حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

? توحید مفضل

✨️جلسه سی و چهارم

 

●نثار آقا حجه ابن الحسن ارواحناالفدا صلواتی بفرستید.

مفضل میگه که ، وقتی روز دوم شد بامداد اول صبح رفتم خدمت مولای خودم امام صادق علیه السلام

بعداز اینکه اجازه گرفتم و حضرت رخصت دادن نشستم ،

گفتم که حمد می کنم خداوندی را که مدبر افلاک است،

امام صادق علیه السلام این جملات رو فرمودند: یه حالت موعظه مانندی مفضل رو میکنن، بعد از هر قرنی ،قرنی می آورد،

و بعد از هر زمانی، زمانی رو خدا انشاء میکنه ، تا جزا بده بدکاران رو به مثل اون کارایی که انجام دادن.

و نیکو کاران را به اضعاف دو برابر سه برابر یا ده برابر پاداش بده برای عدالت.

مقدس است نام های او ، و بزرگ است نعمت های او، و هیچ‌گونه ستم نمی کند مَردم رو،

مَردم خودشون بر خودشون ستم می کنند.

همان طور که خدای متعال فرمود :  فمن یعمل مثقاله ذره خیر یره

هرکسی به قدر سنگینی ذره کار خیری بکنه اون رو می بیند ،

و هرکسی به قدر سنگینی ذره کار بدی بکنه اون رو هم می بینه. ذره اون ذرات ریز رو میگن تو آسمون ،

که به اندازه ی اون کار خوب بکنی و کار بد بکنی می بینی.

حضرت می فرماید : با آیات بسیار که در این باب خداوند علیم در کتاب حکیم فرستاده ،

لهذا حضرت رسالت پناه صلی الله و علیه و آله خب آیات زیاد داریم ،

از اون طرفم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

همین اعمال شماست که قیامت به سوی شما بر می گرده ،

بعد از این سخنان میگه مفضل ، امام صادق علیه السلام یه ساعتی سرش رو انداخت پایین ،

ساعتی سر به زیر افکند فرمود : ای مفضل ، این خلق همه حیرانند و کورانند و مستانند درطغیان خود تردد می کنند،

به تواقید و شیاطین خود اقتدا می کنند ، بینایان در بینایانند در ظاهر،

یعنی ظاهری از این دنیا رو می بینند ولی کورانند در باطن،

وای امان از این بشر وای برما ، ما کی هستیم چی هستیم می بینیم ولی باطن رو نمی بینیم،

می فرماید که : کورانند در باطن که هیچی نمی بینند . سخن گویانند ولی در حق گفتن لالند.

هیچ نمی فهمند و شنوایانند اما در شنیدن حق کرانند.

راضی شدن به دنیای دون و گمان می کنند که هدایت یافتگانند .

میل کردند از راه اصحاب زیرکی و کیاست و چریده اند در مراعی ارباب رجاست و نجاست.

و گویا ایشان از ناگاه رسیدن مرگ ، این مردم دلشون به چی خوشه ،

انگار مرگ برای اینا نیست مرگ برای همسایه س، اینا به چی دل خوش کردن،

چه بسیار خواهد بود محنت و شقاوت اینها بسی دور و دراز خواهد بود.

عنا و مشقت و محنت ایشان وچه بسیار خواهد بود بلا و مصیبت اینها در روزی که فایده نبخشد.

یاری به یاری و یاری کننده نشود مگر کسی که خدا رحم کند او را،

مفضل میگه ، این حرفای امام صادق علیه السلام حالا ما خودمون رو مخاطب این حرفا نمی گیریم ،

ولی مفضل میگه این حرفا یه جوری تو دل من نشست شروع کردم به گریه کردن،

وقتی این حرف ها رو امام فرمود اشکم جاری شد.

بعد امام صادق علیه السلام فرمود : گریه نکن.

و چون حق را قبول کردی خلاص شدی ، کافیه فقط حق رو قبول کنی،

وچون پیشوایان خود امام خودت رو شناختی نجات یافتی مفضل ،

پس فرمود : ابتدا می کنم برای تو به ذکر حیوان، تا واضح گردد برای تو از غرایب حکمت های خلقت حیوان.

مثل آنچه دانستی از عجایب صنعت های غیر آن خب حالا من یه دونه رو سربسته میگم شما فکر کنید.

حضرت می فرماید : فکر کن در بنای بدن های حیوان،

این شکل و شمایل حیوان ، ساختمون بدنی حیوان .

شما فکر کن به خالق انس و جان ، چگونه ترتیب داده این حیوان رو که نه بسیار سلب است،

یعنی نه اونقدر بدنشون سخته مثل سنگ . اگر چنین می بود مثلا گاو بدنش خم نمیشد

و نمیشد ازش استفاده کنی ، ونه بسیار نرم است که ما نتونیم ازش کار بکشیم همین اندازه تامل بکنید.

چندجمله عرض مصیبت و روضه باشه

صلی الله و علیک یا ابا عبدالله

روز یکشنبه هست متعلق به آقا امیرالمومنین و خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها

مهمان این دو بزرگوار باشیم

دل هاتون رو روانه ی مدینه کنم از همین راه دور برای دل مولا علی علیه السلام یه ناله بزنیم

یه صدا بزنیم مولا رو دل هامون رو ببریم نجف حرم آقا امیرالمومنین علیه السلام

روبروی ایوان نجف بشینیم

مولا علی تمام محن عالم تو سینه ش جمع شده تمام غم و غصه های انبیاء یه جا تو قلب امیرالمومنین بود چرا؟

چون اون مصیبتی رو مولا دید همه ی مصیبت ها بود

یه مصیبتی رو آقا دید که تمام محاسنش سفید شد

بعد به حضرت می گفتن یا علی! این خیلی دردآور دارم میگم اگه توجه کنی یه ناله می زنی

به مولا می‌گفتن آقا پیغمبر تو این سنی که شما دارید هفده تا موی سفید تو محاسنش بود

اما ما نگاه می کنیم تمام محاسن شما سفیده این

حکمتش چیه علتش چیه؟

مولا علی بغض گلوش رو می گرفت صدا می زد آخه من داغ فاطمه دیدم من داغ زهرا دیدم

این داغ من رو پیر کرد واقعا همینه داغ فاطمه داغ جوان مولا علی رو از پا انداخت

بعد اون کسی مولا علی رو خوشحال نمی دید

صل الله و علیک یا سیدتنا و مولا تنا فرمود هستی ام بودی رفتی از دستم

تو چرا رفتی من چرا هستم

یه بار دیگه با هم بگیم روضه خوان بی بی باشیم

هستی ام بودی رفتی از دستم

تو چرا رفتی من چرا هستم

فاطمه جانم فاطمه جانم

بعد تو خانوم علی درد دلش رو با کی باید بگه بعد تو خانوم علی سر به بیابان میزاره

سر میان چاه می کنه درد دلش رو به چاه میگه فاطمه جانم فاطمه جانم

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *