میخوام بگم یا رسول الله پس چه حالی داشتید اون روزی که
حسین شما تو گودال کربلا هی صدا میزد اسقونی یه جرعه آب بدید
جیگرم داره از تشنگی میسوزه پس چه حالی داشتید اون ساعتی که
ببینید کودکان امام حسین خواهران امام حسین اینها صداشون
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فرياد العطش ز بیابان کربلا
چه حالی داشتید اون ساعتی که میدیدید حسینتون داره دست و پا میزنه
چه حالی داشتید اون ساعتی که نی دیدید نامرد نشسته رو سینه حسین شما
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر من آه از دل
حسین جان حسین جان



