بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه دوازدهم
بحث در رابطه با خطبه ی خانم فاطمه زهرا سلام اللّه علیها که نامگذاری شده بنام خطبه ی فدک
عرض کردیم که حضرت حمد و ثنای الهی، خب شهادت میدن به وحدانیت خدا بعد می فرمایند
که این یه باطنی داره که باطنش اخلاص است اگر کسی این شهادت درش پیاده بشه
کدوم شهادت؟ نیست خدایی جز خدای یگانه ما توحید چند جور داریم
یکیش توحید افعالی است یعنی هیچ موثری در این عالم وجود نیست الا اللّه
اگر این هست پس آدم به کسی امید نبنده دل خوش نکنه فقط به کی دل خوش بکنه؟
به همون موثر دیگه از کسی ترس و واهمه نداشته باشه جز اللّه تبارک و تعالی
حالا من شنیدم که امام خمینی رحمه الله علیه فرمودند: من در تمام عمرم از هیچکسی نترسیدم
حتّی اون موقع که اومدن ببرنش سرلشکر بوده کی بوده اونجا از بیت بردنش
مامور نظام بود اسلحه دستش بود امام تو ماشین بود اون داشته می لرزیده
و امام دلداریش میداده و بهش می گفته از چی می ترسی ببینید کسی که خدای تبارک و تعالی رو همه کاره ی عالم می بینه
و لذا نه ترسی داره نه امید واهی داره هیچ خیال راحت کارش رو انجام میده شد شد نشدم نشد
هیچ برگی رو از درخت نمی افته مگر به اذن خدا، خدا میدونه اینجاست که
اخلاص میاد خالص میشه وجود او برای کی؟ برای خدای تبارک و تعالی
حالا این توحید رو خدا در قلب ها برای وصل شدن این توحید رو رسیدن به این معانی رو
خدا در قلب ما چیکار کرده؟ قرار داده در ضمن دل گذاشته خودش رو کجا نشون میده
یه جاهایی مثل هواپیما تو آسمون یهو موتورش متوقف میشه هواپیما یه برگ کاهی هست تو آسمون این می قلته میاد سمت زمین
هیچ کاری از کسی بر نمیادنه خلبان میتونه کاری بکنه هیچکسی بعد یه مرتبه می بینی
قلب خودش رو نشون میده چیزی که تو وجودش قرار داده بود در ضمن قلب بود
دست به آسمون بلند میکنه میگه خدا کمکم کن.آهان این توحید!
از هیچکسی کاری برنمیاد فقط تو اونجا خودش رو نشون میده من این تجربه و حس رو داشتم
وقتی داشتیم از مشهد برمی گشتیم یه دفعه یه اتفاقایی افتاد هواپیما یه جوری شد
همه ی دست ها به آسمان بلند شد جیغ میکشن خدا خدا خدا
حضرت صادق علیه السلام یه کسی اومدن پیششون صحبت از این مسائل کردن
حضرت فرمودند: شده تا حالا تو کشتی باشی موج دریا بزنه و طوفانی بشه
کشتی اینجوری بشه؟ اونجا گفت من خدا رو صدا زدم مثلاََ شده اینجوری
دیدم دیگه ناخدا کاری ازش بر نمیاد کشتی سوراخ شده شکسته شده
موج ها همینطور میاد می بینم هیچ قدرتی نیست جز قدرت خدا
یه قدرتی و وجودی هست من رو از مهلکه نجات بده حضرت فرمود اون قدرت خداست
منتها بدبختی اینجاست وقتی ما رو نجات دادن اومدیم تو خشکی یه اتفاقی میفته هممون دوباره مشرک میشیم
اِخلاص خَلاص اخلاص میره پی کارش،حالا استاد ما حاج آقا خسرو شاهی می فرمود
آدم زرنگ کسی هست که اون حال رو همیشه داشته باشه تو تمام زندگیش پیاده کنه
همون حالی که تو کشتی پیدا میشه، همون حالی که تو هواپیما پیدا میشه
موقع سرنگونی هواپیما همون حال رو تو زندگیت داشته باشی
اخلاص رو بکشونی بیاری تو زندگیت چجوری میشه؟ با فکرت که هی فکر کنی و فکر کنی
این عالم رو اسباب ببینی خدا رحمت کنه آقای مصباح رو می فرمود
اگه رفتی پیش یه کسی مثلاََ یه خودکار از جیبش درآورد یه مداد درآورد امضا کرد
که به این آقا یه میلیارد وام بدید شما چقدر خوشحال میشی؟ خیلی میگی
آقا امضا کرد برم از صندوق وام بگیرم حالا میای از اون خودکاری که تو دست آقا بوده
جوهرش اومده روی کاغذ خط کشیده شده میای از خودکار تشکر میکنی؟
کدوم آدم عاقلی تا بحال دیدی از اون خودکار تشکر بکنه پدرآمرزیده
این بابا خودکار رو چرخوند که تو اینجا کارت راه افتاد تو چه عقلی داری که از خودکار تشکر میکنی
حالا من و شما هم اینجوریم اینا رو می بینیم آقا رو می بینیم خانم رو می بینیم فلانی رو می بینیم
بنده خدا اون خودکار بود دست کسی دیگه بود اون بالایی اذن داد اجازه داد که
این بچرخه تو کی هستی؟ تو توی چه عالمی هستی؟ بجای اینکه بگی الحمدلله
به قول آقای مدرس بری تو اتاق خدا رو یه سجده کنی، چسبیدی فلانی دستت درد نکنه منت سر ما گذاشتی چیکار کردی…
نمیگم از اون تشکر نکن، بکن ولی قبلش باید از خدا تشکر می کردی
خدا تو دل ها قرار داده هم در ضمن دل ها این وصل رو قرار داده و هم در تفکر و عقل ها
هم این رو درک می کنند عقل ها هم این رو می یابد. یعنی برای کسی بشینی توحید رو
مباحث خدا شناسی رو بیان بکنی؛ عقلش چی میشه؟ روشن میشه
پس خدا مسئله ی توحید رو هم در ضمن دل ها قرار داده هم درعقل ها روشن گذاشته
پس یه نکته بگم بحث خداشناسی و علم توحید هم حضوریه که با دل درک میشه
هم حصولی که با عقل فهممیده میشه مثل گرسنگی شما گشنتون میشه چجوری می فهمید؟
کسی لازم نیست بهت بگه تو وجود خودته درکش میکنی و می یابیونیازی نیست کسی بهت بگه
حالا اگه یکی اومد و گفت برای شما توضیح داد شما میگی آهان آهان این میشه درک عقلی
پس یکی حصولی یکی حضوری خداشناسی هم اینطوریه مثل گرسنگیه ما تو وجودمون
خدا نهفته است خداشناسی نهفته است منتها خب اینقدر غفلت اومده روش
پرده اومده و غبار اومده مثل کسی هست که گرسنه است ولی احساس گرسنگی نمیکنه
چون مریض شده باید بیای بالا سرش هی دارو بدی بهش هی دوا بدی
این رو تنبه بده بگه بابا تو گشنته بلندشو مثل مادری که بچش مریضه گشنشه
سر سفره نمیاد بابا این الان مریضه یه روز غذا نخورده؛ طبیعتاََ گرسنه شده
هی به زور قاشق رو میزاره دهنش غذا رو میریزه تو حلقش هی میگه بخور بخور
پس هم در وجود ما حضوری هم در عقل ما حصولی خدا گذاشته و بابت این ما باید بگیم الحمدللّه بابت این نعمت بزرگ
این تکرار جلسه ی گذشته بود با یه بیان دیگه.
صلّی الله علیک یا اباعبدالله
صلّی الله علیک یا اباعبدالله
صلّی الله علیک یا اباعبدالله
ایام بنام خانم فاطمه سلام الله علیهاست ما هم مهمان خانم هستیم
اگه بخوام بازم روضه اشاره داشته باشم به خانم فاطمه سلام الله این جمله رو من میخونم و ترجمه می کنم
همین روضه ی من باشه حضرت فرمودند بر من فاطمه مصیبت ها بود که فرو ریخت دقت کنید
سرازیر شد فرو ریخت سیل آسا این مصیبت ها که اگر این مصیبت ها فرو میریخت بر ایام
یعنی روزها این روزها تبدیل میشد به شب تاریک شب ظلمانی شب سیاه
حالا این خانم با این مشکلات و مصائب بلند شده اومده تو مسجد میگه الحمدلله ما انعمت و له الشکر ما الحمد
قربونت برم بی بی جان چقدر این مصیبت ها و غم ها عجیبه ما بشینیم گریه کنیم
باغ را آتش زدند باغبان را می برند
شد زمین گریان چو میدید آسمان را می برند
دست امیرالمومنین رو بستند سمت مسجد روانه کردند مادر خانه یه گوشه ای افتاده
میان شعله های آتش الهی دورت بگردم بی بی جان یه مرتبه صدا زد فضه علی رو کجا بردن
عرضه داشت خانم دستش رو بستند سوی مسجد خانم با اون حالی که داشت دوید سمت مسجد خودش رو رسوند
دست به دامن امیرالمومنین حضرت رو بگیرد سمت مسجد نبرند هر کاری کردن فاطمه رو از علی جدا کنن نمی تونستند
عرضم تمام همین یه جمله صدا زد قنفذ دست فاطمه رو کوتاه کن اینقدر با قلاف شمشیر به بازوش زدند….
زهرا جان زهرا جان



