حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

?توحید مفضل

✨️جلسه پنجاه و پنجم

 

●هدیه به حضرت صاحب الزمان صلوات بفرستید.

حضرت صادق صلوات الله علیه می‌فرماید که :

نظر کن در اینکه خدای متعال چه جوری مقرر فرموده که ،

پرنده تخم می‌گذاره و از تخم جوجه بر میاد .

این غیر از روش سایر حیوانات ، حیوانات دیگه اینجوری نیستند .

مثلا گوسفند گاو شتر یا حیوانات دیگه که شما می‌بینید

اینا فرزند ازشون به دنیا میاد.

اینجوری نیستش که تخم کنن بعد از اون تخم جوجه در بیاد ، خب علت چیه ؟

حضرت می‌فرماید :

علت اینه ، که اگر فرزند در جوف اون‌ها در شکم اونها بمونه ،

تا این بزرگ بشه مستحکم بشه هر آینه اینا سنگین میشن ،

پرنده سنگین میشه ، دیگه نمی‌تونه پرواز بکنه.

خب این مانع از پریدن می‌شه ، این می‌خواد بپره نمی‌تونه دیگه سنگین شده .

پس هر جزوی از اجزای خلقت مرغ را مناسب ،

مرغ یعنی پرنده نه این مرغه ، هر جزوی از اجزای خلقت پرنده رو مناسب و مشابه امری گردانیده

که مقدر شده که بر این حالت باشد ، که حالا جلسات گذشته هم عرض کردیم ،

که خدا بهش پر داده چه جوری بدنشو مثل سینه کشتی قرار داده

و باز تامل کن در آنکه مرغی که پیوسته در هوا پرواز و شنا می‌کند

برای مصلحت فرزند به هم رسانیدن بر روی تخم خود یک هفته ،

این پرنده‌ای که آروم و قرار نداره همش می‌خواد بپره پرواز کنه

از اینور بره به اونور ، خب شما ببین برای مصلحت این فرزند خودش

میاد یک هفته دو هفته ، بعضیا دو هفته بعضیا ۳ هفته رو تخم می‌شینه .

کی بهش گفته ، کی این پرنده رو مجبور کرده که بشینه اینجوری

یه هفته دو هفته سه هفته اینجوری بشونه و تکونم نخوره؟

و تخم‌ها را در زیر بال خود می‌گیرد تا جوجه برآورد

چون جوجه از تخم برومد ، باد در دهان جوجه میده .

دیدی نوکش رو ، منقارشو میذاره رو نوک منقار این جوجه ،

یه باد میده تو دهن این جوجه ، که چی؟

برای چی این کارو می‌کنه ؟

تا چینه‌دانش گشاده گردد ، این چینه‌دان جوجه باز بشه .

برای غذا ، چون این جوجه قراره یه عمر باهاش غذا بخوره

و لذا اون اولش کی اینو به مادر آموخته ، به این پرنده آموخته که

تو دهن جوجه باد بده که این چینه دانه گشاده بشه ، کی بهش یاد داده ؟

می فرماید پس این باد در دهان جوجه می‌دهد تا چینه‌دانش گشاده گردد

برای غذا و غذای او را تحصیل می‌کنه.

میره اینور و اونور دونه‌ها رو برمی‌داره جمع می‌کنه در گلو می‌ریزه

که بیاد این دونه‌ها رو برگردونه تو دهن .. کی بهش یاد داده ؟ کی به این آموخته؟

و حضرت می‌فرماید که ، و بعد از آن برای غذای فرزند خود برگردند و برای چه متحمل این مشقت می‌گردد.

این پرنده مادر چرا این سختی‌ها رو می‌کشه؟

و حال اینکه صاحب رویت و تفکر نیست و در جوجه ی خود امید نفعی که آدمی در فرزند خود می‌دارد

از اعانت و عزت و باقیماندن نام او در روزگار ندارد.

من و شما اگه به این بچه محبت می‌کنیم می‌گیم ایشالا این یه روز بزرگ میشه

ما که پیر شدیم این عصای دست ما میشه.

ولی بازم با این حال ما آدمیزاد صاحب تفکریم ،

فکر می‌کنیم به امید اینکه این فردا این بچه بشه عصای دست ما

بهش محبت می‌کنیم . وامیستیم پاش اما این پرنده که امید این حرفا رو نداره ،

نمیگه که این جوجه بزرگ میشه فردا میشه امید من

فردا میشه عصای دست من ، من که پیر شدم منو کمک می‌کنه.

این آقا بزرگ میشه قدرت پریدن پیدا بکنه میره

اصلاً مادر کجا بود پدر کجا بود…

این حرفا چیه ، اصلا امید به اینا نداره

ولی چرا وامیسه پای این جوجه؟

کی بهش گفته وایسه پای این جوجه؟

کی بهش گفته که برو این دونه‌ها رو بردار بریز تو گلوت

بعد اینجوری بیار برگردون تو گلوی بچه؟

خب اینا فکر کردن نمی‌خواد ،

پس معلوم می‌شود که خداوندی که او را آفریده

در طبع این پرنده میل به هم رسانیدن و تربیت کردن جوجه قرار داده.

و این پرنده رو مجبور بر این امور گردانیده بدون علتی که خود این پرنده بدونه.

و بدون تفکری که در عاقبت اون بکنه.

اصلاً فکر نمی‌کنه در عاقبت این کارا ، برای اینکه نسلش باقی بمونه و نوعش برطرف نشه

و اینها همه از لطف خداوند حکیم است.

همین پرنده‌ها می‌دونی چقدر غذای من و شماهاست .

ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در کارند

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

همش اصلا چیده شده است .

خدای متعال به حق محمد و آل محمد به ما توفیق فهم این مسائل رو عطا بکنه .

این سیره ها ، اینی که الان ما داریم صبح‌ها ایشالا از امام صادق می‌خونیم ، این سیر در آفاقه ،

ببین قرآن میگه که ، سیر کنید توی آفاق توی این آیات و این‌ها .

ایشالا اگه خوب با ما همراه بشید هر روز صبح این نکات رو دو سه تا نکته فکر بکنید ان شاءالله به جای خوب می‌رسید.

صل الله علیک یا اباعبدالله

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

این چه شمعی است که جان‌ها همه پروانه اوست

الحمدلله مسجدمون مبارک شد به قدوم زوار ابی عبدالله الحسین علیه السلام

این زائر امام حسین وقتی که میاد

آدم اگه بدونه این چقدر الان قیمتیه

حاضره کف پای او رو ببوسه

کفش او رو برداره آقا به سر و صورت خودش بماله

انقدر قیمت داره زائر الحسین

خدا وقتی اراده کنه به یه بنده خیر برسونه محبت امام حسینو تو قلب او قرار میده

و محبت زیارت امام حسین رو تو قلبش قرار می‌ده

عزیزان زائر ابی عبدالله این خاک کرب و بلا وقتی که می‌ریزه رو سر و صورتش

مثل روزی که از مادر متولد شده

یه زن بدکاره‌ای رو زمان امام صادق علیه السلام می خواستن دفن کنند

همه اینهارو میگم برا اینکه یه جمله روضه بخونم

شما دلتون آماده بشه یه جمله

یه زن بدکاره‌ای رو زمان امام صادق می‌خواستن دفن کنند

این زنه انقدر بدکاره بود که خاک او رو نمی‌پذیرفت

نمی‌دونم شاید الان اینا برای ماها یه خورده عجیب باشه

ولی خب حدیث دارم عرض می‌کنم

این خاک این زن رو قبول نمی‌کرد پس می‌نداخت

حالا به چه شکلی بود می‌ذاشتن تو قبر دوباره میومدن می‌دیدن این رو خاک قبول نکرده

یا به چه شکلی بود نمی‌دونم

اما اینا مستاصل شده بودند در دفن این زن بدکاره

آخر سر دیدن نمی‌شه اومدن خدمت امام صادق علیه السلام گفتن

یا ابن رسول الله چه کنیم آقا فرمود مقداری از تربت جد غریبم حسین

با اون زنه همراه کنید قبر به احترام تربت جد غریبم حسین اون زن رو می‌پذیره قبول‌ می کنه

اومدن مقداری از خاک کربلا رو گذاشتن رو مثلاً بدن این زنه

خاک دیدن که قبر دیدن که پذیرفت

انقدر ارزشمنده که اگر خدایی نکرده یه کسی خیلی هم گناهکار باشه بدکاره باشه همچین که خاک کربلا بریزه رو سر و صورتش

میگه مثل اون روزی شده که از مادر متولد شده

حالا دل‌هاتو ببر کربلا جمله ناله بزن

صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

صبح روز دوم محرم این کاروان رسید به کرب و بلا

همچین که به کربلا رسیدن ابی عبدالله دید ذوالجناح قدم از قدم بر نمی‌داره

چندین مرکب عوض کرد فرمود اینجا چه نام داره

اومدن پیرمردی رو آوردن خدمت ابی عبدالله

آقا فرمود اینجا چه نام داره گفت آقا اینجا رو شارع الفرات میگن

آقا فرمود آیا نام دیگری داره گفت بله اینجا رو مثلاً قاضریه می‌کرد

چند تا نام رو آورد حضرت فرمود آیا نام دیگه‌ای هم داره

گفت بله آقا اینجا رو از قدیم کرب و بلا می‌گفتن

تا گفت کرب و بلا حضرت فرمود اعوذ بالله من الکرب و البلاء

فرمود همین جا اتراق می‌کنیم خیمه می‌زنیم

اما عزیزان تا پیاده شدن ناله زینب بلند شد

صدای گریه خانوم به آسمان

گفتن یا ابی عبدالله زینبت داره از دست میره دوان دوان اومد

هی صدا زد خواهرم آرام باش دست بر قلب خانوم گذاشت

انقدر گفت تا خواهر را آرام کرد اما حسین جان ای کاش صبح روز یازدهمم بودی

دست بر قلب خواهر می‌گذاشتی خواهر رو آرام می‌کردی

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *