حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■ حکمت شماره ۳۶۲

●و قال (علیه السلام):  اِنَّ اللهَ سُبحَانَهُ وَضَع الثَواب علَی طَاعَته وَ العِقاب عَلی مَعصیَتِه، ذیَاده لِعِباده عَن نَقمته، وَ حَیَاشه بِهِم الَی جَنَته

 

حضرت امیر صلوات الله علیه جان‌های عالم به فدای او در این حکمت می‌فرمایند که :

خدای سبحان، خدای تعالی

وضع ، یعنی قرار داد چه چیزی را ؟

ثواب را ،ثواب را قرار داد برای علی طاعته ، برای طاعتش.

گفت که اگر کسی این نماز رو بخونه من بهشت بهش میدم،

گفت که اگر کسی این نماز رو بخونه ، من گناهاش رو می آمرزم،

اگر این نماز رو بخونه من او رو اینقدر حسنه میدم، اگر این نماز رو بخونه من صورتش رو نورانی می‌کنم .

اگر اینا همش ثوابه این همه ثواب‌ها این همه جایزه‌ها رو قرار داد برای چی؟ برای طاعتش.

اگر حرف من رو گوش کنی اینجا این کارو بکنی مثلاً نگاه به نامحرم نکنید،

دست از این لقمه چرب و چیلی بکشی، دست از این کار زشت بکشی .

من این رو به تو میدم ، من به تو تعبیر خواب میدم، من به تو نمی‌دونم چی میدم چی میدم…

این رو میدم، اون رو میدم اینا همه رو قرار داده برای چی؟

این ثواب ها، این جایزه‌ها رو قرار داده برای طاعتش.

حرفم رو گوش کن این رو بهت میدم میشه ،

ثواب و العقاب ، عقاب اینه که ببین اگر نماز نخونی تو قیامت روز محشر به روی تو ،

یعنی صورتت رو اینجوری می‌کشیم رو زمین ،از موی سرت رو می‌کشیم ، به رو تو رو می کشیم می‌ندازیمت توی جهنم.

اگر نماز نخونی ، مثلاً نماز بکنی روز قیامت از توی جهنم سیخ آتش می کنیم تو دهنت،

سیخ آتش می کنیم تو چشمت، سیخ آتشین .

این کار رو می کنیم ، اون کاررو می کنیم اگر یه وقت خدایی نکرده نیش بزنی زنت رو نیش بزنی،

همسرت رو نیش بزنی، بچه ت رو همسایه‌ت رو، اون خدا یه عقرب می‌فرسته میاد زبونت رو میگزه .

ببین اینا همش میشه عقاب، عقاب رو خدا برای چی قرار داد؟

علی معصیته ، بر نافرمانیش، حرفم رو گوش نکنی چوب داره همه اینها واسه چیه ؟

می فرماید: ذیاده لعباده عن نقمته

تا بنده‌هاش رو از عذاب خود باز بداره، نگهداره .

پس هم این کارا رو می‌کنه ثواب میزاره، عقاب میزاره تا بنده‌هاش رو از عذاب حفظ کنه.

به اقتضای عقل ما باید طاعت خدا را انجام بدیم به اقتضای عقل.

به اقتضای عقل ما باید نافرمانی نکنیم چون به سود خودمونه و به ضرر خودمونه .

مصلحت خدا اقتضا می‌کنه که مثلاً امرکنه وقتی یه چیزی مصلحت داره خدا امر می کنه که انجام بده،

مصلحت برای کی داره ؟ برای ما مصلحتشه .

من اگر نماز بخونم تو جیب خدا میره یا تو جیب من میره؟ تو جیب من خودم میره.

من اگر مثلاً نگاه به نامحرم نکنم این تو جیب خودم میره یا تو جیب خدا میره؟ تو جیب خودم میره .

ذهنم آزاده راحتم، سرم رو راحت میزارم رو بالش می‌خوابم.

درگیر نیست فکرم ، اما وقتی نگاه به نامحرم می‌کنم چه اتفاقی می‌افته؟

ذهنم درگیر میشه همش اون تصویر تو ذهنمه، نسبت به همسرم بی‌غبت میشم،

نسبت به خانواده م بی‌رغبت میشم، گرفتار میشم، بیچاره میشم .

همه ش برای خودمه مصلحتش، مفسدش همش پس ببین به جهت عقل اقتضا می‌کنه که من حرف خدا رو گوش کنم.

به جهت عقل اقتضا می‌کنه من نافرمانی نکنم هر چی خدا گفته اگر انجام بدم تو جیب خودم میره انجام ندم، بدبخت میشم از جیب من میره .

حالا بزرگوار دیگه اینکه ثواب نداره، دیگه اینکه عقاب نداره ، چرا خدا اومده یه چیزی علی حده روش گذاشته ها .

یه مثال دیگه بزنم، ببینید اینکه این دانش آموز تو امتحانات نمره اول بیاره این به نفع خودشه یا به نفع مدرسه س؟

اما با این حال مدرسه میاد دوباره یه جایزه میزاره ، میگه هر کس تو مدرسه تو نمرات تو امتحان نفر اول بشه ،

ما مثلاً او رو کیش می بریم الان شده کیش.

حالا چرا خدا این ثواب رو می‌ذاره، اون عقاب رو می‌ذاره ،

برای اینکه انقدر خدا مهربونه دلش نمیاد این بشر دو پا یه وقت نکنه بیفته تو دام شیطون،

نکنه دوباره بره راه خطا ، به خاطر همینه خدا ثواب گذاشته،

عقابم گذاشته برای اینکه بچه‌هاش برای اینکه خلقش یهو از دست نرن .

تا اینکه بندگانش رو حفظ کنه و حیاشه بهم و اینها رو سوق بده،سوق بده به سمت جنت به سوی بهشت.

حالا نمونه ش همین منبرهایی که من اینجا میرم منبرها مفت و مجانیه.

بعد یهو دیدی همه پا شدن رفتن آقا مونده و حوضش،

آقا داره سخنرانی می‌کنه و چهار پنج نفرم دارن صحبت می‌کنن حالا بیا شام بده،

شام بده آقا مسجد غلغله میشه اینه دیگه، قصه اینه .

ما آدمیزادها اینجوریم تا پولی نباشه تا یه شامی نباشه تا ثوابی نباشه و عقابی نباشه،

من دیگه مثال آشیخ رو گفتم دیگه زیاد میشه، آقا دعوت کردن رو منبر سخنرانی می کرد منتهاسطح بالا ، مردمم همه حرف میزدن،

بالا زنا همهمه حرف میزدن بعد این مخرج سین نداشت ، می خواست بگه سین می‌گفت شین.

بعد اومد دید همه دارن حرف میزنن گفت آقایون شاکت میگم شاکت بعد دیدیم هیشکی اصلاً احترام ،

گفتم میگم شاکت ، خدا شما رو جهنم نمی‌بره بعد اینها تا شنیدن در جهنم بسته شد

همینجور گوش هاشون تیز شد ببینن آقا چی میگه ،

گفت که خدا شما رو جهنم نمی بره بلکه به زور می برد تون، شما جهنم نمیرید منتها به زور می‌برتتون .

شما جهنم نمیرید بلکه به زور می‌برتتون حالا اینجوریه، خدا به ما رحم بکنه

خدا به حق محمد و آل محمد کمکمون کنه انشالله خدارو هم عبادت می کنیم بخاطر خودش عبادت بکنیم ، نه ترس از جهنم.

نه شوق بهشت اما چه کنیم مریضیم خدا این بهشت رو میگه، جهنم رو میگه تا ما عبادت کنیم.

صلی الله علیک یا اباعبدالله

امروز روز سه‌شنبه است دل‌هاتون رو ببرم در خانه دختر سه ساله امام حسین حضرت رقیه سلام الله علیها

این دختر سه ساله امام حسین پیش امام حسین آبرو داره

خیلی آبرو هم داره مثلاً چی بگم اینجوری براتون بگم که می‌تونه وساطت بکنه

انقدر آبرو داره می‌تونه شفاعت بکنه

امروز دست گدایی مون رو دراز کنیم سمت حضرت رقیه

بگیم ای دختر سه ساله امام حسین امروز بیا دست ما رو هم بگیر

پیش پدرت حسین شفاعت بکن

جان‌های عالم فدای تو

میگه وقتی اومدن به کوفه دیگه این دختر پاهاش همه زخم شده بود

خدا می‌دونه چقدر رو خارمغیلان

خارهایی که خار بیابان شما دیدید دیگه چقدر این خطرناک میشه برای پای یه دختر

این پاها همه زخمی شده بود

بعد از کوفه تا شام پای برهنه پای پیاده

به شام که رسیدن وارد مجلس یزید شدند تو مجلس یزید خانوم زینب کبری غوغا کرد

اونجا یزید تا دید که این خانوم داره خطبه می‌خونه چوب خیزران برداشت

هی به لب و دندان امام حسین کوبید

کوبید این دختر بچه خب قدش کوچیک بود نمی‌دید داره چه اتفاقی می‌افته اما بقیه می‌دیدن

این دختر بچه گویا متوجه شد که دارند لب و دندان بابا رو چوب می‌زنند

و لذا وقتی وارد خرابه شدن دیگه طاقت نیاورد انقدر گریه کرد

به زحمت خوابوندنش یه لحظه خوابید و دوباره بیدار شد گفت عمه من بابای خودم حسین رو می‌خوام

گفتن که بابای تو نیست بخواب منتها آرام نشد صدای گریه انقدر بلند شد

یزید از خواب بیدار شد گفت چه خبره

گفتن بهانه بابا کردن گفت سر رو ببرید آرام کنید عزیزان یه لحظه تصور کنید دختر بچه‌ ای جلوش سر باباش رو بزاره

صلی الله علیک یا مظلوم یااباعبدالله

گفت بابا

بس که دویدم عقب قافله

پای من از ره شده پر آبله

پدر فدای سر نورانیت

سنگ جفا که زد به پیشانیت

عرضم تمام خم شد لب‌ها رو روی لب‌های بابا گذاشت

شروع کرد لب‌های بابا رو بوسه زدن

یه مرتبه دیدن سر از یه طرف افتاد

نازدانه ابی عبدالله هم از یه طرف

از سودای دل صدا بزن

حسین جان حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *