بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه دوم
عرض کردیم در رابطه با حدیث عنوان بصری، عنوان یه پیرمرد نود و چهار ساله است
که نزد مالک بن انس می رفته و متوجه میشه که حضرت صادق (ع) به مدینه آمدند.
میل میکنه که بیاد نزد امام صادق (ع)، امام صادق(ع) راهش میده یا نه؟ راه نمیده گفت:
من تحت نظر حکومتم به کارهایی مشغول هستم. مثلاََ حضرت می فرماید:
وقت ما رو نگیر برو که بعد این آقای عنوان میگه: من با غم و اندوه به طرف خانه ام رفتم.
حضرت تردم کرد؛ گفتم اگه حضرت خیری در من می دید تردم نمی کرد.
با یه عالمه غصه و اندوه حرکت کردم به سمت منزلم، چون محبت جعفر (ع) در دلم جای گرفته بود؛ از فردا به نزد مالکم نرفتم.
قیچی شد یادتونه یه حدیث می خوندم که طرف اومد نزد حضرت گفتش
من هم شما رو دوست دارم هم فلانی رو، حضرت فرمود: تو یه چشمی هستی یه چشمت بازه یه چشمت بسته
نمیشه یا باید دربست بیای پیش ما اون چشمت هم که کور بینا بشه باز بشه،
یا دربست برو اون چشمت که بازه کور بشه. نمیشه چشمت هم باز باشه هم بسته
یا این ور یا اون ور خلاصه این قیچی شد. آقای عنوان بصری بعد چهارسال که میره سراغ مالک بن انس چی باید بشه
جدا بشه قیچی بشه قطع بشه میگه دلم باید پر از محبت امام صادق(ع) شده بود.
میگه: از فردا هم پیش مالک نرفتم و از خونه هم خارج نشدم.
مگر برای خوندن نماز واجب به مسجد که جماعت میخوندم و سریع بر میگشتم منزل
تا اینکه این مدتی ادامه پیدا کرد و صبرم تمام شد و دلتنگ شدم کفشم رو پوشیدم و ردا رو انداختم رو دوشم
بعد خوندن نماز عصر حرکت کردم سمت خانه ی امام صادق(ع) میگه وقتی رسیدم اونجا
اجازه ورود خواستم در زدم، خادم امام صادق (ع) اومد بیرون گفت: چی میخوای؟
گفتم خواستم خدمت آقا برسم و سلامی بدم همین حاج آقا خسرو شاهی رحمه الله علیه
ایشون می فرمود: هر روز بلند بشید رو به امام زمان کنید و بگید
السلام علیک یا ولی الله السلام علیک یا حجه الله السلام علیک یا صاحب الزمان
همینه ببین عنوان بصری نماز عصرش رو خونده رو کرده به سمت امام صادق(ع)
رفته در خانه ی امام صادق(ع) حالا شما با پای دل میری کجا؟ در خانه ی امام زمان (ع)
رفتم گفتم آقا میخوام سلام بدم گفت: آقا دارن نماز میخونن کنار در توقف کردم
بعداز مدت کمی خادم بازم اومد و گفت: با برکت خدا داخل شو! داخل بشید با سلام
این یه اصطلاحی هست. با بسم الله داخل بشید اینا الان دیگه بساطش جمع شده
کسی دیگه اینجوری حرف نمیزنه ادبیات ما تغییر کرده. اون هنگام میگفتن با برکت داخل بشید.
امروز مثلا ما میریم خونه تو ذهنمون بمونه بالبرکه یعنی با سلام با بسم الله با انا انزلناه وارد بشیم
میگه: وارد شدم و سلام کردم. امام صادق(ع) جوابم رو داد مگه میشه جواب نده
شما میری مشهد میگی السلام مگه میشه جواب نده. خدا حجاب انداخته از فهم من
من سلام رو نمیشنوم ولی می فهمم که حضرت جواب رو میده. خب میگه که فرمود:
بنشین خدا تو را رحمت کند میگه: نشستم و آقا شروع کرد احوالپرسی کرد
سرش رو بلند کرد فرمود: اسمم رو نپرسید کنیه ام رو سوال کرد.
ای کاش ما هم کنیه داشتیم اینا زمان رضا خان جمع شد. گفتم : ابو عبدالله
فرمود خدا کنیه ات را مستدام بدارد برایم دعا کرد و در اونچه که رضای اوست موفقت بدارد.
عنوان میگه با خودم گفتم: اگر از این ملاقات با امام صادق(ع) هیچ بهره ای غیر از این دعا نداشته باشم برایم خیر بسیاری هست.
از سرم هم زیاده من سود خودم را کردم. یعنی امام هیچی هم به من نگه چیزی هم یادم نده
همین دعای امام صادق(ع) برایم بسه. خدا ان شاءالله به ما توفیق بده در این مسیر
هر روز که از خواب بیدار میشیم تا شب همش توجه به اولیای خدا بگیم.
السلام علیک یا ابا عبدالله
السلام علیک یابن رسول الله
روز دوشنبه هست عرض مصیبت کنیم دل هاتون رو ببرم در خانه ی امام حسن مجتبی علیه السلام کریم اهل بیت
واقعاََ آقایون خانم ها توجه به ناحیه ی امام حسن مجتبی(ع) یه چیزی گیر ما میاد
امام حسن مجتبی (ع) وقتی مسموم شد قربونش بشم فدات بشم
غریب به یک ماه در بستر بیماری افتاد هر چی به حضرت می دادند معده پاسخگو نبود
از تشتی که مقابل حضرت بود هرچی تناول میکردن میل میکردن معده پاسخگو نبود
هی می گفتن تشت رو بیارید، اما روضه ی من این باشه تا بهش میگفتن
یابن رسول الله یابن فاطمه الزهرا خواهر تو زینب داره میاد
می فرمود تشت رو بردارید حالا چرا اینجوری بوده شاید داخل تشت خون ها بوده پاره های جگر بوده
دلشون نمیومد زینب چشمش به پاره های جگر بیفته من یه جمله بگم
یا امام حسن خودت به ما یاد دادی بگیم لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
پس این خواهر چه حالی داشت که داخل تشت ببینه سر بریده ی برادرش حسین رو
ای که ببیند سر بریده ی حسینش را اون نامرد با چوب خیزران به لب و دندان برادر میزد
حسین جان حسین جان