حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

💫الحمدالله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

✨️خبرهای غیبی آقا رسول خدا (ص)

یکی از خبرهای غیبی که حاکم نیشابوری روایت کرده ببینید اینم از اهل تسننه حاکم نیشابوری از ابن عمر پسر عمر که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند

یکون فی آخر هذه الامه رجال

یعنی در آخر این امت مردانی ظاهر میشن که این‌ها

یرکبون علی المیاسر می‌نشینند روی بالش‌های نرم

روی زین‌های نرم حالا بعضیا تعبیر می‌کنن از این زین‌ها به همین ماشین و موتور و اتوبوس و …

که شما رو صندلی‌های نرم می‌شینید و بعد حرکت می‌کنید

یرکبون علی المیاسر حتی یأتو ابواب المساجد

میاد تا دم در مسجد پارک می‌کنن بعد میان داخل مسجد می شوند

خب حالا با اینش کاری نداریم ، نساوهم کاسیات عاریات

این از پیشگویی‌های آقا رسول خدا است که زن‌هاشون در آخرالزمان چه مدلی‌اند

هم لباس دارند هم لباس ندارند هم دارند هم ندارند یعنی یه مدلی می‌پوشند که انگار ندارند

ببینید کاسیات انگار دارند یه چیزی تنشونه اما آریات اما برهنه اند

کاسیات عاریات علی روسهن کاسنمه البخت المائله

یعنی بر سرهاشون چیزی هست مانند کوهان شتر

رو کله‌هاشون می‌بندن جمع می‌کنن زینت می‌کنن چیکار می‌کنن

کله هاشون رو میارن بالا کانه کوهان شتر کوهان شتر لاغر خراسانی اینجوری میاد بالا کله هاشون

حالا این یکی از پیشگویی‌های نبی مکرم هستش که خب جای …

ببینید بالاخره حضرت اینو فرمودن همینم اتفاق افتاده اینم اتفاق افتاده.

خب یه خبر غیبی دیگه حالا اینجا مطرح کرده میگه که

ابن عساکر از محمد بن حسن علوی روایت کرده

شما می‌دونستید بعد از یزید دوباره به کعبه حمله شده

یزید که یه بار حمله کرد بعدش دوباره حمله شده از این خبر اطلاعی دارید می‌دونستید حجرالاسود رو دزدیدن بردن ۲۲ سال کعبه حجرالاسود نداشت

خب این حالا این یه قصه‌ای داره توی قرن سوم یه گروهی ظاهر شدن به نام غرامته که اینا سوء استفاده کردن از بحث مهدویت

بعد یه عده خب دوران عباسی هم بود خلافت عباسی هم بود خیلی مردم از دست دولت عباسی دل خوشی نداشتند

متنفر بودن بیزار بودن یه گروهی هم اومدن سمت بحرین

اینا مثلاً بحث مهدویت رو مطرح کردن یه عده رو دور خودشون جمع کردن بعد از فاطمیون مصر از اونا هم سوء استفاده کردن

حمله کردند و وارد مکه شدند البته ناجوانمردانه حج حاجیا رو به هم ریختند بعد اومدن کعبه رو به هم ریختن

پارچه کعبه رو تیکه تیکه کردن بعد پخش کردن بین لشکر خودشون

یکی شون اومد با گرز زد به حجرالاسود گفت کجاست ابابیل ابابیل کوشن سجیل کوش

این حرف ها چیه اینا حجرالاسود هم برداشتند که بعد حاکم مکه رو کرد با اینا

درگیر شد تو این جا حاکم مکه هم از دنیا رفت

نتونستن گفتن خیلی اشیا قیمتی تو کعبه بود اینا رو همه رو برداشتن

یعنی تو زمان خلفا هر چیز قیمتی بود تو کعبه بود اینا گفتم بابا همه اون اشیا قیمتی مال شما

حجرالاسود یه سنگه دیگه که بردارم که اینا گفتن نه ما برنمی‌گردونیم اینا اعتقادشون این بود که

عملی صفیهانه‌تر از حج نیستش می‌گفتن این مالی که شما خرج حج می‌کنید خرج فقراتون بکنید

خرج درماندگانتون بکنید چیه میاید گرد چند تا سنگ می‌گردید و سعی می‌کنید و هروله می‌کنید

و بعد میرید ۴ تا سنگ پرتاب می‌کنید به جمرات و آخه اینا چه فایده‌ای داره

بعد حرف اونا بود ولی خب خبر ندارن که بابا این محک ایمانه

این مکه محک ایمانه و حالا ما سر در نمیاریم از حکمتش خب این دلیل نمیشه که ما سر در نمیاریم

ما می گیم ما اعتقاد داریم به پیامبری که خبر داده خب اینا حجرالاسود رو برداشتن بردن ۲۲ سال

فاطمیون مصر این‌ها رو انکار کردند گفتن شما خیلی بیخود کردید شما خیلی بیجا کردید این کارو کردید

دارید از اسم ما هم سوء استفاده می‌کنید ما شما رو انکار می‌کنیم اصلا کاری به کار شما نداریم

خیلی هم تلاش کردن هرچی هم پول فرستادن که بابا این حجرالاسود رو بدید

میگن وقتی حجرالاسود رو می بردن با ۴۰ تا شتر زیر این حجرالاسود مُرد

۴۰ تا شتر زیر این حجرالاسودا مرد ولی بازم دست برنداشتن بردن و آخر سر

آخر سر دیدن که مردم اعتقادشون کم نشده نسبت به این قصه و خیلی هم بهشون فشار

آخرشم میگن فاطمیون مصر تهدید کردن اینا برداشتن آوردن حالا اینا رو ما همه رو گفتیم

خبرو نگفتیم هنوز اینجا یه پیشگویی امیرالمومنین کرده بود

امیرالمومنین فرموده بود که کانی خوب دقت کنید الاسود دندانی من اولاد حام قدل الحجر الاسود من الغنطرت السابعه من مسجدی هذا یقال له خمه و ذکرو اسمه بالحا رحمة

یعنی می‌بینم امیرالمومنین فرموده دوران امیرالمومنین یعنی نزدیک حول و حوش ۳۰۰ سال بعد

آقا می‌فرماید گویا می‌بینم سیاه دندانی رو از فرزندان حام که حجرالاسود رو

آقا کوفه کجا مکه کجا آقا امیرالمومنین می‌فرماید حجرالاسود رو تو مسجد کوفه تو طاق هفتم من آویزونش می‌کنن

اون کسی که این کار رو می‌کنه اسمش رخمه است اینو اهل کوفه همشون حفظ بودن

که امیرالمومنین ۳۰۰ سال قبل گفته بود که یک سیاه دندانی میاد این کارو می‌کنه اسمش هم اینه تو طاق هفتمم آویزون می‌کنه

میاد میره بالا مسجد کوفه اونجا تو طاق هفتم آویزون می‌کنه

گذشت مردم هی می‌گفتن می‌گفتن علی یه پیشگویی کرده اینجوری

بعدم که حجرالاسودو دزدیدن این خبر غیبی امیرالمومنین هی تو ذهنا بیشتر اومد تو ذهنا بیشتر اومد

یه مرتبه دیدن آقا سر و کله یه گروهی پیدا شد دارن یه چیزو میارن

آقا این چیه گفتن حجرالاسود بعد اون سید رو آوردن قرمتی این فریاد زد گفت یا رغمه یا رغمه

یه سیاهی بلند شد از فرزندان حام همونجوری که امیرالمومنین فرموده بود بلند شد

و این سید قرمطی این حجرالاسود داد گفت برو این بالا مسجد کوفه آویزون کن این رفت بالا مسجد

حجر رو که آویزون بکنه اومد تو طاق اول هر کاری کرد این سنگرو آویزون کنه له نشد

انگار یکی هولش می‌داد هولش می‌داد می‌گفت رفت طاق دوم دید دوباره چیز نمی‌شه نمی‌تونه

انگار یکی داره هولش میده رفت طاق سوم چهارم پنجم ششم آخرش رفت رو طاق هفتم آویزون کرد همه مردم کوفه گفتن الله اکبر

تکبیر گفتن گفتن صدق علی ، علی راست گفت علی راست گفت

ببینید عزیزان این حجرالاسود رو بعدش بردن سمت مکه

یکی از علمای شیعه ، شیعه می‌دونید اعتقاد داره به اینکه عارضم به خدمتتون که

حجرالاسود رو کسی نصب نمی‌کنه سر جاش از غیر از امام زمان همون موقع

بعد این گفت یکی از علمای شیعه گفت که پس من برم خودمو برسونم مکه و نگاه کنم ببینم اون کسی که حجرالاسود رو نصب می‌کنه

او باید امام زمان باشه من به این واسطه امام زمان علیه السلام ببینم

راه افتاد و اومد رسید نمی‌دونم تو کجا بغداد کجا رسید مریض شد

و دید نمی‌تونه ادامه بده مسیر رو یه پولی داد به یکی گفتش که تو برو طرف من نائب

این نامه رم بگیر هر کی رو که دیدی حجرالاسود نصب کرد این نامه منو بهش بده

میگه این شخصم اومد رو رفت مکه خودش رو رسوند

هر کی میومد این سنگ رو برمی‌داشت نمی‌تونست که نصب کنه دستش می‌لرزید می‌افتاد

دستش می‌لرزید می‌افتاد نفر بعدی نفر بعدی مثلاً همه عاجز شدن از این سنگ حجرالاسود بردارند نصب کنند

میگه که یک مرتبه دیدم یک مرد خوش قد و قامت زیبا چهره بلند شد این سنگ رو گرفت و سر جاش گذاشت

میگه دیگه مردم خوشحال شدن و فریاد می‌زدن و هورا می‌کشیدن بعد از ۲۲ سال این سنگ برگشت سر جاش

میگه این آقا که رفت من نامه اون عالم شیعه دستم بود پشت سر اون آقا رفتم نامه رو که دادم

بدون اینکه مثلاً چیزی مثلاً نامه رو باز کنه بخونه و اینا گفتش به او بگو بر تو خوفی نباشه

به او بگو بر تو ترسی نباشه و حرف مثلاً میگه یک مرتبه دیدم از نظرم غایب شد

اون کسی که نصب می‌کنه حجرا الاسود رو امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف .

امروز می‌خوام دل‌هاتونو ببرم در خانه امام رضا علیه السلام

یه صبح چهارشنبه است مهمون امام رضا باشیم

همین جا دست گدایی تون رو دراز کنید خوبه آدم گدای در خونه امام رضا باشه

خوب آدم فقیر در خونه امام رضا باشه یا امام رضا قربونت برم

امروز از نظر لطف به ما یک نگاهی بکن تو رو جان جوادت تو رو جان مادرت زهرا

ایشالا انقدر رئوفه انقدر مهربانه گدای در خانه‌شو رد نمی‌کنه

آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

لایق وصل تو که من نیستم

اذن به یک لحظه نگاهم بده

ای حرمت ملجأ درماندگان

دور مران از در و راهم بده

رضا جان رضا جان

یه جمله روضه

صدا زد اباصلط درهای حجره رو پشت سرم محکم ببند

اباصلط میگه دیدم آقا داره دست و پا می‌زنه زیر لب هی میگه

میوه دلم پسرم جواد کجایی بابا

میگه یه مرتبه دیدم یه نوجوانی داخل شده گفتم شما چگونه آمدید

درها رو من بستم فرمود همون خدایی که منو به یه چشم به هم زدن

از مدینه تا اینجا آورد همون خدا قادره منو از درهای بسته عبورم بده

اباسلط میگه آقا وارد شد سر بابا رو به دامن گرفت

آقا آرام آرام تو دامن پسر جان داد

اما لایوم کیومک یا اباعبدالله

به فدای اون آقایی بشم که تو دامنش پسر جوونش از دنیا رفت

هی صدا می‌زد ولدی علی

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *