بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۲۸۷
●قال(علیه السّلام) : البُخلُ جانِع لِمَساوِی العُیُوبِ وَ هُوَ زِمام یُقادُ بِهِ اِلی کُلِّ سُوَّء.
●بخل ، گرد آورنده همه عیبهای زشت است و مهاری است که انسان را به سوی همه بدیها می کشاند.
حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم فدای او باد میفرمایند که :
بخل که خب حالا معنیشو همه بلدیم دیگه ،
دلش نیاد انفاق کنه خب دیگه ، نه حسادت اینه که شما آرزوی نابودی نعمتی که دیگری داره ،
مثلاً میشنوی کسی ماشین خریده میسوزی ، میگه مثلا نیومده ماشینش بسوزه مثلاً یه اتفاقی براش میافتاد.
اما بخل اینه که تو نمیخوای ببخشی انفاق بکنی ، میخوای نگه داری.
این ربطی به مال خودت داره ، از این بدتر اون موقعی که یکی داره به یه کسی میبخشه اونم تحمل نمی تونی بکنی.
مثلا میگی که بدت میاد ببینی یه کسی خرج بده،
می شنوی تو دهاتتون مثلا فلانی خرج داده آتیش می گیری .
میگی اه پدرسوخته ، حالا یکی می گفت پدر سوخته نگید ، بنی عباسی ها نامردها شیعیان رو از بس گذاشتن سوزوندن و کشتن و اینا ،
و لذا شیعیان رو می دیدن می گفتن پدر سوخته یعنی پدرشو سوزوندیم .
شما تو فامیلتون میشنوی یکی خرج داده غذا داده مثلاً یه شب جمعه سفره انداخته میگی عه از کجا آورده؟
بابا اون خرج داده ، اون سفره انداخته ، ۴ نفر رو غذا داده تو چرا میسوزی ؟
اینم یک درجه از بخیلیه .
میگن یه کسی یه غلامی داشت این غلام پیر، میگه معمولا این غلامه رو می گیرن آزاد می کنند
خب یه سال دو سال کار می کنه این پیر که میشه خلاصش می کنند.
این غلامه ریشش سفید شد موش سفید شد گفت بیا ما رو آزاد کن ،
بزار ما هم یه حظ و بهره ای از عمرمون ببریم .
اینم بخیل بود خیلی بخیل بود نمی خواست آزاد کنه ،گفتش که من یه خروس دارم
این خروسمو بکش تا آزادت بکنم.
بخوریمش بعد آزادت کنیم ، خیلی خوشحال شد ، بال درآورد گفت ،
آقا این خروس کشتن نداره که ، خروس رو کشت و بخوریم.
گفت حیفه ، اول سرشو یه سوپ درست کن ، بعد با سرش یه سوپ درست کرد
فردا گفت خروس رو کباب کنیم .
گفت حیفه ، حالا با پاهاش یه سوپ دیگه درست کن .
بعد گفت هر روز یه تیکشو گفت یه تیکه.. خب یخچالم که نبوده ، داشت خروسه میگندید .
گفت آقا من جهنم ، این خروسه رو آزاد کن .
بخل این جوریه ها ، دلش نمیاد ببخش.
دلش نمیخواد ول کنه ، بکنه .
اینکه رها بکنه نمیتونه . بخل خیلی صفت بدیه .
ببینید من در روایت دیدم که حضرات معصومی فرمودند که :
خصلتان لا تشتمعان فی مسلم
دو تا خصلت هست در مسلمون جمع نمیشه.
البخل و سوء البخل
یکی بخل ، یکی اخلاق بد .
مومن نباید این دوتا صفتو داشته باشه.
این دو تا صفت خیلی بده ، بعد مثلاً در جای دیگر هستش که ،
امام صادق علیه السلام دور خانه خدا طواف میکرد راوی میگه دیدم ،
فقط از خدا اینو میخواد، شما روزیت بشه بری مکه ، بری دور خانه خدا طواف بکنید.
بعد اونجا که داری طواف میکنی هی یه چیز خاصی بخوای ، معلوم مهمه دیگه.
امام صادق یه دعا بیشتر نمیخوند میگفت : اللهم قنی
غنا ما میگیم ، ربنا آتنا فی الدنیا الحسنه و فی الآخره الحسنه و قنی
یعنی نگهدار ما را
قنی یعنی منو نگهدار غنی ، قنا یعنی ما رو نگه دار . اللهم قنی شح نفسی
خدایا من را از بخل حفظ کن.
امام صادق داره میگه ها . دور خانه خدا داره طواف میکنه هی مرتب داره میگه،
اللهم قنی شح نفسی
راوی میگه صبر کردم بعد از اینکه طواف آقا تموم شد رفتم جلو گفتم،
آقا چرا این همه دعا ، شما همین یه دونه رو گفتی ، حضرت فرمودند؛
مگه نمیدونی خدا تو قرآن فرمود ،
و من یوغ شح نفس
خدا به ما یاد داده کسی اگه جلو بخل نفسش رو بگیره ،
و اولئک هم المفلحون
رستگار میشه . کسی اگه بخیل نباشه ایشالا رستگار میشه.
این خیلی درجه است ، کسی به این درجه برسه ، حالا امیرالمومنین اینجا میگه بالاتر از این می خوای ؟
البخل جامع لمساوی العیوب
بخل جامع تمام عیوبه .
همه عیبها رو شما در نظر بگیر ، این بخل جامع.
یعنی شامل همه عیبها میشه ، هرچی بدی هست تو همین بخل هستش.
جامع یعنی جمع کننده هست ،لمساوی العیوب ، برای همه عیوب
و هو زمام این یه زمانی که
یقاد به ، زمام یعنی افسار ، میگه این یه زمامی ، یقاد
می کشونه تو رو به سوی ،
الی کل سوء ، هر بدی تو رو میکشونه کسی که دلش نمیاد مالش بکنه بده به فقیر ، بعضیا عالمند حیفشون میاد علمشونو خرج کنند.
من برم به فلانی درس بدم ، به فلانی حرف بزنم ، نمیدم .
بابا تو یاد گرفتی ماشالله قشنگ خوشگل ، انفاق نمیکنه . علمشو انفاق نمی کنه .
بعضیا ریششون محترمه ، انفاق نمی کنند. میخوام بگم موردهای متفاوت .
حالا امیرالمومنین اینجا می فرماید ، جامع همه عیوب،
البخل جامع لمساوی العیوب و هو زمام یقاد به الا کل سوء
من در خبر دیدم توی حیات القلوب علامه مجلسی توی روایت هست که ،
علت اینکه قوم لوط مبتلا شدند به اون عمل زشت بعد هم بلا بر اونها نازل شد به خاطر چی بود ؟
بخل بود ، امام باقر فرمودا ، امام باقر فرمود :
قوم لوط که اون کارهای زشت رو میکردند اینا بخاطر بخل این کارا رو کردند.
باغ داشتن دلشون نمیاومد مردم بیان تو باغشون ، گفتند برا اینکه اینا از اینجا فرار بکنن .
این کارای زشت انجام بدیم این کارهای شنیو انجام میدادند که کسی تو باغشون ،
یا یه کسی میدیدن تو باغشونه اون بلا رو سرش میآوردن تا یه درس عبرت بشه.
حالا بزار یه سیب بخوره خب ، یه خوشه انگوره دیگه ..
خدا برکت میکنه زیادش میکنه ، چرا نمیذاشتن یه نفر میومد تو باغ پدرشو می آوردن جلو چشش اینجوری بودا.
مرض بخل همشونو گرفت گفتن مهمان ما بشه باهاش این کار بد انجام میدیم درست شد ،
به این مرض ناجور مبتلا شدند ، پناه میبریم به خدا .
آقا من بخوام یه عرض کوتاه بکنم از همین شرح،
شرحشو بگیم باعث میشه آدم حقوق شرعی رو نده ، خمس نده زکات نده ،
باعث میشه آدم صله رحم نکنه و از ترس اینکه نکنه مثلاً فلانی بیاد صله رحم رو کنار میذاره پس میشه قطع رحم .
بعد باعث میشه آدم احتکار بکنه ، هی مال اندوزی بکنه رباخواری کنه.
غش در معامله کنه ، ببینید نتیجه بخل ایناست ها.
بعد برای پوشوندن چهره واقعی خودش بره سمت ریاکاری ، یه جاهاییم میده ولی با ریا میده.
گاهی اوقات برا اینکه درخولست دیگران رو رد بکنه ، میگه فلانی پول داری بهم بدی ،
بخیله ، ببخشید شرمنده چند وقته دست خودمم خالیه.
دروغ میگه ، دستت خالی نیست، حسابت پره حالا یه ملیون طرف خواسته چرا نمیدی ؟
ببین رفت سمت بخل ، کشوندش سمت دروغ ، دروغگویی.
از یه طرف دیگه آدم بخیل تو اعتقاداتم به مشکل بر می خوره.
سوء ظن به خدا پیدا می کنه ، به وعدههای الهی دل خوش نمیکنی.
خدا میگه انفاق کن دیگه ، انفاق بکنی ، و هو یخلف
خدا پرش می کنه ، جواده ، بعد میگه آقا ولش کن . به وعده ای الهی دلخوش نمی کنی ،
و ایشون میفرماید ، بعضیها نسبت در وادی علم هم بخیل هستند .
دلشون نمیاد به دیگران بیاموزند.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
خب امروز روز چهارشنبه است
دلها مونو ببریم در خانه جوادالائمه علیه السلام
گفتن بنده خدایی گرفتار بود و اینا گفتن توسل به امام جواد علیه سلام داشته باشیم
من هم این مجلس برای اینکه انشالله امام جواد علیه السلام یه نگاهی بکنه یه عنایتی بکنه
یه توسلی مختصر به امام جواد
فدای اون آقایی بشم یا امام جواد پدر شما به شما تاکید کرد که وقتی میاید بیرون از منزل
جیباتونو پر از پول کنید کسی دست خالی از محضر شما ناامید برنگرده
حالا الانم اینجا تو این مجلس ما
تو غیر از مجلس ما یه عدهای هستند گرفتارن مشکلات دارن
مشکلات عدیده دارن
یا امام جواد تو رو به جان پدرت امام رضا بیا امروز دست خالی ما رو رد نکن
امام جواد آقا جان یه عنایتی بکن به جمع ما به دوستان ما
کسانی که گرفتار هستند مشکلات دارند آقا جواده ها اگه واقعاً کسی دست نیاز دراز بکنه
ایشالا گرفتاریهاش برطرف میشه
فدای اون آقایی بشم که میان حجره دربسته
چقدر این صحنه صحنه تلخیه
خانمش امام جواد علیه السّلام ام فضل ملعون درها رو بست به روی امام جواد
اون بزرگوار در حجره دربسته از شدت ای
زهر غلبه کرده بود
این زهر اثر کرده بود امام جواد تشنهاش شده بود
هرچی صدا میزد جگرم میسوزه یه جرعه آب بدید
اسقونی شربه من الماء
یه آبی لبها مو تر کنم صدا زد غلاما کنیزا جمع بشید پشت در هلهله کنید
گفتن برای چی گفت میخوام صدای جوادالائمه به گوش کسی نرسه
السلام علیک یا جواد الائمه
یا امام جواد آقا جانم
انقدر دست و پا زد جان به جان آفرین تسلیم گفت
بزرگان ما اینطور میگفتند بدن امام جوادو برد بالای پشت بام
میخواست بدن زیر آفتاب بمانه یه بی احترامی به بدن کرده باشه
اما نگاه کردن دیدن بوی عطر همه کوچه رو فرا گرفته
دیدن کبوترها بالهای خودشونو به هم دادن بر بدن پسر فاطمه سایه کردن
یا الله همه اینا رو ما میگیم تا برسیم به این جمله
لا یومک یومک یا اباعبدالله
حسین جان هیچ روزی مثل روز تو نمیشه
اسبها رو نعل تازه زدن یا الله جلو چشم زینب و دخترا روی بدن پسر فاطمه
حسین جان حسین جان