بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۲۸۴
●قال(علیه السّلام) :وَ عَن اَبی جُحَیفَهَ قَالَ سَمِعتُ امیِر المومِنین علیه السّلام یَقُولُ
و درود خدا بر او ، فرمود :(از ابی جحیفه نقل شد ، گفت از امیرالمومن شنیدم که فرمود)
●اَوَّلُ مَا تُغلَبونَ عَلیهِ مِن الجِهادِ الجِهَادُ بِایدِکُم ثُم بِاَلسِنَتِکُم ثُمَ بِقُلوبِکم
اولین مرحله از جهاد که در آن باز می مانید ، جهاد با دستانتان ، سپس جهاد با زبان، و آنگاه جهاد با قلب هایتان می باشد
● فَمن لَم یَعرِف بِقَلبِه مَعروفا وَ لَم یُنکِر مُکَرا قُلبَ فَجعِلَ اَعلَاهُ اَسفَلَه وَ اَسفَلُهُ اَعلاهُ
پس کسی که با قلب ،معروفی را ستایش نکند ، و منکری را انکار نکند، قلبش واژگون گشته ، بالای آن پایین ، و پایین قلب او بالا قرار خواهد گرفت.
شخصی هست به نام ابی جحیفه میگد که شنیدم از ،
امیرالمومنین علی علیه السلام که فرمایش میکردند می فرمودند که :
اول ما تغلبون علیه من الجهاد الجهاد بایدیکم
نخستین مرحلهای از جهاد که از شما میگیرند و در اون شما مغلوب میشید جهاد با دست .
جهاد با دست هستش ، حالا من ترجمه مرحوم فیض الاسلام رو برای شما میخونم .
که میفرماید که ، اول چیزی که از آن مغلوب میگردید و شکست میخورید بر اثر بدبختی ،
این توضیح مرحوم فیض الاسلام ،
بر اثر بدبختی و دور ماندن از رحمت الهی از شما گرفته میشود،
جهاد زد و خورد با دستهایتان است .
که با کفار و مشرکین نمیجنگید ، و حدود خدا را بر فاسقین و ستمکاران و گنهکاران اجرا نمینمایید .
و آنها را تعزیر و تعدیب نمیکنید ، خب یه کسی گناهی می کنه ، با مشرکین باید بجنگید خب این کارا رو نمیکنید و از رحمت الهی دور میشید ،
و عزیزان بزرگواران خدا میدونه اگر حدودات رو اگر اجرا کنند ،
چه بسا چقدر صلح میاد چقدر آرامش میاد چقدر رفاه میاد چه برکاتی نازل میشه .
اگر ۴ تا عرب بلند شن واقعاً به جد ، سیلی بزنن تو صورت اسرائیل پرتش کنن بیرون ، چقدر گشایش میشه.
رحمت الهی نازل میشه ،متاسفانه این از ما گرفته شده.
اولین چیزی که مغلوب میشیم ما همینه جهاد با دست.
ثم بالسنتکم
حضرت میفرماید: سپس چی با زبانتون جهاد با زبان،
سپس جهاد با زبان ، بعد از جهاد با زبان میفرماید : ثم بقلوبکم
مرحوم فیض الاسلام اینجوری می فرمایند ؛
پس از آن جهاد با زبانهایتان میباشد که تو پرانتز توضیح میده که ،
معاصی و زشتیها را میبینید ، میبینی داره جوونه کار زشت میکنه ، دختره داره بدون روسری رژه میره مانور میده ، میبینید و میشنوید و ندیده و نشنیده میانگارید .
حالا چیکار کنیم ، شده شده .
ما مرحوم فیض الاسلام میفرماید : میبینید زشتیها را میشنوید زشتیها را ندیده و نشنیده میانگارید،
اینجوری دیگه ، تقصیر حکومت، میخواست کار رو به اینجا نکشون…
خب بعد می فرماید بعد از اون جهاد با دلهایتان است که با ستمکاران و بدکاران سود رسان دوستی و احترام نموده ،
و با پرهیزکاران و نیکان دست تهی بی اعتنایی کرده دوری میگزینید.
با اونی که بده نباید رفاقت کنی ، رفاقت میکنی و دوستی می کنی.
با این خوبه دست تهی با این خوب فقیر فقیر مومن ، که باید رفاقت بکنی ازش دوری میکنی کناره میگیری .
حضرت میفرماید :پس این هنگام
فمن لم یعرف بقلبه معروفا
پس هر کسی که هر کسی که حتی با قلبش به طرفداری از معروف نره ،
فمن لم یعرف بقلبه مَعروفا و لم ینکر منکرا
با قلبش به سمت منکر نره و از منکر دوری نکنه مبارزه با منکر نکنه اینجاش مهمه،
قُلِبَ ،قلبش واژگون میشه.
اگر قلبی هم شما کاری نکنی اون موقع است که دیگه کارت تمام شده ،
پس ببینی جهاد را امیرالمومنین اینجا سه بخش کرد،
بخش اول جهاد یدی
بخش دوم جهاد زبانی
سوم قلبی
تو قلبت دیگه باید بدت بیاد ، میگن اصطلاحش اینه کراهت قلبی .
از این منکرات که میبینی کراهت قلبی باید پیدا بکنی ،
اگه دیگه این کراهت قلبی نباشه قلب ، قلب نیست که زهرماره تو این سینه.
اگه دیدی که از منکرات بدت نمیاد،
استاد ما حاج آقا خسروشاهی نقل می کرد ،
فکر کنم از امام که فرمود ، دیدم آخوندی رو که وقتی رضاخان کشف حجاب کرد ۴ تا از این چیزا زن ها دید ،
عمامه شو درآورد انداخت زیر پاش جفت پا رفت رو عمامه ،
جفت پا رفت رو عمامه بعد گفتش که گفت سالها بود منو محروم کرده بودی محروم کرده بودی ،
از دیدن این نعمتها ، موهای قشنگ گردن قشنگ من ببینم مردم ببینند ،
چه عیبی داره اینا خلق خداس.
گفت سالها بود منو محروم کرده بودی ،
بعد یه آخوند دیگه ای هم ایشون می فرمود مقابل دیدم ،
اون موقع خدا لعنت کنه انگلیس رو انگلیس پست ،این چند میلیون از خشکسالی و قحطی اینجا تهران کشته داد.
نمی دونم یک میلیون و خوردهای میگن ، دو میلیون میگن ،
ایران نه میلیون ولی تهران یک و نیم ، دو میلیون اینطوری ، از گرسنگی مردن.
بعد می گفت یه آخوندی بود دید که یه بیچارهای لباس نداره لباس ،
لباس نداشت عمامه شو درآورد داد به این بیچاره،
گفت اینو بگیر برو باهاش یه لباس برای خودت درست کن ، یه تیکه نونم تو دست خودش بود داشت میخورد .
گفت خدا بزرگه فردا ، اینو بگیر ببر لباس کن برا خودت عمامه شو داد رفت.
خلاصه جهاد سه جوره ، اون سومی دیگه نباشه وای به حالمون.
قلب دیگه نیست قَلِبَ است.
فعلا اعلاه اسفله و اسفله اعلاه
حضرت میفرماید که : این قلب نیست واژگون شده.
بالای اون پایین میاد، پایین اون بالا میره
حالا ایشونم تو ترجمه گفته که نیکی ها در نظرش زشت میشه ،
زشتیها در نظرش زیبا میشه .
مرحوم فیض الاسلام میفرماید که :
اگر جهاد با دلها نباشه ، پس هرگاه آن را هم از دست داد نشانه تبدل اخلاقی و گمراهی و بدبختی او در دنیا و آخرت است.
خدا انشالله بهمون رحم کنه.
که مشکینی تو واجبات محرمات داشت اونجا من این فتوا رو دیده بودم ،
ایشون فرموده بود، واجب است کراهت قلبی از دیدن معصیت و اینها.
ایشون فرموده بودن ، واجبه که تو وقتی میبینی یکی نماز شب میخونه خوشحال بشی.
وقتی میبینی یه مسجد ساخته شد فلان جا به وجد بیای ، خدا رو شکر .
از دیدن معروف خوشحال بشید از دیدن منکر ، دیدی دختری از مدرسه اومد بیرون روسریش رو شونشه حالت به هم بخوره، تف به این بیحیایی ، تف به این بیغیرتی .
چرا یه باغیرتی نیست تو این خیابون بزنه تو گوش این بچه ،
حالت بد بشه ، اما وقتی دو تا چشمت گرد میشه دو تا چشمم از بغلی قرض می گیری که اینو نگاه کنی ،
و بعد بگی به به چه گردنی ، چه سری چه چشمی ،خب اون موقع وای به حال این دین .
وای به حال اینقلب ، وای به حال این اخلاق ، وای به حال این اسلام .
این جوان دیگه از دست رفته ست.
پناه بر خدا .
صلی الله علیک یا اباعبدالله
امام حسینم برای همین قیام کرد
چون همه چی عوض شده بود جابجا شده بود
میمون بازی شده بود افتخار
یزید میمون بازی میکرد سگ بازی می کرد
من خدا شاهده دیروز داشتیم تو اتوبان میاومدیم
دو سه ساعت نگاه می کردم می دیدم جوونا سگهای بزرگ رو گنده رو تو ماشین جلو نشسته بود
یه سگم تو بغلش اصلاً بعد نگاه کردم یه خورده دقت کردم می دیرم
این سگه دهنش هی آب می ریزه هی داره میریزه رو پای این
تو دست این گفتم ببین سگی که جاش کجا باید باشه
اومده تو ماشین
مرد ها یک سگ گندهای رو بغل کرد آخه این چه دینیه این چه اخلاقیه این چه رفتاریه
چرا اینجوری شدیم ما
داریم به کجا میریم به قهقرا می ریم
امام حسین سر همینا قیام کرد
و آخرش منجر به شهادت شد
صل الله علیک یااباعبدالله
صل الله علیک یااباعبدالله
صل الله علیک یااباعبدالله
روز عاشورا هرچی میخواست صحبت بکنه
حالا اون امام حسین که اصل الخیر
اصل خیره امام حسین میخواد صحبت بکنه
یه عده بدشون میومد تا آقا اباعبدالله می اومد یه کلمه حرف بزنه
شروع میکردن به هلهله کردن شروع میکردن به دست زدن
از اون طرف به علی اکبر که مثل پیغمبره شبیهترین خلق به پیغمبر
امام حسین فرمود اشبه ترین خلق و خلق به رسول الله همین که علی اکبر رو زدن دیدن علی اکبر افتاد گفت غرق به خون شد
پدر اومده صورت گذاشته رو صورت جوونش
دیگه پدر هم انگار داره تمام میکنه تو اون لحظه به جای اینکه گریه کنند
شروع کردن به خوشحالی کردن
آنقدر خوشحالی شون اوج گرفت که خانم زینب کبری از خیمهگاه دوید به سمت میدان
رادی میگه ففرجت زینب بنت علی
دیدن دختر علی اومده بیرون
هی صدا می زد وا اخیا ای وای برادرم
وابن اخیا ای وای پسر برادرم
دوید خودش رو رسوند سمت میدان دید همه دارن خوشحالی می کنن
اما حسین داره گریه می کنه
حسین صورت به صورت جوانش گذاشته سپه کوفه و شام ایستاده
به تماشای شه و شهزاده
شه به روی نعش پسر افتاده
همه گفتند حسین جان داده
یا الله یا اباعبدالله
یه مرتبه صدا زد
ای پسر من پدر پیر توام
پدر پیر و زمین گیر توام
سخنی گوی و دلم خوش کن
تو که آتش زده ای خاموش کن
حسین جان حسین جان