بسم الله الرحمن الرحیم
■ حکمت شماره ۱۵۴
●وقال علیه اسلام:مَن ابَدی صَفحته لِلحَق هَلک
●آقا جان عالم فداش امیرالمومنین میفرمایند که :
من ابدی ، هر کسی که آشکار بکنه صفحته ، این صفحه وجودش رو در برابر حق للحق ،
حالا اینجا معنیش کرده اون کسی که در برابر حق قد علم بکنه، یه حرف حقی میشنوه قبول نمیکنه زیر بارش نمیره .
اینکه اینجوری باشه نتیجه ش هلک ،
هلاک خواهد شد.
اونیکه در برابر حقت علم بکنه بگو ولو یه ذره این قطعاً هلاک خواهد شد.
پیروزی آدم اینه که ،موفقیت آدم اینکه ،هرجا حرف حقی، کلام حقی ،مسیر حقی ،نشانه حقی میبینه سریع این گردنش رو در برابر حق کج کنه بگه گردن من از مو باریکتره.
آقا من دیدم حق رو بگم بله درسته این حقه و نه تنها اینکه قد علم نکنم ، بلکه خشوعم بکنم ، بلکه خضوعم بکنم ،
بلکه اقرارم بکنم بگم این حقه ، این درسته بله تایید کنم.
تشویق کنم مردم رو به حق اگه این باشه نجاته اگر قد علم کردن باشه هلاکته.
پس هرگز به مخالفت با حق آدم نباید برخیزه.
چون حق میفرمایند قدرتی داره که میتونه انسان رو بکوبه به زمین، اگر این اتفاق تو کوتاه مدت نیفته تو دراز مدت اتفاق میافته .
شما تو تاریخ هم همین مسئله رو میبینید که خیلیها بودن که در برابر حق کرنش نشون ندادند گردن کشی کردن، قد علم کردن و طومار زندگیشونم در هم پیچیده شد.
کافیه یه لحظه یه جا گردنت رو کج کنی بگی آقا درسته ، بهشته اونجا که در برابر حق شما کوتاه بیاید اونجا بهشته .
زبیر خب گردن کج نکرد دیگه هرجا امیر المومنین ، وقتی که به خلافت به قدرت رسید به حکومت رسید ،
امیرالمومنین اینها رو چند بار صدا زد فرمود نکنه در برابر علی وایسیدا ، نکنه برید پیمان بشکنیدا،
خب کوتاه بیا دیگه منتها اینا کوتاه نیومدن گردنکشی کردن ، تا سر از جمل درآوردن و آخرشم شد که نباید میشد .
اون اتفاقی نباید میافتاد که افتاد، که زبیر بدنش روزمین افتاده بود.
امیرالمومنین شمشیر زبیر
رو دستش گرفته بود میفرمود با این شمشیر چقدر غم و غصه از چهره پیغمبر اسلام زدود ، اما عاقبتش به شر شد، چون در برابر حق وایساد.
پس این همون میشه حرف امیرالمومنین که میفرماید اگه بخوای در برابر حق قد علم بکنی میخوری زمین هلاک میشی .
حالا این حق یه وقت میبینی بچهته ، یه وقت میبینی زنته، یه وقت میبینی همسایته، یه وقت میبینی کارگرته، کارمندته،
حق داره میگه اگه بخوای در برابرش قد علم بکنی یه روز میکوبتت زمین .دیر و زود داره سوخت و سوز نداره می زنتت زمین بدم میزند زمین .
روز عاشورا رو من بگم روز عاشورا امام حسین علیه السلام دنبال این بود که اینا یه لحظه بگن امام حسین حقه
یه لحظه بگن بزار ببینیم چی داره میگه ولی خب اینا بسته بودن راه رو که اصلاً نشنون اصلاً نبینن هرچی امام حسین حرف زد
اینها صداشونو بلندتر کردن هلهله یعنی چی پاکوبی یعنی چی یعنی من نمیخوام بشنوم
اینکه امام حسین علی اصغر میاره وسط میدون نشون میده اینها حرفه دیگه
که بابا شما داریو چیکار میکنید اگه ما با هم جنگجوییم من میجنگم شما هم میجنگید
خب این بچه چی بچه شیرخواره گناهش چیه این بچه شیرخواره گناهش چیه
چرا به این آب نمیدید
الان یه عده هم اونور مرز آب رو بستن نمیدن
آب رو نگه داشتن میگن نمی دیم خب شما فرقتون با شمر چیه فرقتون چیه
بعد بیانیه دادن که مقامات ایران اگر که شما مثلا برید معلومات تون رو زیاد بکنید اینجا آب نداره خب بیانیه که درست نمیکنی که تو بزار از اینجام یه چهار تا کارشناس پاشه بره اونجا این آب رو ببینه
اگه واقعاً آب نیست اگر لجنه فلانه اون موقع با بیانیه دادن که کار درست نمیشه بزار بیایم ببینیم آب رو
بسته نمیزاره بیاد اینور بعد این حالا همینه آدمی که انصاف نداره
بابا این آب حق حیووناست حق گیاهاست درختاست شما اصلاً مارو آدم حساب نکن اصلاً ما آدم نیستیم
ولی خب اینا که اینا چه گناهی دارن
این حرف امیر المومنین یه زنگ خطره برای هر کسی که بخواد در برابر حق قد علم بکنه آخر عاقبتش آخر عاقبت بدی خواهد بود
زاویه س دیگه میگه آقا ببینید این مسیر که داری میری تو رو میرسونتت به مقصد
نکنه یه لحظه از جاده بیایی بیرون از جاده بیرون بیایی ها کارت خرابه کارت تمومه لاستیکات خراب میشه بعد زاویه پیدا میکنی میره تا کجا این باهم فرق داره
خدا انشالله به حق محمد و آل محمد توفیقات ما رو زیاد کنه
بهمون توفیق بده که همیشه در برابر حق سر تعظیم فرود بیاریم
خب روز جمعه متعلق به آقامون حجه بن الحسن ارواحنا له الفداس
امام زمان علیه السلام روضه عمو جانشون آقا ابوالفضل رو خیلی دوست داره
منم دوست دارم از این جهت که امام زمان دوست داره یه چیزی بگم حضرت انشالله نگاهش به سمت ما باشه
روز عاشورا آقا ابوالفضل خب علمداره بعد سپاه داره بعد عرضم به خدمتتون که پرچم داره
امام حسین علیه السلام یه جورایی میشه گفت همه کاره لشکر امام حسین بود
با بودن آقا ابوالفضل غمی تو دل بچهها نبود غمی تو دل خود امام حسینم نبود
اون شاعر خوب گفتش دیگه
گفت روز عاشورا شعرش رو گفت یه کجا قلمشو گذاشت زمین گفت قلم داره به خطا میره
آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام به خوابش اومد گفت فلانی شعرتو کامل کن خوب داری میگی
روز عاشورا نه فقط بچههای من به ابوالفضلم پناه آوردن
بلکه خود منم به ابوالفضلم پناه آوردم
چه مقامی داره که مورد پناه امام
قرار امام به او پناه بیاره
خیلی آقا ابوالفضل العباس به خاطر همینم بود وقتی امام حسین علیه السلام اومد نهر علقمه چشمش به اون بدن افتاد
بدن آقا ابوالفضل دید دست در بدن نداره تمام بدن پر از تیر هست
اینجا دارد امام حسین فبان الاننکسار فی وجه الحسین شکست
تو صورت امام حسین آشکار شده بود بعد دیدن آقا ابی عبدالله یه دست به کمر گرفته
یه دست به کمر گرفته صدا میزنه به والله
انکسر الان انثر زهری الان کمرم شکست
قربونت برم ابی عبدالله فدات بشم حسین جان
دامن کشان رفتی دلم زیررو رو شد
چشم حرامی با حرم رو برو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
پدر و مادرامون همه فیض ببرن همین یه بند از همه التماس دعا
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
اینجا دارد ابی عبدالله تنها اومد سمت خیمه نازدانه ابی عبدالله جلو دوید گفت بابا از عمو چه خبر عمو کجاست
نتونست جواب این نازدانه رو بده رفت تو خیمه برادر
عمود خیمه رو کشید خیمه برادرش فرو ریخت حکایت از اینکه دیگه این خیمه صاحب نداره برید خودتونو آماده کنید برای اسارت
خواهرم زینب به بچهها بگو گوشوارههاشونو در بیارن
حسین جان حسین جان حسین جان