حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سوم

عرض کردیم که عنوان بصری این شخصی که سنی ازش گذشته

محضر آقا امام صادق صلوات الله علیه رسید حضرت او را راه نداد

رفت و دوباره آمد بعد از یک راز و نیازی حضرت او رو پذیرفت

و پرسید که کنیه تو چیه ؟گفت ابوعبدالله و فرمود خدا این کنیه تو رو تثبیت کنه

مستدام بداره و در اونچه که رضای اوست موفقت بداره

بعد عنوان بصری گفتش من پیش خودم گفتم که اگر از این ملاقات امام

و عرض سلام به اون حضرت هیچ بهره دیگه‌ای غیر از همین دعا من نداشته باشم برام بسه

بعد حضرت اندکی تأمل کردند بعد سرشون رو بلند کردند فرمودند

که ای اباعبدالله چه می‌خواهی ببین کنیه خود امام صادق علیه السلامم اباعبدالله است

کنیه او هم ابوعبدالله ایت حضرت فرمود چی می‌خوای این عنوان میگه که

گفتم از خدا خواستم که دل شما رو به سمت من نرم کنه متمایل کنه

و از علمت من رو نصیب کنه و امید دارم که خدا اونچه را که از او در مورد شما خواستم به من بده

ببینید معلوم میشه آدم فهمیده ای بوده آدم باکلاسی بوده آدم موحدی بوده

این مثلاً یه آدم حالا درسته ۹۴ سالش بوده ولی معلومه آدم دوران دیده بود

ادبیات رو نگاه کنید من از خدا خواستم که توحیدی داره نگاه می‌کنه

از خدا خواستم بعدم امید دارم که اونچه که خواستم از خدا به من بده

حضرت حالا اینجا متن حدیث رو خورده خورده می‌خونم بعد یه توضیح کوچیکی میدم

حضرت فرمودند که لیس علم بتامل یعنی علم و دانش با یادگیری به دست نمیاد

یعنی یه کسی بره مدرسه و این کتاب‌ها رو بخونه بعدم مثلاً بره امتحان بده عالم نمی‌شه

علم اینجوری به دست نمیاد که آقا بله رفتی مدرسه چی یاد گرفتی؟ سیاهه یاد گرفتم

رفتی دانشگاه چی یاد گرفتی ؟ سیاهه یاد گرفتم حوزه اش هم همینه

فکر نکنید حوزه علم بدست میاد نه ، اگه طلبه‌ای اومد تو حوزه

سال اول طلبگیش تموم شد نمیتونیم بگیم عالم

این علم بدست آورده اینجوری به این آسونیا به دست نمیاد

بله رفتی یه چهارتا ضرب ضربا یادگرفتی و نمی‌دونم کل فاعل مرفوع یاد گرفتی

منتها الان بهش میشه گفت عالم میشه بهش گفت دانشمند

ببینید این یه مقدمه است ااینکه بره بچه تو مدرسه یاد بگیره

نمی‌دونم من برم تو حوزه یاد بگیرم اون دانشجوش بره توی دانشگاه یاد بگیره

اینا همش مقدمه است اینها همه پله است نردبونه

تو اومدی نردبونو گذاشتی کنار دیوار خب رفتی بالا نه تازه نردبون رو گذاشتی

حالا این علم و کتاب و اینها همش مقدمه است برای اون عالم شدن

یه پلشه دو تا پلشه پله‌های دیگه‌ای داره نمی‌دونم مقدمات دیگه‌ای داره

حضرت می فرماید بلکه این علم حقیقتش نوره

این یه نوریه که خدا قرار میده در قلب اون کسی که بخواد اراده بکنه

خدا اراده بکنه چیکارش کنه هدایتش بکنه این نور تو قلب آقای بهجت قرار میده

این نورو تو قلب آقای جوادی آملی قرار می‌ده حالا شدتش شدت و ضعف داره

اون شدیدش ممکن تو قلبهای شما ها هم خدا همین نورو قرار بده

اگه خدا بخواد هدایت بکنه منو هدایت بکنه شما رو هدایت بکنه

یه کوچه بازاری رو این نور رو تو قلبش قرار می‌ده بعد حضرت می‌فرماید

حالا اگر خواستی این علم رو به دست بیاری چیکار کن بهت می‌گم

اگه خواستی علم به دست بیاری این کارا رو بکن که انشالله جلسه بعد خدمتتون عرض می‌کنم

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

امروز دلهاتون رو ببرم در خانه حضرت رقیه سلام الله علیها

این نازدانه وقتی خیلی من این ایام فکر کردم به روضه حضرت رقیه

که این بچه سه ساله چه کشید اون لحظه که سر بریده رو تو دامن خودش می‌دید

واقعا میگم بچه رو باید با عروسک.. یه خانمی می‌گفت شما که اینجوری شد

مثلاً براتون ما سعی کردیم حواس بچه‌ها رو پرت بکنیم

اما اون نامرد گفت چه خبره تو خرابه گفتند امیر بچه‌های حسینن اینا بهانه بابا کردن

گفت آرامشون کنید گفتند با چی آروم شون کنیم گفت با سر بریده بابا شون

نیمه‌های شب سر رو آوردن گذاشتن جلو نازدانه

این بچه‌ آرام شد سر رو گرفت تو بغل هی نگاه به سر می‌کرد

این سر سری که یک عالمه باهاش خاطره داره

حالا تو دامن خودش می بینه منتها رگ‌ها بریده شده صدا زد گفت بابا

بس که دویدم عقب قافله

پای من از ره شده پر آبله

پدر فدای سر نورانیت

سنگ جفا که زد به پیشانیت

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *