حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خب وقایع بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رو مرور می‌کنیم

بحث می‌کنیم رسیدیم به اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها خب به جهت بیماری به جهت شدت حالا جراحات وخامت

حالی که حضرت داشتند به بستر بیماری افتادند و نقل می‌کنند که

اولین کسی که اومد ملاقات حضرت زهرا ملا علیها ام سلمه بود و

خب حضرت زهرا ابراز نارضایتی کرد و اونجا مطالب رو به ام سلمه گفت

بعد بازم در نقل داریم که زنان مهاجر و انصار این‌ها حالا چه جوری اومدن چه تعدادی اومدن

چند نوبت اومدن به هر شکل اینها خیلی برای ما روشن نیست

ولی خب در نقل داریم که یه مرتبه زنان مهاجر و انصار اومدند

این‌ها همشون با هم که تو یک اتاق جا نمیشن که یا نماینده اومدن

یا گروه گروه میومدن ملاقات می کردند این گروه می‌رفت گروه دیگه میومد

به چه شکل بود به چه صورت بود خیلی روشن نیست

نقل فقط همین هستش که زنان مهاجر و انصار یا زنان مسلمان مدینه

خب اینکه زنان مهاجر و انصار رو میگیم در کتاب السقیفه و فدک هست

که آورده شده اونی که میگیم زنان مسلمان مدینه این به نقل از بلاغات النسا هستش

که مال اهل تسننه میگه که نزد دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

این‌ها جمع شدن تا احوال حضرت زهرا سلام الله علیها را بپرسند

و این عیادت زمانی بود که بیماری حضرت زهرا شدت گرفته بود

تو بلاغات النساء این شخصی که سنی هست اینجوری میاره

میگه که زنان مسلمان به نزد ایشان رفته بود و سوال کردند گفتند

ای دختر رسول خدا با این بیماری در چه حالی هستی مثلا حالتون چطوره با این بیماری چه جوری می‌گذره

خانم فاطمه زهرا ببینید از این فرصت نهایت استفاده رو داره می‌کنه

اینجوری نیستش که مثلاً حالا حضرت صرف نظر بکنه از این فرصت

فرصت را غنیمت می‌شماره بلافاصله اون مطالب اساسی و کلیدی رو میگه

حالا یه تیکه اش رو این آورده حتماً اونجا خانم فاطمه زهرا حسابی حساب اینا رو رسیده

حالا گلش دگرو تو تاریخ آورده وقتی که می‌پرسند با این بیماری در چه حالی هستی

خانم فاطمه زهرا می‌فرمایند به خدا سوگند دنیای شما رو دوست ندارم

من فاطمه دنیای شما رو دوست ندارم و از مردان شما بیزارم

خیلی ها خیلی این حرف خیلی اصلاً توش یه عالم حرف خوابیده یه عالم

این چه دنیای مزخرفیه که شما دارید این دنیای بی‌علی فایده‌ای داره

این دنیای بی‌علی که شما درست کردید من فاطمه ازش بیزارم

دنیا فقط با یه چیزی خوبه با یه چه چیزی خوشه اونم با اهل بیت

روزی که با اهل بیت سپری نشه چه دنیای چه روزیه چه شبیه

لعنت به این دنیا که توش امام زمان علیه السلام نباشه

روز ما می‌گذره میشه تموم میشه توش اصلاً امام زمان هیچ رنگی نداره

شبشم می‌گذره همینطور حالا اگر مثلاً حضرت زهرا بخواد به ما بگه

به من بگه به من نه به شما به من بگه به مثل من بگه

حضرت میگه از دنیای تو ذوالقدر من بیزارم چون کجاش امام زمان

امام کجاشه امام کجاشه این دنیایی که تو ساختی امام زمان چه رنگی داره

چه نقشی داره دقت می‌کنه حالا اونها هم همین طور کردند دیگه

اونها هم یه دنیایی ساختن توش امیرالمومنین نیست

حضرت زهرا می‌فرماید این دنیای شما بیزارم لعنت به این دنیای شما

بعد حضرت زهرا سلام الله علیها می‌فرماید آی خانمای مدینه

از مرداتون بیزارم از مردای شما بیزارم من این‌ها رو آزمودم من این‌ها رو امتحانشون کردم

و از اونچه که کردن رضایت ندارم من فاطمه خوشنود نیستم

مگه رضایت تو خانم چقدر اهمیت داره انقدر اهمیت داره که پیغمبر می‌فرماید

رضایت فاطمه رضایت خداست خوشنودی فاطمه خوشنودی خداست

غضب فاطمه غضب خدا وای بر اونها خانم حضرت می‌فرماید وای بر اون‌ها

چرا نذاشتند حق در مرکز خودش قرار بگیره آقا حق رو شما برداشتید

نذاشتی اونجایی که باید باشه این بعضیا دیدید مسیر رود رو عوض می کنند

مسیر آبو عوض می‌کنند چه بلایی سر این باغ میاد این بنده خدا باغبون تو دهاتا از این کارا می‌کنن

مثلاً امروز حق آب این بنده خداست آب درست کرده داره تو باغش یهو یه نادونی یه نامردی از اونور از اون سر این آبو مسیرشو عوض می‌کنه

خب چه اتفاقی می‌افته دنیای اینو تو تلف کردی باغ اینو بهار اینو خراب کردی

محصول این رو گند زدی محصول خلقت را گند زدید شما

لعنت به این دنیای شما شما چیکار کردید وای وای بر این مردهای شما

چرا نذاشتن حق در مرکز خودش قرار بگیره و خلافت بر پایه نبوت استوار بمانه

بعد از این طریق می‌رفت جلو خلافت بعد روی پایه نبوت قرار می‌گرفت

نبی که وصی تعیین می‌کنه شما برداشتید برای خودتون الکی یه چیزی سمبل کردید

خب یعنی اینکه می‌گیم که حضرت می فرماید خلافت بر پایه نبوت استوار بماند

یعنی همون جا که محل فرود جبرئیل امین بود

این مطالب رو حضرت زهرا سلام الله علیها به زنان مدینه می‌گفت

خب حالا این‌ها همینجوری می‌موند تو سینه اینا می‌مونوند یا نه به گوش اونا هم می‌رسید

به گوش مرداشون هم می‌رسید الان خانمای شما مثلاً صبح برن یه جایی

عیادت یه کسی بعد شب بیان تعریف نمی‌کنن برا مرداشون

اما اینا اون پشیمانیشون اون حس حالا احساساتشون جریحه‌دار شد یا نشد

اگر شد چرا اقدامی نکردن کار از کار گذشته

همون جوابی که به حضرت زهرا دادن همون جواب به زناشونم دادن

گاهی اوقات این مسیر یه طوری میشه جو یه طوری میشه اوضاع احوال یه طوری میشه

خانم ما باید بیام پای کار ظاهراً خانم‌ها تو دینم اومدم پای کار

ولی بازم نگرفت بازم کار درست نشد این تعصب که میگن مرضی هست عجیب

و غریب ما ها هم تعصب داریم ها گاهی اوقات تعصب داریم

مثلاً من ترکم تعصب دارم میگم آقا رای من انتخاب من این ترک است

من به اون رای نمیدم چون اون فارس بزارید چند سالم این ترکیه بیاد

تو کار این میشه تعصب این مردم مدینه بدبختیشون این بود بیچارگیشون بود

تعصب‌های کور و جاهلانه خدا انشالله بهمون توفیق بده که

هیچ وقت ما هم انتخاب غلط نداشته باشیم تو زندگیمون

خب دل‌هاتونو ببرم در خانه علی اصغر امام حسین علیه السلام

انقدر عزیزان خدا رحمت کنه آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی رو

می گفت هر وقت حقو دیدی تعلل نکن هر وقت حقو دیدی درنگ نکن

بلافاصله بگو آقا این حقه بلافاصله بگو این درسته اگر به تاخیر بندازی

اگر تاخیر بیفته در گفتن اینکه آقا این می‌بینی خب نمی‌گی حقه

هی به تاخیر می‌افته هی تعلل هی تعلل هی تعلل دیگه آخرش یه جایی می‌رسه

می‌بینی تماشا می‌کنی اینکه طفل شیرخواره گلوش بریده شد

اما تو هیچ کاری نکردی امام حسین علیه السلام حجت تمام کرد بر این‌ها

علی اصغر رو روی دست بلند کرد صدا زد اما ترونه کیف یتلظی عطشا

بابا یا قوم ارحم ترحمونی اگر به زعم شما من کافرم این بچه که گناهی نکرده

اگه به من رحم نمی‌کنید به این بچه رحم کنید مگه نمی‌بینید

چه جوری داره تلظی می‌کنه مگه نمی‌بینید چه جوری داره

باز اینا چون تاخیر کرده بودن این اقرار به حقشون چون تعلل کرده بودن

دیگه لال شده بودند دیگه نمی‌تونستن اعتراف به حق بکنن

پناه بر خدا که ما هم کارمون به اینجا برسه

بعد اون هنگام دیگه ببینه آدم بریده شدت گلوی شیرخواره رو

اصلا ککشم دیگه این‌ها نمی گزه اینها نگاه کردند دیدن روی دست پدر

فرزند رو زدند این بچه دست و پا می‌زد امام حسین علیه السلام

خون گلوی علی اصغر رو به آسمان می‌پاشید

دست و پا مزن ای کودک دردی کشم

من خودم تیر از گلوییت می‌کشم

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn