حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۱۴۴

●قال علیه السلام: ازجَر المَسی ء بِثَواب المُحسِن

 

▪︎حضرت امیر صلوات علیه جان عالم به فدا شون می فرماید که:

گناهکار رو زجر بدید ارجز ، از زجر میاد.

آقا می فرماید گناهکار رو زجر بدید  بثواب المحسن، به پاداش دادن‌ به نیکو کاران، به خوبان‌.

 

آدم هایی خوب رو تحویل بگیرید و هدیه بخرید بهشون بدید تا اون آدمهای بدکار کیفر بشن اذیت بشن و تنبیه بشن .

مثلا شما وقتی حافظان قرآن رو به خط کنید نفری یه سکه بدید چه عیبی داره، معلمان قران رو بردارید به خط کنید سکه بدید، یه اتفاقات خوبی که همین سری توی ماه رمضان افتاد.

یکیش این بود که برنامه قرآنی انداخته بودن تو تلویزیون برنامه محفل، نمی دونم نگاه می کردید برنامه خوبی بود.

مثلا اون هایی که حافظ قرآن بودن دعوت می کردن اونها رو تحویل می گرفتن جایزه می دادن کربلا به انها می دادن این باعث میشه که دیگران یه تنبیهی بشن ،

خودتون رو جمع کنید شما هم بیایید بالا خودتون رو بکشید بالا ، همین جوری عمرتون تموم شد عمرتون سراومد نفهمیدید.

خب شما هم یه کاری بکنید یه همت بکنید مثلا قهرمان و پهلوانان رو بلدن ،  تلویزیون نشون میده یه عده ای هم دنبالش هستن به اینها مثلا جایره میدن .

نمی دونم ماشین میدن، خب این وری ها رو هم یه کاری بکنید.

ماها خیلی ضعیفیم تو این جور قسمت ها پس یه وقتایی ولی به هر حال به قول روزنامه کیهان‌ مدعیان اصلاحات سوارش شدن چه اونها گرفتن‌ چه اونها نگرفتن اونها سوارش شدن ،

حالا هی جولان میدن دیگه، شاسی بلند و فلان اون ورش رو نمی دانیم خبرنداریم ، دادن ندادن که ولی اونها سوار شدن .

 

بجای اینکه مثلا شما‌ نماینده ها خادم نوکر مردمند بیا به کیا بده، یه سری ها بده باعث بشه تشویق بشن دیگران و یه تنبیه هم بشن این خیلی مهمه .

مثلا تو خونه هم شده شما حالا الان همه یه زن دارن ولی مثلا اون موقع ها چند تا زن داشتن اون زنها که بیشتر کار می کنه تو خونه، اون رو بهش بیشتر کار می کنه رومحبت بهش بکن تو اون یکی زنها چی بشن تشویق بشن و اینها..

ترغیب بشن ، نگاه می کنن بهم‌ نگو هووی همدیگه،   نه اتفاقا وقتی می بینه به اون خیلی محبت می کنی او هم تنبیه میشه ،

 

گفتم‌ قبلا قصه ش رو دیگه یکی دو تا زن داشت این دو تا زن ها نقشه کشیده بودن براش که مثلا این رو تنبیهش کنن راه ندادن خونه .

اومد خونه اولی گفت گمشو برو بیرون درو بست، اومد خونه زن دوم اونم گفت برو بیرون با هم هماهنگ‌ کرده بودن بعد این هم گفت چه خاکی بریزیم روی سرمون،

بدبخت شدیم‌ اینها ،میخوام اونو جهتش رو بگم بعد قبل از اذان صبح یهو دیدن آقا رفت توی حوض هم زن اول داشت نگاه می کرد هم زن دوم ،

دیدن آقا رفته توی حوض میگه غسل فلان می کنم از فلان قربه الله، بعد اون زنه گفت عه پس این رفته زنه گفت عه اون رفته پیش اون بعد دعوا شد.

اون دمپایی می نداخت اونم برای اون دمپایی می نداخت، میخوام بگم یه وقت هایی آدم نگاه می کنه تشویق می کنه ترغیب می کنه باعث میشه به خودش بیاد .

الان شما دو تازن نداری ولی خب بچه که داری نوه که داری یه وقتی اون زرنگ رو بیشتر توجه کن بیارش بالا تا اون یکی ها هم خودشون بیان.

 

یه معلم خوبم همین همینجوریه مدل رفتارش رو نگاه بکنید تو کلاس،

یه وقتایی به اون شاگرد ممتاز نمونه یه رسیدگی خاص یه توجه ویژه، میاره کنار خودش میگه تو استادی ،

ببین اینجوری باعث میشه اون بقیه دانش‌آموزا هم…

خدا هم اینطوری رفتار کرده محسنین و نیکوکاران رو تو قرآن میبره بالا .

میگه اینها  تو بهشتن، فلان فردوس و رضوان و درست که این باعث بشه بقیه هم ترغیب بشن.

 

مدل رفتاری پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله هم همینجوری ،

سلمان رو می‌دید مقداد رو می‌دید ابوذر رو می دید چه اینها رو تحویل می گرفت می فرمود:

آسمون سایه ننداخته و از راستگوتر از ابوذر، بقیه هم تشویق می شدن دیگه کمتر دروغ بگن.

طرف راه به راه دروغ می گفت این تشویق پیغمبر ابوذر تنبیه دیگران میشه.

 

پس حکمت امروز یادتون نره  آقا فرمودند:

ازجر ، ازجر یعنی زجر کن ، مسیء رو ، مسیء از سیعه س اسم فاعل یعنی، گناهکار رو معصیت کننده رو کسی که کارای زشت می‌کنه خب به ثواب به ثواب المحسن محسن یعنی نیکوکار به جواب پاداش دادنه به نیکو کاران.

 

خدا به حق محمدو ال محمدتوفیق به ما بده دیگه که انشالله بتونیم عامل به احکام و عامل به معارف باشیم .

 

خب روز سه شنبه است ما چند وقته قرارمون اینه که دل‌هامون رو ببریم سه شنبه ها ببریم در خانه طفل سه ساله امام حسین علیه السلام حضرت رقیه

روضه‌هاش یه اثر خاصی داره و مجالسش هم یه اثر خاصی داره نمی‌دونم آقایون ،خانم‌ها دلتون می‌خواد از اینجا بریم سوریه

به پای دل بریم بعد اونجا گدای حضرت رقیه بشیم

انشالله خود این خانم ما رو یه دستگیری بکنه یه عنایتی بکنه

حضرت رقیه راهش چیه من به نظرم یه راه بیشتر نداره

اونم اینه که بگی یا حضرت رقیه تو رو جان بابای غریبت تو رو به جان بابای مظلومت

تو رو به جان بابای تشنه و عطشانت

حضرت رقیه خانم دست ما رو بگیر شفاعت کن ما رو

شما که الحمدالله دستت بازه عالم سر سفره شما نشستن

واقعاً شما حسابش رو بکن این همه شیعه روی این کره زمین همشون توسل به حضرت رقیه می‌کنند

آخرشم میان میگن گرفتیم از حضرت رقیه باب الحوائج  باب الحوائج الی الله

اون زنه می‌گفت اومدم سوریه دیدم که خلاصه یه بچه‌شو آورده بود دخترش مریض بود آورده بود دمشق یه پزشکی اطبایی چیزی

بعد میگه اومدم از این پایین دیدم که قلقله است تو خیابون مردم دسته دسته سیاه پوش بعد هی به سر و سینه می‌زنن و بعد هی میرن

گفتم به اون مغازه داری که تو مغازه بودم گفتم این اینا چیکار دارن می‌کنن

گفتش که یه دختر خانومی هست تو شهر این باباش رو از دست داده بعد خلاصه غریب بوده تو این شهر

دارن میرن به او تسلیت بگن امروز روز شهادت باباشه دارن میرن تسلیت بگن

خیلی هم باب الحوائج خیلی هم گره گشایی می‌کنه

کاری نداریم رفت بلند شد این خانم رفت دنبال این دختر خانوم وارد حرم شد

گفتن که اینجا حرمه شه ضریحشه تو اینجا از دنیا رفته ولی خیلی گره گشایی می‌کنه

دلش شکست سرش رو شبکه‌های ضریح گفتش که یا حضرت رقیه تو غریب بودی تو این شهر دختر منم غریبه

حالا برای درمان آوردمش خودت می‌دونی تو رو جان بابات حسین یه قسم داد گفت تو رو جان بابات حسین زنه میگه به خدا قسم اومدم تو هتل رفتم بالا درو باز کردم

دیدم دختر فلجم تو خونه بلند شده داره راه میره گفتم دخترم چی شد گفت یه دختر خانومی اومد اینجا با من بازی کرد

با من صحبت کرد به من گفتش بلندشو ،گفتم شما کی هستی؟ گفت من دختر امام حسینم بلندشو رو پات وایسا

منم یه لحظه نگاه کردم دیدم پاهام جون داره حرکت کردش

امروزم شماها بگید یا حضرت رقیه تو رو جان بابات حسین

 

صلی الله علیک یا مظلوم اباعبدالله

بس که دویدم عقب قافله

پای من از ره شده پر آبله

پدر فدای سر نورانیت

سنگ جفا که زد به پیشانیت

لب‌هاشو گذاشت رو لب‌های بابا شروع کرد اون لبایی که دیشب یا دیروز چوب خورده بود این لب‌ها رو بوسیدن

چند جمله گفت این جملاتو من میگم شما یه ناله بزنید

جمله اولش این بود صدا زد بابا کی رگهای گردن تو بریده بابا

بابا کی محاسن تو خضاب کرد به خون گلوت

جمله سوم رو که گفت دیدن رقیه افتاد سر هم افتاد صدا زد بابا کی منو یتیمم کرد

حسین جان حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *