بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۶۶
●وقال علیه السلام :اِن لَم تَکُن حَلیما فَتحلم
●آقامون امیرالمومنین جان عالم به فدای او میفرمایند:
اگر حلیم نیستی حلیم یعنی بردبار ، یعنی کسی که حوصلت میکنه، کسی که از کوره به در نمیره اگر بردبار نیستی آدم عصبی هستی دمدمی مزاجی قاطی میکنی،
تا یه چیزی میشه آمپر میره رو هوا، خیلی بهم می ریزی. تا یه چیزی زنت میگه بالای چشمت ابرو می زنیش خب اگر اینجوریی،
فتحلم، خودت رو بزن به شکل بردبار ها دربیار ادای بردباری دربیار، ادای آدمهای حلیم رو دربیار ادا دربیار ،شکلک در بیار .
از قوم بنی اسرائیل میگن یه نفر غرق نشد، اون یه نفر غرق نشد از فرعونی ها، اونی که ادای حضرت موسی را درمی آورد .
یکی تو اونجا بود ادای حضرت موسی رو در می آورد خب شبیه حضرت موسی لباس می پوشید، می خواست مسخره کنه،
ولی خدا به احترام اینکه او شبیه حضرت موسی شده غرقش نکرد خیلی مهمه دیگه،
شما شبیه کی باشی حالا درسته کار او غلطه اما شبیه به حضرت موسی شده بود.
خدایا ما هم شبیه قنبر امیر المومنین شاید نشیم ولی خب بالاخره یه خورده حالا این شبیه بودن ادای آدم های بردبار رو دربیار ، ادای آدمهایی صبور رو دربیار، ادا در بیار.
اگرم حلیم نیستی ادای حلیم رو دربیار، یعنی یه وقتایی مثلاً عصبانی میشی واقعا الان می خوای یه چیزی بشکونی اما مثلا بگو ما هم الان شدیم شبیه فلانی که عصبانی نمیشه،
الان ما شبیه فلانی هستیم خودت رو بزن به شکل فلانی، این راه تحصیله ها .
ایشون هم میگه عصبی میشی ها از درون می جوشی ها می خوروشه، ولی خودش رو کنترل میکنه قیافه حلیمان رو به خودش میگیره ،
این الان واقعا به چیز باشه میزنه می شکونه ولی قیافه آدمای بردبار رو به خودش میگیره این اولین بار خیلی مشکله، ولی هی تکرار بکنه آسون میشه.
حالا نگاه کنید ادامه حدیث رو، آقا امیر المومنین دلیلش رو هم میاره می فرماید:
فانه، آقا چرا میگم ادا دربیار ؟
فانه قل من تشبه بقوم الا اوشک ان یکون منهم، علت اینکه میگم ادا دربیار مثل حلیمان عمل بکن بخاطر اینکه کمتر شده، قل یعنی کمتر شده که کسی خودش رو تشبه بقوم ، شبیه به قومی بکنه.
مگر اینکه سرانجام از اونها نشه نشده ، که مثلاً کسی از خودشو شبیه به یه قومی بکنه مگر اینکه از اونا نشه.
بلاخره ادای اونو در میاری میشی مثل اونها، بعضی از طلبه ها بودن نگاه می کردن می دیدن آیت الله بروجردی مثلا یه دستش رو می کنه تو عبا، عباها دست دارن دیگه ببین آستین دارن.
یه دونه اینجا دارن یه دونه اون ور، آیت الله بروجردی یه دستش رو توی استین عبا می کنه اون یکی رو یا عده از طلبه ها اینجوری مدل راه رفتن،
میگفتی آقا چرا اینجوری می خوام بشم مثل آیت الله بروجردی ،حالا کم کم خورده خورده شبیه آیت الله بروجردی میشی.
آخرشم انشالله سر از اونجا در میاری یهو دیدی فردا شما هم شدی آیت الله بروجردی.
کم کم خورده خورده راه باز میشه ماها تلاش بکنیم انشالله درست میشه. عالم نیست ولی ادای عالما رو در میاره انشالله فردا در زمره علما قرار میگیره می شینه پای منبر،
یه جوری نگاه می کنه با توجه با تمرکز بعد ازش آخر منبر، منبری بالای منبر میگه این خیلی چیزه این گوش میکنه ولی پای منبر بیایی پای مباحثه ازش بپرسی هیچی نمی دونه ،
یه کسی پای منبر نشسته بود یه کاغذم دستش گرفته بود داشت چیز می کرد،
منبری هی می گفت ماشالله این چه چیز تاپیه گیر ما اومدا ، رزق ما بوده این بعد آخر منبر اومد پایین گفت چی می نویسی ،
گفت ریش شما رو می کشم ببینم ریش شما بلندتره یا ریش بزم ، یه عده هم اینجورین حالا ادا در میارن دیگه می نویسن بعد مثلا بحث می کنن اما خود همین ادا درآوردنه اونا رو نجات میده ،
خیلی مهمه این آقایون امیرالمومنین علیه السلام امروز تو این حکمت استدلالی بحث کرده، استدلالی ببینید این رو بگم دعا کنم .
تو حوزه منطق می خونن تو دانشگاه می خونن منتها ضعیف تر، میگه که یه صغرا داریم یه کبری، این صغرا رو میذاری کنار اون کبری ،هر کدوم اینا یه حد وسط دارن اصغر دارن کبری دارن اکبر دارن حد وسط دارن ،
خب این اینا رو میذارن کنار هم از تو این دو تا مقدمه، یه نتیجه میگیرن حالا اینجا امیرالمومنین صغرا رو گفت کبری رو گفت، منتها نتیجه رو نگفت .نتیجه رو هر چند نتیجه تو صغرا بودها ولی به هر حال داشت به شما استدلال کرد.
من یه مثال میزنم ببین میگه این جهان نظم دارد این جهان نظم دارد این میشه صغرای شما، بعد میگه هر نظمی ناظمی باشعور دارد این میشه کبری،
شما از این صغری و از این کبری یه نتیجه در میاد. نتیجهاش این جهان ناظمی باشعور داره درست شد عین همین امیرالمومنین امروز صبح اینجا گفت فرمود ،
خودتو شبیه به کیا بکن، اگه بردبار نیستی خودتو شبیه بردبارها بکن .
این شدصغرای ما ، بعد کبرای ما اینه که هر کسی که شبیه خودش شبیه به قومی بکنه بالاخره پس از اون قوم ها میشه از اون قوم شبیه نتیجه ش چیه این دو تا مقدمه شد،
خودت رو شبیه بردبارا بکنی بالاخره صددرصد از بردبارها میشی درست شد این حکمت امروز استدلالی بود .
خدا انشالله بحق محمد و آل محمد توفیق فهم این حکمت و استدلالها و اینهای امیرالمومنین به ما عطاء بفرمایید.
یه جمله هم عرض مصیبت ذکر روضه
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
گفتن از بچههای امام حسین واقعاً بچههای امام حسین قربون تک تکشون بشن خیلی سهم بزرگی تو کربلا داشتن
من میگم تو عظمت بچههای امام حسین همین یه دونه بس
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
اولاد اولاد ببین هنوز اصحاب اصحاب گذاشت آخر سر تو این سلام یعنی اول اولاد امام حسین بعد میره سراغ حبیب و جون و زهیر و فلان و اینجور چیزها
این اولاد امام حسین غوغا کردن تو کربلا غوغا کردن
حالا امروز صبح شما بگید همتون به زبان حال زبان قلب بگید حسین جان تو رو به حق اون بچه ای که تو پاشون خار مغیلان رفت
حسین جان یا ابا عبدالله تو رو به حق اون بچههایی که تا از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام صورتشون آفتاب تیز خورد
آخه شتر بی محمل دیدید شتری که محمل نداشته باشه جهاز نداشته باشه
بچههای کوچیک و سوار این شترها کرده بودند بعد این بچهها صورتهاشون سوخت زیر این آفتاب بعد یه صحنه تلخی هست اینو من بگم از همتون التماس دعا
امام سجاد علیه السلام فرمودند
فرمودن همه ما رو به یه طناب بسته بودند بعد سر طناب از یه طرف به بازوی من بود از یه طرفم به بازوی عمهام زینب کبری
میگفت ما نمیدونستیم چه کنیم تند رفتیم آخه ما رو میزدن می گفتن تند برید
تند که می رفتیم این بچهها وسط میخوردن زمین آروم میرفتیم برای اینکه بچهها زمین نخورن دوباره این ماها رو میزدن کتک میزدن که چرا تند نمیرید
قربون این بچههای ابی عبدالله بشم چقدر سختی کشیدن
صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله
امان از اون لحظهای که این بچهها رو میخواستن عبور بدن از کربلا سمت کوفه
گفتن از کنار گودال عبور بدید هیچ وقت تو بین ماها اینجور چیزا رسم نیست میگیم یه بچه ای رو میخوان تشییع جنازه ببرن چشم بچه رو میگیرن بچه چشمش نیفته می بندن چشم بچه رو
اما این نامردها از کناربدن عریان و بدن بی سر بابا عبور دادن این بچهها تا چشمشون به اون بدن بیسر افتاد همه خودشونو از از شترها انداختن رو زمین صدا بلند کردن
واحسینا واحسینا واحسینا
حسین جان حسین جان حسین جان