بسم الله الرّحمن الرّحیم
💫 تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم
در رابطه با تاریخ پیامبر اکرم بحث می کنیم. خب جنگ بدر رو بحث می کنیم که ببینیم به چه شکل شد.
تو جنگ بدر یکی از کسانی که بسیار بسیار نقش داشت مولای مُوحدین امیرالمومنین علی علیه السلام هستش
خب عزیزان اون روز روزی بود که قهرمان میدان امیرالمومنین بود که این تعبیر
خدا رحمت کنه ابو محمدحسن بن ابالحسن دیلمی بود که میگه شیر خشمناک برابری بند کفش امیرالمومنین رو نمی کرد
خیلی تعبیر قشنگیه میگه مولا امیرالمومنین مثل ابری تیره بود که بر سر دشمنان همینجور تیر می بارید و آتش قهرش زبانه می کشید.
خب من اگه بخوام جنگ بدر برای شما توضیح بدم؛ که جنگ بدر چی بود و چی شد
شما متوجه می شید که قریشی ها و منافقین اونایی که تو مکه بودن اینا چرا باید اینقد کینه بگیرن از امیرالمومنین به دل
می فرماید خدا شما رو در جنگ بدر یاری کرد کمکتون کرد منتها به کی کمک کرد؟
علی ابن ابیطالب به واسطه ی علی شما رو کمک کرد. مثلا چجوری کمک کرد؟
به نزول ملائکه شما رو کمک کرد بعضیا میگن از علی شنیدیم که مولا علی علیه السلام میفرماید
در بدر حاضر شدیم اسب سواری با ما نبود. مگر مقداد همه خوابیدند جز رسول خدا که امیرالمومنین فرمود
رسول خدا تا صبح زیر یه درخت نماز خوند و دعا کرد.
روایت است که مردم شب رو صبح کردند صبح که شد قریش پیشاپیش خودش عتبه رو فرستاد
عتبه فریاد زد ای آقا چند نفر رو بفرست تا ما باهاش بجنگیم
سه نفر از جوانان انصار بلند شدن حرکت کردن سمت این عتبه و ولید و شیبه
وقتی دیدن این سه نفر اومدن گفتن برید بگید یکی دیگه بیاد هم شان هم رتبه ی ما باشه
پیغمبر امیرالمومنین و حمزه و عبیده بن حارث این سه بزرگوار رو فرستاد سمت این سه نفر
من دیروز این رو گفتم منتها به قسمت امیرالمومنینش میخوام اشاره کنم
وقتی که امیرالمومنین وایساد مقابل ولید این ولید جنگجوی بی باکی بوده مرد شجاعی بوده
من یه وقتی تعبیر شجاع رو به زبون آوردم یه بنده خدایی صوت ما رو گوش کرده بود
گفت چرا شما میگید اینا شجاع بودن از لشکر دشمن خب شجاع بوده دیگه
میومده وسط میدون می جنگیده گفت نه شجاع رو در مورد اینا بکار نبر
خب علمای ما هم این تعببر رو در مورد ولید بکار بردن ولید آدم شجاع و بی باکی بوده
که دو ضربه بین این دو رد و بدل شد ضربه ی ولید بجایی اصابت نکرد و با دست چپ امیرالمومنین جانب داری کرد
بعد یه ضربه زد به ولید و ضربه ش خطا نمیرفت اگر اصابت می کرد کار رو تموم می کرد
بعد امیرالمومنین فرمود گویا من نگاه می کنم بعدها می گفت که من میبینم برق انگشتری که دردست راست ولید بود
آقا فرمود: اون انگشتر رو دارم می بینم که او رو ضربه ای دیگه زدم بر خاک انداختمش
زره ای بر اندامش بود فهمیدم که فهمیدم این زره، زره خاصی بود.
فهمیدم ولید تازه داماد است که اومده. خلاصه او رو به درک فرستاد
بعد خود امیرالمومنین می فرماید: بعد از ولید رفتم سراغ عاص بن سعید
که بعد اینکه مردم از او دور شدن چرا مردم از او دور شدن؟
فرار کردن مسلمونا اومدن تا چشمشون به عاص بن سعید افتاد در رفتن
آقا فرمود: تا کلک ولید رو کندم رفتم سراغ عاص مردم خیلی ازش وحشت داشتن
عمرخطاب میگه من در جنگ بدر از کنار عاص گذشتم دیدم که دست و پا میزنه این عاص بن سعید با پاش
مثل گاو دیدید زمین رو شیار میکنه میگه دیدم با پاش زمین رو شیار میکنه از گوشه ی لبش کف می ریزه
از ترس بدنم لرزید عمر میگه تا چشمم به عاص افتاد فرار کردم گفتم اگه این من رو بگیره تیکه بزرگم گوشمه
سرم رو انداختم پایین مثل بچه اومدم این طرف عاص بن سعید فریاد زد گفت
عمر پسر خطاب کجا میری؟ بیا تا حسابت رو برسم. میگه علی دستم رو گرفت
اگر علی نبود عمر هلاک شده بود این یه جاش هست.
گفت عمر پاشو بیا اینجا امیرالمومنین فریاد زد عاص! با عمر چیکار داری؟
من خودم حریفتم بیا من رو بگیراگه راست میگی عمر میگه بخدا قسم دیدم علی علیه السلام و عاص بن سعید با هم درگیر شدن
منم هنوز از جای خودم تکون نخورده بودم دیدم علی او رو با یه ضربه به درک واصل کرد
بعد رفت سراغ حنظله بن ابوسفیان حنظله پسر ابو سفیان با او جنگید
تا نزدیک اون حضرت رسید امیرالمومنین یه ضربه به او زد چشماش فرو ریخت
اینقد قدرت داشت ضربه ی دست امیرالمومنین وقتی یه ضربه می زد به سر
چشماش می افتاد پایین کشته شد. بعد حضرت رفت سراغ طعیمه بن عدی
او رو کشت و بعد رفت سراغ نوفل بن خویلد، نوفل از شیطان های قریش به حساب میومده
آماده ی جنگ شد که با حضرت بجنگه حالا میگم نوفل کیه؟
این مردم خیلی بزرگش میشمردن و همیشه جلو می انداختنش میگفتن این اقای ماست این بزرگ ماست
بعد فرمانش رو اطاعت میکردن و این نوفل مسلمانان رو هم خیلی اذیت میکرد
طلحه جیگرش رو کباب کرده بود ، این طلحه و چند نفر از مسلمونا رو می اورد
می بست زیر افتاب سوزان پیامبر ، وقتی فهمید نوفل هم توی جنگ شرکت کرده دستش رو بلند کرد
رو به آسمان بلند کرد گفت خدایا بارالها شر نوفل رو از سر ما بردار دور کن
این دعای پیامبر تو جنگ بدر امیرالمومنین اینها که کارش تموم شد
رفت سراغ نوفل شمشیر خودشو فرود اورد این شمشیر امیرالمومنین رفت تو بدن نوفل
وقتی نول اومد از خودش دفاع کنه امیرالمومنین که دفع بکنه شمشیرش رفت تو بدن خودش
این ضربه ی امام علی اینقدر زیاد بود تیر خودشو برگردوند شمشیر خودش رفت تو بدنش
خودش که دوباره یه ضربه دیگه زد زره رفت تو بدن خودش بعد نوفل به درک واصل شد
رفت به پیامبر گفت شر نوفل از سر ما دفع شد بعد پیامبر خیلی خوش حال شد و تکبیر گفت
گفت خدایا دعای منو مستجاب کردی درباره نوفل مولا علی رفت ادامه کار
رفت بزرگان همه تو جنگ بودن یکی پس از یکی نقل شده هفتاد نفر از لشگر دشمن کشته شدن
نصفش به دست امیرالمومنین کشته شد نصف دیگش هم به دست ملائکه کشته شدن
تو اون نصفه که ملائک کشتن امیرالمومنین شرکت داشتن اون ملائک هم به کمک امیرالمومنین کشتن
و خب اینجا یه عده ای از قریش باقی مونده بودن و عده ای هم فرار میکردن
پیغمبر یک مشت ریگ از زمین برداشت پاشید به سمت اینا گفت زشت باد روح های شما
که دیگه تمام اینا فرار کردن یکی از بزرگترین فضیلت های امیرالمومنین بود.
ایشالا خدا بهمون توفیق بده زبونمون باز بشه امیرالمومنین تو این جنگ باز شرکت کردن دشمن کینه کرده بود دشمن از قبل
با این جنگ هزار برابر شد تصور کنید ۱۰۰۰ برابر در برابر ۳۰۰ نفر خب اینا تلقیش چی بود
گفتن اینا شمشیر که ندارن اسب هم ندارن هیچی ندارن ماهم که همه چی داریم
اسلام و اینا رو میکنیم جمع میکنیم منتها با دلاوری بود
امام علی جا داره ابوسفیان اینجوری کینه ابوسفیان خودش به درک واصل شد
حالا ابو سفیان این میخواد معاویه رو تربیت کنه اینا میخوان معاویه رو تربیت کنن چجوری
یه مدلی تربیت میکنن علی بود برادر من رو کشت او بود ما رو اواره کرد
ما اومدیم شام وقتی اومدیم وقتی سر ابی عبدالله رو اوردن گذاشتن زیر پاش فریاد زد
گفت کجا هستن اجداد من بزرگان ما ، ببین که ما انتقام کشتگان بدر رو از پسر علی گرفتیم
نامرد انتقام چی رو گرفتی جگر گوشه پیامبر رو کشتی کینه رو ببینید
من خوب نتونستم ولی این واقعه واقعه ی مهمیه خدا لعنت کنه ابو سفیان رو
خدا لعنت کنه هند رو خدا لعنت کنه معاویه رو اینا چه کینه ای از امیرالمومنین و اولادش داشتن
اومدن تو مجلس یزید همه رو به طناب بسته بودن به بازوی امام سجاد بود از یه طرف هم به بازوی حضرت زینب بود
خب چقدر این بزرگواران این بچه ها همه ما بین بودن زمین میخوردن اروم میومدن تازیانه میخوردن
السلام علیک یا ابا عبدالله
السلام علی الحسین و علی علی ابن حسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین