بسم الله الرحمن الرحیم
✨️الحمدلله و صلی الله علی سیدنا محمد و آله و سلم
? داستان حضرت ابراهیم علیه السلام
در فصلی که از حضرت ابراهیم علیه السلام صحبت کردیم
یک بحثی مطرح میشه آیا حضرت ابراهیم پدرش مشرک بوده؟
چون قرآنو که نگاه میکنیم ظاهر قرآن آیه ۷۴ سوره انعام میفرماید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
و اذ قال ابراهیم لابیه آزر
یاد کن اون هنگامی که ابراهیم به پدرش آزر گفت
اتتخذ اصناما آلهه
آیا این بتها رو خدا گرفتی پدر جان
انی اراک و قومک فی ضلال مبین
من تو و قومت رو اونایی که از تو پیروی میکنن بت میپرستن همه رو تو گمراهی آشکار میبینم
سوال اینجاست آیا بنابر همین آیه آزر پدر واقعی حضرت ابراهیم یا نه ؟
اگر واقعی باشه پس مشرکه پدر حضرت ابراهیم نیست
اگر پدر واقعی حضرت ابراهیم نیست چرا اینجا به او پدر میگه این رو چه حسابیه؟
ما میگیم مشهور بین علمای اهل تسنن همینه که میگن پدر واقعیه خب این قرآن و اونم بعضی از روایات
اما مشهور بین علمای شیعه بلکه اجماعی بین علمای شیعه این هست
آزر پدر حضرت ابراهیم نیست پدرش بزرگواری هست به نام تارخ
و این آقای تارخ مسلمان بوده بلکه یا پیغمبر یا وصی هم بوده
چون ما در احادیث بسیاری داریم که پدران آقا رسول الله تا حضرت آدم همه مسلمان بودند
بلکه همشون انبیا و اوصیا بودند خب تو سلسله پدران و اجداد یکی هم حضرت ابراهیمه
حضرت ابراهیم جد آقا رسول الله باید پدرش هم مسلمان باشه تا حضرت آدم
ارباب نسب هم اتفاق دارند که پدر حضرت ابراهیم علیه السلام تارخ است
پس اونچه که تو قرآن اومده نباید بر سبیل واقعیت باشه
باید بر بر سبیل مجاز باشه چرا حضرت ابراهیم او رو اب خطاب میکنه
میگیم در میان عرب متعارف هست که عمو رو هم پدر خطاب میکنند
یا جد مادری رو هم اب خطاب میکنند یعنی پدربزرگ مادری
یا جد رو یعنی پدربزرگ پدری رو هم که خیلی شایع هست اب خطاب میکنند
مثلاً هست آقا امام حسن و امام حسین علیه السلام آقا رسول الله رو اب خطاب می کردند
یا امام کاظم علیه السلام وقتی اومد روبروی قبر مطهر آقا رسول الله گفت السلام علیک یا اب
پدر خطابش کرد وقتی که تارخ از دنیا رفت حضرت ابراهیم تو طفولیت بود
عموی حضرت ابراهیم همین آزر بت پرست این اومد مادر او رو خواست و اون حضرت رو تحت تربیت قرار داد
تحت پوشش قرار داد به همین سبب حضرت ابراهیم او رو اب میگفته
و هیچ اشکالی هم نداره این یک چیز متعارفی بوده.
سوال دوم بحث دوم این هست وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام دید که قوم دارن میرن برای جشن
میخوان شهر رو خالی بکنند نظر نظره النجوم
یک نگاه کرد به ستارهها به ستارهها که نگاه کرد فقال انی سقیم
گفت من بیمارم با اونها نرفت تو شهر موند
وقتی دید شهر خالیه هیشکی نیست رفت تو بتخونه
این بتها رو در هم شکست جز اون بت بزرگ
ما میخوایم ببینیم این سخن حضرت ابراهیم بر چه وجهی راست بود یا دروغ؟
راستکی گفت من بیمارم یا به دروغ گفت من بیمارم
بعضیا گفتن خب اونها منجم بودند حضرت ابراهیمم وقتی که نگاه کرد یه تبی داشت
یه تبی بر حضرت ابراهیم عارض میشد وقتی نگاه کرد به ستارهها فهمید که الان موقع تب کردنشه
و لذا گفت من تب خواهم کرد با شما بیرون نمیتونم بیام
بعضیا هم فرمودند که حضرت ابراهیم وقتی نگاه به ستارهها کرد از این ستارهها پی به وجود خدا برد
نگاه کرد دید قومش دارن ستارهها رو میپرستن از همین جهت دلش گرفت گفت دیگه شماها کی هستید
این ستارهها رو نگاه کن این ستارهها به این قشنگی خدا رو ببینید از این ستارهها پی به خدا ببرید
شما چرا اینا رو میپرستید اندوهناک شد گفت دلم بیمار تو دلم اندوه از ضلالت شما از گمراهی شما
منظورش این بود بعضی هم گفتن که خب این مصلحتی بوده دیگه میخواسته بتها رو بشکنه اینجوری گفت
اما یک روایتی هم هست خیلی قشنگه قابل توجه هستش میگه که وقتی نگاه کرد به ستارهها
با توجه به اون علمی که خدا بهش عطا کرده بود مطلع شد بر واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام
این شهادت آقا اباعبدالله رو که دریافت گفت من دلم زاره دلم غمگینه تو دلم بیماری هست برای اون واقعه
باید بشینم گریه کنم شماها هم پاشید برید بیرون من یه اشکی بریزم نالهای بزنم
غمگین شد به خاطر کربلا غم و غصه کربلا دلشو گرفت
گفت انی سقیم و با اونها همراه نشد خب شهر که خالی شد او شرایط رو مهیا دید فرصت رو غنیمت شمرد برای خراب کردن بتها.
?جهت دریافت صوت ?
به کانال میثم ذوالقدر در پیامرسان ایتا مراجعه نمایید.