بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨️جلسه صد
●نثار آقا امام زمان علیه السلام صلواتی بفرستید.
این قسمت پایانی توحید مفضل هستیم .
امام صادق علیه السلام می فرماید که :
تعجب کن ای مفضل از اون گروهی که میگن آقا طب خطا نداره ،
بعد در حالی که بسیاری از طبیب ها دکترها خطا می کنن میگن طب خطا نمی کنه
طب خطا نداره در حالی که طبیبها می بینی تو کارشون بسیار خطاس.
یه دارو میدن طرف اصلا دل و روده ش ، سیستمش میاد پایین بعد حکم می کنن بر عالم و احمال میگن که با اینکه هیچ چیز آن رو محمل نمی بینن
هیچ نقطه از این عالم رو هیچ جایی از این عالم رو محمل نمی بینن ، ولی میگن این عالم همین جوریه .
کجای این عالم همینجوری بی حساب و کتاب خلق شده ؟
تو طب شما میگی فلان خطا نداره با اینکه بسیاری از دکترها خطا می کنن ،
بعد توی این عالم هیچ جایش رو محمل نمی بینی حکم میکنی به محمل بودن خلقت واقعا تعجبه دیگه .
آدم تعجب میکنه از این حرفها و این جور چیزها بعد پس حضرت ببینید به این نکته اینجا اشاره داره که بعدش میفرماید که :
تبارک الله الحکیم و الکریم و سبحان الله علی العظیم
خدا از همه عجیب تراینه که میخوان به حس دراک چیزی رو که به عقل در نمیاد بکند.
میگه خدا رو من میخوام چی ، خدا رو ببینم آخه خدا به عقل ادراک نمیشه چه برسه به چشم.
این چه حرفیه شما می زنید که من میخوام خدا رو به چشم ببینم
خدا اصلا به عقلم درک نمیشه که بعد اگر بگن که خب چجوری میشه چیزی که به عقل درک نمیشه رو ما میخوایم درکش بکنیم اصلا بفهمیم.
ما جواب میدیم که خدا بالاتر از مرتبه ادراک عقله ، همون جوری که دیده مرتبه ای از ادراک رو داره بالاتر از اون مرتبه خودش رو درک نمیکنه.
یه مثال بزنم سنگ رو شما می بینی این مثال خود امام صادق علیه السلام ،
سنگ رو میبینی ها حالا اگر این سنگ رو هوا باشه این هم میبینی ؟
بله ، اینکه الان یه سنگ تو آسمونه درسته ، الان یه سنگ تو آسمونه داره میاد بخوره توی سر شما این سنگی که رو هواست می بینی
اما اینکه اون یه نفر این سنگ رو انداخته بالا دیگه اونم میبینی؟ نه.
اون رو نمی بینی سنگ رو هوا رو می بینی که داره میاد بخوره توی سرت ،
اما اونی که سنگ رو انداخته رو نمی بینی . پس اون رو می بینی با عقل می بینیش .
دیده چشم فقط کارش چی بود ؟ سنگ رو ببینه دیگه بالاتر از این رو درک نمیکنه ،
بالاتر از اون چیه که این سنگ رو انداخته هوا این رو کی درک میکنه ؟ عقل .
عقل هم یه مرتبه ای داره بالاتر از اون رو درک نمیکنه خدا بالاتر از عقله پس با خدا .
حالا اگر یه کسی بگه پس ما عاجزیم از دریافت خدا می گیم نه ،
از همه معرفت خدا رو میفهمیم منتها خدا را نمی فهمیم ، ذات خدا رو ما نمی توانیم درک کنیم
چون اگر بخواهیم درکش بکنیم لازمه ش احاطه داشته باشیم بر خدا
و کسی نمی تواند بر خدا احاطه داشته باشه بنده ضعیف نمیتونه بر خدا احاطه داشته باشه عقل قاصر از احاطه به خداست.
بعد یه مثال امام صادق اینجا میزنه خیلی قشنگه میگه که آقا امام صادق علیه السلام می فرماید که :
خدامعرفت خودش رو به قدری به ما تکلیف کرده که در وسع عقله
اما مثل یه پادشاهی که رعیت خودش رو ، مردم خودش رو امر می کنه به اطاعت میگه حرف من رو گوش کنید.
چیزی که گفتم نکنید ، بذارید کنار اما دیگه نمیگه بیاد من رو بشناسید
بعد خودشم می شینه تو قصر خودش دیگه ، دیگه رعیت رو امر نکرده که بیایید ببینید که من درازم کوتاهم سفیدم سیاهم …
میگه همین که رعیت حرف من رو گوش کنن بگن ما مطیع پادشاهیم کافیه.
معرفت به همین اندازه دیگه ، اگر یه نفر بیاد دم قصر دم کاخ ، وایسه بگه من میخوام پادشاه رو ببینم چه ریختیه،
در رو باز کنید بزارید من ببینمش میخوام موهاش رو ببینم ،
می خوام چشماش رو ببینم می ندازنش زندان.
پس خدا که پادشاه عالم هست از ما چه جوری معرفت خواسته اینجوری خواسته ،
من هستم من کریمم من جوادم من رحیمم حرف من رو گوش کنید.
معرفت تا اینجا خواسته بیشتر از این نخواسته اصلا بیشتر از این برای ما راه ندارد ،
پس ما فهم مون همین اندازه س که خدا مهربونه منتها مهربونی خدا بیشتر از این درک نمیکنیم ،
فهم ما اینکه خدا جواده اما کان جواد بودن رو درک نمی کنیم.
بعد امام صادق اینجا یه مثال خیلی خوشگل میزنه میگه ببین همین خورشید که بالاسرته کسی کانش رو نمی فهمه ،
کسی نمیفهمه کان خورشید چیه ، همه یه چیزی گفتن این حرفایی که الان دارم عرض می کنم مال اون زمان امام صادقه ،
هر کسی در مورد خورشید یه چیزی میگفت امام صادق میفرماید :
بعضیا میگن وسطش خالیه مملو از آتشه . دهانی داره که این حرارت و شعاع از اون ساطع میشه،
بعضیا میگن این خورشیده مثل ابره ،
بعضیا میگن آبگینه س بعد شعاعش از عالمه بعضیا گفتن جنس لطیفی داره که از آب دریا منعقد میشه ،
بعضیا گفتن اجزاء بسیاری از آتش مشتمع شده بعضیا گفتن جوهر پنجم هستن غیر از این چهار تا عنصر جوهر پنجم هستش ،
بعضیا گفتن که صفحه ی عریض ، بعضیا گفتن کره مدرجه س بعضیاها هم گمان کردن که به اندازه زمینه .
خورشید اندازه ش چقدره به اندازه خود کره زمین هستش ، بعضیا گفتن کمتر از زمینه بعضیا گفتن یه جزیره بزرگتر اصحابه هندسه ،
گفتن صد و هفتاد برابر زمین هستش بعد اختلاف در مورد خورشید چقدره ؟
چرا اینقدر اختلافه ؟ به خاطر اینکه کسی به کانش معرفتش راه ندارد ،
خورشید رو نتونسته بشناسه اگر کان معرفت کنه خورشید به ذات خورشید رو درست می شناختند این اختلاف ها بود
نه به خورشیدی که بالا سرته تو راه نداری بعد میخوای به خدا راه داشته باشی.
و لذا رکوع میری میگی سبحان الله ربی پاک و منزهی
سجده میری میگی سبحان الله ربی معنی سبحان الله یعنی همین خدایا سبحان الله ربی اینا برای تسبیحه.
خدای متعال انشالله به آبروی محمد وال محمد ما رو با امام صادق محشور کنه.
یه جمله عرض توسل عرض روضه
در خانه سه ساله امام حسین قربون اون پاهای خسته بشم
فدای اون بدن خسته بشم فدای اون نالههای خسته بشم
یه دختر بچه وقتی میخواد گریه کنه دیگه صداش بالا نمیاد
دختر بچه وقتی غذا نخورده باشه دیگه صداش بالا نمیاد ولی من نمی دونم این سه ساله ابی عبدالله چقدر علاقه به بابا داشته
هی مرتب صدا میزده بابا بابا طوری که نیمههای شب دل عمه رو برده با بابا بابا گفتنش
صدا گریه عمه رو هم بلند کرده همچین که نصف های شب دید رقیه ناله میزنه
بابا رو صدا میزنه خانم زینب کبری بی بی جان امشب شب تولد شما هست
خانم جان یه عنایتی کن به حق این دختر سه ساله به حق رقیه
بی بی زینب خیلی حضرت رقیه رو دوست داشتن خیلی دوستش داشتن
وقتی که داشت از شام میرفت سمت مدینه رو کرد سمت مردم شام صدا زد مردم شام رو
ای مردم شام ما میریم ولی یه سه ساله پیش شما اینجا گذاشتیم
یه قبر از ما اینجا جامونده ای مردم هر روز بیاید اینجا بالای قبرش آب بریزید زیارتش کنید سفارش کرد بی بی زینب
بعد یه رفیقی ما داشتیم گفت وقتی خانم از خرابه شام می خواست بیاد بیرون صدا زد
الان کمرم شکست موهاش تو گودال سفید شد و الان هم کمرش شکست شد
حالا روضه امروز ما روضه ی سه ساله س هر کی ناله داره گرفتاره بسم الله با من هم ناله بشه
بس که دویدم عقب غافله
تا چشمش به سر بریده باباش افتاد صدا زد
بس که دویدم عقب قافله
پای من از ره شده پر آبله
پدر فدای سر نورانیت
سنگ جفا که زد به پیشانیت
حسین جان حسین جان حسین جان