بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۵۹
●قال (علیه السّلام) : وَ قَد مَر بِقذر عَلی مَزبله
مزبلهای
● حضرت امیر علیه السلام ، ازکنار مزبله ای گذشتند یه جایی که مثلاً یه خروار مثلاً قنذز و قازورات اینجور چیزها ریخته شده بود مدفوعات اینجور چیزها.
بعد حضرت اونجا شروع کردن به صحبت کردن به فرمایش کردن فرمودند: و قال علیه السلام هذا ما بخل به الباخلون
آقا فرمودند این همونی که بخیل ها بهش بخل می ورزن ببینید حرفو جاش بزنه ،یه خروار مثلاً فضولات و اینجور چیزا ریخته شده یه جا بعد آقا اینجا داره تذکر میده تلنگر میزنه ،
حواستون باشه این همونیه که آدمای بخیل نسبت بهش بخل میورزند تهش شد این ببینید چشماتونو باز کنید .
اینکه مثلاً طرف اینقدر حرص میزنه، انقدر بخل میورزه، اون قوم حضرت لوط،
اینا بخل میورزیدن به اینکه نکنه یه وقت یکی بیاد یه دونه سیب از این باغشون رو برداره بخوره، یه سرزمین خیلی آبادی داشتند .
قوم حضرت لوط خیلی باغ ها داشتن بعد درختاشون پر پر از میوه ، کاروان ها هم که داشتن رد میشدن میگفتن بریم اینجا.
می گفتن بریم اینجا یه نفسی چاق بکنیم بعد پا میشدن میرفتن تو مثلاً باغهای اینا یه سیب میخوردن یه گیلاس میخوردن یه آلبالو میخوردن یه چیزی میخوردن ،
و بعد مثلاً یه خورده میموندن یه چایی میخوردن بعد میرفتن .
قوم حضرت لوط بخل ورزیدن گفتن عه اینا چرا باید بیان اصلاً از تو باغ ما مثلاً رد بشن،
چرا باید بیان از میوه ما بخورن، بابا بزار بخوره طرف بزار بخوره طرف، چه عیبی داره یه دونه سیب برداره طرف بخوره ،چرا همه رو میگی مال من.
اتفاقاً خدای متعال برکتتو بیشتر میکنه میگه برکت تو اون غذای تو اون ظرفیه که دست توش بیشتر باشه.
اگردست توش بیشتر باشه این سفره که دست توش بیشتر باشه برکتش هم بیشتره ، منتها میگه نه من همین میخوام خودم بخورم بعد اینا گفتن یه بلایی سر اونایی میاریم که از اینجا رد بشن،
یه کاری میکنیم که دیگه فکرشم نکنن که بگن بابا بریم از این شهر رد بشیم.
خلاصه همون دم در به حسابشون رسیدن. اینجوری بود، بعد حضرت لوطم پا شده بود رفته بود اونجا سر راه وایساده بود ،
هر مسافری که میومد میگفت نیاید نیاید برید اینجا خطرناکه اینا مردمانش با شما کارهای بد می کنن بعد اینها رو رد می کرد ومی رفتن .
خب ببینید اینجام همین آقا می فرماید این چیزی که بخیل ها بهش بخل می ورزن تهش شده این و روی فی خبر،
آخر در یک روایات دیگه ای یه جور دیگه نقل شده .
ان قال علیه السلام امیرالمومنین فرمودند:
هذا ما کنتم تتنافسون فیه بالامس
نگاه کنید بعد از اینکه مشاهده کردن اون مزبله رو زباله دانی رو، آقا فرمودن این همون چیزیه که دیروز شما بر سر تصاحب اون با هم رقابت میکردید دشمنی میکردید با همدیگه .
آقا سر و کله همدیگه رو میشکوندید ، اینها تذکرات آقا خیلی عمیقیه اگر آدمی پایان امور رو بنگره درباره آغاز اون تجدید نظر میکنه .
اگه ببینهها آدم اگه عقل داشته باشه پایان هر چیزی رو قشنگ فکر کنه ببینه اولش تجدید نظر میکنه.
وقتی ببینه لذیذترین غذاها پاکیزهترین غذاها بعد از اینکه وارد بدن میشه ، موادی از اون میشه تفاله ش به شکل گندیده در میاد که باور میکنه که،
اونچه که به اون بخل میورزیده اشتباه بوده اصلاً سزاوار نیستش که آدم به این چیزا بخل بورزه.
همینطور موقعی که از کنار یه قبرستانی عبور میکنه یه جنازه ای اونجا مثلاً مونده بو گرفته خب این به مشامش برسه پایان اونجا رو، اونجا ته خطه ، اونو که ببینه یقین پیدا میکنه که این زندگی مادی دنیایی زودگذر چقدر خطاست.
اشتباهی که اگه آدم بخواد اینو محور قرار بده اصل قرار بده و لذا اولیای خدا برای حقارت دنیا اینجور مثلا ها رو میزنن.
امیرالمومنین علیه السلام رد میشه این رو می بینه تذکر رو میده.
خدا انشالله به ما توفیق بده که به این دنیایی که اینجوریه دل نبندیم.
به خوردنی هاشو آشامیدنیهاش دل نبندیم .
دل بستنش خطاست، بخور بیاشام همه استفادهها رو بکن کلوا ،
از اون چیزایی که خدا طیب قرار داده پاکیزه قرار داده بخور ولی تهش اینه،
بزار چهارنفر بیاید از این بردارید بخورید استفاده کنید بزار دیگرانم استفاده کنن بخل نورزید.
بخل عاره ، ننگه ، از بدترین صفات اگه در یه کسی باشه اگر خدایی نکرده دیدی تو وجودتونم بخل هست خورده خورده تمرین کنید به بخشیدن به عطا کردن.
اینها که صدقه میدن هر روز صبح ظهر شب اینا کم کم بخلو از تو وجودشون بیرون میکنن .
پس یه درمانش صدقه دادن.
سفره پهن کردن مهمون دعوت کردن ، اینا باعث میشه کم کم بخل رخت بربنده .
خب یه چند جمله هم عرض مصیبت عرض روضه روز چهارشنبه متعلق به آقا امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادی
این چهار تا بزرگوار خب همشون الحمدالله نورن منتها من میخوام امروز صبح دلاتونو ببرم در خانه امام رضا
جان عالم فدای امام رضا
اگر یه لحظه چشم سرتونو ببندید آقایان خانم ها خودتونو حرم امام رضا میبینید ها میرید حرم امام رضا
خب این میشه سفر روحانی، سفر روحانی همینه دیگه شما یه لحظه خودتون رو تو حرم امام رضا علیه السلام ببینی
حالا که تو حرم امام رضا خودت رو می بینی نمی خوای یه گوشه صحن بشینی
یا نمی خوای کنار ضریح امام رضا بری بعد صدا بزنی امام رضا رو
همین جا الان به امام رضا هرچی دلت میخواد بگو صدا بزن یا امام رضا آقا جان تو غریبی منم غریبم
آقا راه دوری نمیره که شما یه نگاهی به ما بکن آقا جان یا امام رضا تو رو جون جوادت
خدا رحمت کنه حاج آقا مجتهدی رو فرمود
این دوتا قسمو بدید امام رضا دست پر خلاصه بهتون نگاه میکنه ناامید از حرم امام بیرون نمیرید
یک فرمود قسمش بدید به میوه دلش جوادالائمه علیه السلام
دوم قسمش بدید به مادرش فاطمه زهرا سلام علیها
حالا همین الان قسم بدید آقا رو من دو سه جمله میگم
قربون کبوترای حرمت امام رضا
قربون این همه لطف و کرمت امام رضا
آقا جان
دوست دارم نگات کنم توام منو نگاه کنی
دوست دارم صدام کنی منم تو رو صدا کنم
دو سه جمله هم روضه از همگی التماس دعا
صدازد اباصلت میرم مجلس مامون برمی گردم اگه دیدی عبا به سر کشیدم منو مسموم کردن اباصلت میگه یه لحظه دیدم
آقا داره میاد عبا به سر کشیده یتململوا کلتلملوا المسلیم مثل مار گزیده هی به خودش می پیچه هی صدا میزنه جگرم آخ جگرم
یه وقتایی هم هی میگه وای مادر وای مادر
تا منزل برسه پنجاه بار هی نشست روی زمین بلند شد میخوام چی بگم
میخوام بگم لایومک یا اباعبدالله
هیچ روزی مثل روز تو نمیشه حسین جان
تو گودال هی امام حسین دست و پا میزد خواهرش زینب صدا میزد
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم