بسم الله الرحمن الرحیم
?حلیه المتقین
?جلسه پنجاه و پنجم
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:
هر وقت خواستی بروی برای خواستگاری اینجوری نرو یه دو رکعت نماز بخون
بعد حمد خدا رو به جا بیار ستایش الهی رو به جا بیار خدایا حمد برای تو هستش
هی قربون صدقه خدا برو بعد این دعا رو بخون با این التماس و توجه با این حضور قلب خب چه چیز خوبی گیر آدم میاد
خدایا من اراده کردم ازدواج کنم خدایا خودت مقدر کن. دعا عذاب و قدر الهی رو بهم میریزه خیلی چیز عجیبیه
حالا شما دو رکعت نماز حمد خدا رو به جا آوردی داری دعا میکنی میگی خدایا خودت مقدر کن یه زنی که پاکیزه ترین زن ها باشه
یه خانمی باشه که اینجوری باشه پاکیزه دامن باشه خدایا یه چیزی که به قول معروف حالا مثلا در حفظ و نگهداری من و مالم این نگهدارنده تر باشه
بعد میگه این دعاها دعاهای قشنگیه خدایا یه زنی باشه که این از جهت رزق و روزی و این ها گسترده تر باشه
خب زن ها باهم فرق میکنن از نظر رزق و روزی ، زنی باشه که خوش روزی باشه رزقش از بقیه وسیع تر باشه
یه زنی باشه برکتش بیشتر باشه از بقیه خدایا یه بچه ی طیب طاهر پاک مقدر من کن
که اون بچه جانشین من باشه بعد من یعنی نام منو یدک بکشه.
ان شاالله بالاخره خدا خواست دوباره رفتی خواستگاری ان شاالله حواستون باشه مدل خواستگار رفتن مدل توحیدیش
مدل مسلمونیش ، ماها مسلمونی زندگی نمیکنیم بدون رو دروایسی.
از امیر المومنین روایت شده فرمود : چه روزی بریم خواستگاری ؟
حضرت امیر فرمودند : روز جمعه روز خوستگاری و نکاح هستش اگه خواستید خواستگاری برید پس بزارید روز جمعه برید .
در حدیث هست از امام باقر که خبر رسید یه کسی یه آقايی تو گرمای هوا وسط روز پاشده رفته خواستگاری یه زن
آقا امام باقر شنید آقا فرمود : گمان نمیکنم ، محبت و الفت هستش.
امام صادق فرمود : عقد کردن تو ماه شوال خوبه. تو حدیث معتبر هست که امام صادق فرمود :
هر کس عقد میخواد بکنه زفاف میخواد بکنه در حالی کردیم آدم تاریخ ها رو در بیاره
رو دیوار خونش بزنه توش معامله نکنه یه سری کار و بار ها رو انجام نده.
در حدیثی معتبره که ازدواج شب خوبه ازدواج در شب مستحبه
ولیمه ی ازدواج نبی مکرم رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که:
غذا دادن هنگام ازدواج از سنت پیامبران پیامبران وقتی خانم می گرفتند سور میدادند.
تو روایتی هستش که رسول اعظم وقتی با میمونه ازدواج کرد به مردم ولیمه داد
غذایی از کشک و نان و خرما و روغن پخش کردند. بازم در روایت هستش که رسول اعظم فرمودند ولیمه روز اول ازدواج لازمه بده
حداقل چشم ها رو سیر کن اینجوری ولیمه ندی چشم میخوری.
یه شعری بود میگفتند نون پنیر آوردیم دخترتون رو بردیم.
تو حدیث معتبر هستش که امام صادق فرمودند: که عقد کردن تو ماه شوال خوبه ، در روز اول ازدواج ولیمه لازمه در روز دوم ولیمه خوبه
منتها ولیمه در روز سوم ریا هست دیگه تو میخوای چشم در بیاری دیگه..
تو میخوای پز بدی دیگه بگی ما سه روز ولیمه دادیم دیگه خوب نیس دوروز خوبه ،
روز اول لازم روز دوم نیک خب خطبه ش هم یادتون باشه .
امام جواد برای عقد دختر مأمون اینو خوندن خیلیا تونم شنیدید که آقایون میخوان خطبه بخونن اینو میخونن
حالا به هر حال خدایا مارا ببخش و بیامرز عاقبت ما رو ختم به خیر کن.
وقتی خانم حضرت معصومه وارد شهر قم شدند قومیا سنگ تمام گذاشتن خیلی اکرام کردن
احترام کردن حضرت معصومه سلام الله علیها رو من میخوام روضه بخونم حالا کارم روضه خواندن
میخوام بگم که مگه زینب خواهر امام نبود مگه زینب سلام الله علیها پس چرا با زینب اینطور کردند
اون وقتی که اون خانم وارد شهر کوفه شد
وقتی وارد شهر کوفه شد اقایون خانم ها روز جمعه هم هست به چشم هامون التماس کنیم برای عمه ی سادات بباره
برای عمه ی سادات اشک بریزیم خیلی روضه حضرت زینب سلام الله علیها مجربه
خیلی از اقایون بزرگان تو همین روضه حضرت زینب معجزات دیدند
آقا جان حجه ابن الحسن تورو به حق عمه جانت زینب کبری امروز قدم رو چشم های ما بزار
یه چند لحظه به اقاجانت به احترام روضه عمه جانت مارو افتخار بده
همین که تو مجلس ما شرکت بکنی امام زمان یه نگاهی بکن از اون نگاه های خاصت و ویژه
وقتی وارد شهر کوفه شد چه شهری خانم دید همه دارند هلهله میکنند همه دارن کف میزنن سوت میزنن
خانم سر از کجاوه آورد بیرون فرمود ساکت باشید مکارا حیله گرا
شما برادر من رو دعوت کردید سر او رو بین دونهر آب لب تشنه سر از بدنش جدا کردید
چند کلمه خانم گفت کوفه بهم ریخت برای اینکه خانم رو ساکت کنن چیکار کردن
سر بریده رو آوردن جلوی خواهر
یا به یک تبسم یا به یک اشاره
از نوک نیزه کن به خواهر نظاره
دلم را ربودی برادر حسین جان
گه به روی خولی گه به صوت قرآن
ساربان ناقه را بگردان که دور حسینم بگردم دوباره تازه سر بریده برادر رو دیده بعد از دوسه روز
برادر رو دیده اون زینبی که یک لحظه از برادر جدا نمیشد
هلال شب ماه زینب چه خوب آمدی بر سر راه زینب
این سر تو این دست کوتاه زینب
زینب سلام الله علیها تو کجاوه نشسته سر برادر روی نیزه س چه کنه دستش نمیرسه
ز چشمم فشانم به پایت ستاره
یه سوال داره خانم سوالشم اینه
تو که بر زمین تیره رو نهادی
چرا بر نوک نیزه های اعدایی حسین جان
حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان
بعد یه ماه حرم ابی عبدالله یه جمله اخ۵ر عرض بکنم هر کاری کرد مهر سکوت برادر بشکنه نشد آخر صدا زد
اگر با زینبت حزف نمی زنی نزن لا اقل یه جمله با رقیه ات حرف بزن حسین جان
برادر ببین نزدیک قلبش از غصه آب بشه
حسین جان حسین جان