بسم الله الرحمن الرحیم
■ حکمت شماره ۶۹
●وَ قَالَ ( عليه السلام ) : مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ .
●حضرت امیر صلوات الله علیه میفرماید که: هرکس واژه ی نمیدانم را ترک بکنه،
بقول اون آقا میگفت بشر یک قطره میدونه اقیانوس ها نمیدونه دریاها نمیدونه به اندازه یک پله اومده بالا تا آسمون خیلی راهه، خیلی جاهله.
حالا اگه این بشر نمیدونم رو ترک بکنه ببین چه بلایی سرش میاد این مواضع آسیب پذیر خودش رو در معرض ضربه های مخالفان قرار داده ، یا خودش رو در معرض خطر قرار داده ،در معرض قتل قرار داده کشته شدن قرار داده.
آدمی که نمیدونم رو ترک بکنه خودش رو به هلاکت میندازه.
حالا این هلاکت ممکنه جنبه دنیایی داشته باشه یا جنبه اخروی داشته باشه،
آنجا که نمیدانمش باعث ریخته شدن آبروی دیگران شده باشه.
یا مثلاً باید میگفت نمیدونم نگفت یه چیز غلط گفت، باعث گمراهی دینی شد.
ابن ابی الحدید در شرح همین جمله میگه که در برابر چیزهایی که نمیدونه بگه نمیدونم.
مثلاً بهش میگن فلانی تو میدونی بگه نمیدونم، او رو تعلیم میدیم بهش یاد میدیم و بگو نمیدونم من بهت یاد میدم ،
واگر بگه میدونم در برابر چیزی که نمیدونه امتحانش میکنیم تا بگه نمیدونم و رسوا بشه.
شبیه همین جمله رو مرحوم مغنیه در فی ضلال نهج البلاغه میاره از کتاب الحکمه الخالده ، نقل میکنه که:
یه دانشمندی میگفت گفتن لاادری یعنی نمیدونم.
یاد بگیرید خیلی از ماها اینو بلد نیستیم،مرحوم امام دیدید اون خبرنگار خارجیه اومده بود پیشش هی سوال میکرد راجع به اسلحه و تسلیحات بعد امام میگفت نمیدانم.
ولی خب این نمیدانم امام یک دنیا توش حرف بود. نمیدونم رو آدم یاد بگیره،
اینجا ببینید مرحوم مغنیه چی میفرماید: میفرماید گفتن لا ادری رو یاد بگیرید ،
بعد اضافه میکرد که احدی از یاران رسول خدا ادعا نکردند که همه چیز رو میدونه به طریق مطلق هیچکی نگفت سلونی از من بپرسید ؛
جز علی بن ابیطالب صلوات الله علیه
فقط یک نفر ادعا کرد که من میدونم ، از من بپرسید اون هم امیر المومنین علیه السلام.
مابقی هرکی این ادعا رو کرد رسوا شد. اونایی که نشستن رو این مسند آقا امیرالمومنین فرمودند بیاید بپرسید من راههای آسمان را از راههای زمین بهتر بلدم از هرچی بپرسید من بهتون جواب میدم.
بعد بعضیها مسخره بازی در میآوردند، میگفتند لوس کردن علم ، همین که یا علی بگو ببینم موهای سر و ریش من چقدره؟
این هم شد سوال این خراب کردن علمه دیگه، این به هم زدن علمه دیگه،
این همه علم در سینهاش میجوشه بعد طرف سوال میکنه موهای سرو ریش من چقدره ؟
آقا گفت چرا نمیپرسی زیر هر بن موهای ریشت شیطان لونه کرده، چرا از هدایت و ضلالت نمیپرسی؟
تو خونت یه چیزی انداختی که فردا پسر پیغمبر رو میکشه .چرا از اینها نمیپرسی فهمیدید کیو میگم سعد بن ابی وقاص.
پسرش عمر سعد بوداز همین خبر از خبری که امیرالمومنین داد فرمود:
فردا پسرت پسر پیغمبر رو میکشه به عمر سعد میگفتند، قاتل الحسین
رو همین خبر امیرالمومنین بهش میگفتند قاتل الحسین. تا میدیدنش میگفتن قاتل الحسین بعد خودش نانجیب باور نداشت بعد روز عاشورا اومد اونجوری ..
یه ضرب المثلی هم هست نقل شده میگه مقتل مرد کجاست؟ مابین دو تا فکش مقتل اینجاست اینو که باز میکنی اگه بگی نمیدونم نجاته،
اگه بگی میدونم خودت ، خودت رو هلاک کردی.
رفتی رو منبر پیغمبر نشستی خب سوال میکنن ازت بعد پیرزنه بلند شد سوال کرد جواب داد و اینها رو منبر پیغمبر گفت هر پیرزنی از عمر فقیهتره داناتره ،
خب برای چی رفتی نشستی اونجا، اونجا باید یه کسی بشینه که میگه پیغمبر فرمود:
هر کسی که میخواد داخل این شهر بشه باید از درش بیاد.
باب علم امیرالمومنین.
یکی باید بشینه رو منبر، او باشه نه تو که میگی کل عجوزه افقه من عمر ، مسائل رو قاتی پاتی میگفت بعد از پشت پرده زنا صدا میزدن عمر خدا و پیغمبر خلاف این چیزی میگن که تو گفتی .
میگفت اونا چی گفتن یه آیاتی رو میخوندند بعد میگفت به خدا قسم من تا به حال این آیه به گوشم نرسیده ،
مگه تو کجا زندگی کردی که این آیه به گوشت نخورده. این آدمو هلاک میکنه آدمو بیچاره میکنه،
نمیدونم اگه آدم بگه چیزی ازش کم نمیشه.
خدا ان شاءالله به ما توفیق بده که نمیدانم رو یاد بگیریم.
حالا یه نکته دیگه هم بگم. ندانستن خیلی بدهها حالا یکی بگه من نمیدونم با افتخار سرشو بلند کنه بگه نمیدونم، برو یاد بگیر اینم مهمهها ،
که حالا یه کسی بگه این به این برسه که بگه نمیدونم آدم باید سعی کنه بدونه ، حقایق آشکار بشه. به باطن امور برسه،
این خیلی مهمهها اینکه بگه حالا پس من نمیدونم برو یاد بگیر . مثلاً احکام شرعی رو تا به گوشش میرسه میگه ای کاش نمیدونستم .
یعنی چی باید میدونستی.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
یه جمله عرض مصیبت عرض روضه
ماها صبحها که میشه به ذوق و شوق میایم که یه چند دقیقهای گرد امام حسین مثل پروانه بچرخیم
الحمدلله طواف ما این حرکت ما دور امام حسین قیمتیه
آقایون خانمها امروز صبح دلهامونو ببریم دور ضریح امام حسین یه طوافی بدیم
یه لحظه گرد امام حسین بچرخیم مثل پروانه هی بگیم
صلی الله علیک یا اباعبدالله
روز عاشورا انقدر کار گره خورده بود بچهها اومدن به کمک امام حسین
مثلاً بزرگا همه رفته بودند همه اونهایی که جوان بودند این بچههایی که تو خیمه بودند اومدند غربت امام حسینو دیدن
اسلحه برداشتن گفتند ما میریم کمک
ابی عبدالله بعد وقتی این بچهها میومدن یه جاهایی امام حسین صدا میزد
میگفت خواهرم زینب این بچه رونزاربیاد
بعد بچهها نگران میشد که نمیتونه بره
ابی عبدالله میفرمود این بچه صبح باباش رفته شهید شده برش گردونید
مادرش بی پناه بعد مادره میومد وسط میگفت بچه من فدای حسین
بچه رو کفن پوش میکرد میفرستاد این بچه اومده بود وسط میدان رجز میخوند
امیری حسین فنعم الامیر
آقای من حسین چه خوب آقاییه
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
نه فقط بچهها بلکه شیرخواره به میدان آمد
تا صدای غربت بابا شنید چنان گریه کرد
که همه اهل خیمه به گریه افتادند
ابی عبدالله اومد صدا زد خواهرم تا من هستم بلند بلند گریه نکنید
فرمود برادر یک بچه شیرخواره داریم تو خیمهها سه روزه آب نخورده
ابی عبدالله فرمود ایتینی به ولدی صغیر حتی اودعه
بیارید من باهاش وداع کنم
حاج آقا مجتهدی میفرمود هر وقت روضه علی اصغر
سه مرتبه بگید خدایا به حق اون خونی که مظلومانه ریخته شد گرههاتون باز میشه
اینجا ابی عبدالله بچه رو بغل گرفت تا اومد صورت این بچه رو ببوسه
شیخ مفید میفرماید این بچه رو روی دست بابا هدف تیر قرار دادند به گلوی بچه زدند
فدای دلت یا حسین
حسین جان