حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۴۰

● وَ قَالَ ( عليه السلام ) : قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ.

 

حضرت امیر علیه السلام می فرمایند: دلهاي مردم وحشي و رمنده است، هرکس با آنها(مردم)انس بگیرد این مرد دل هایشان رو می آورند به سوی او.

زمانی که شما به شهر غریب می روید می بینید که از همسایه ها و مغازه دار ها احساس نا امنی می کنید

احساس می‌کنید که هر لحظه در محل‌ خطر هستید هم انها از شما احساس نا امنی می کنند هم شما از دست آنها

یخورده که با آنها سلام و علیک می‌کنید احترام میکنید و محبت میکنید،

می‌بینید که اوضاع تغییر کرد و دل ها در تسخیر تو قرار گرفت .

در اینجا حضرت امیر میخواهند بفرمایند اگر می‌خواهید دل های مردم را به دست آورید

باید با آنها دوستی کنید محبت کنید مهربانی کنید تا خورده خورده به سمت تو رو بیارند .

در خانه می بینید که مثلا نه بچه ها از شما خوششون میاد نه حاج خانم خوشش میاددر اینجا باید چی کار کنیم؟؟

دل ها وحشیه یعنی رام تو نیست تسخیر تو نیست باید چی کار کنیم؟؟

باید (تالف )انس بگیری الفت بگیری خورده خورده کم کم بهش محبت کنی

*یه خانمی میگفت این گل فقط شب خواستگاری بود دیگه این مرد برای من یه گل نخرید

من آرزو به دل بودم یه گل برای من بخره هیچی دیگه خبری نیست فقط اون جونم و عزیزم برای شب خواستگاری و نامزدی بود دیگه

اصلا هیچ خبری نیست وقتی منو صدا میزنه میگه فلانی از خانم و اینا دیگه خبری نیست

اگر می‌خواهید دل زن و بچه ها رو به دست بیارید باید به این بچه ها محبت کنید در بیرون از خانه و محل کار

هم همین طور هرکسی می‌خواهد دل اطرافیانش را به دست بیاورد با محبت و با دوستی میشه یه کاری کرد.

نبی مکرم محبت و دوستی میکرد.زمانی که مکه فتح شد ،حضرت همه را بخشید،

محبت کرد ،دل ها را به این شکل به دست می آورد

زمانی که حضرت غنیمت بسیاری به دست آورد همه را به مکی ها داد

و مدینه ای ها بر سر پیامبر ریختند و گفتند :

آقا چرا به ما چیزی ندادی؟ حضرت فرمودند: راضی نمیشید به اینکه سهم شما خود منم .

پیامبر متولد مکه بود و این پندار میشد که زمانی که مکه فتح شد به مکه برگردد اما این کار را نکرد و فرمود :

راضی نمیشد به اینکه سهم شما خود منم من پول ها و شتر ها و غنایم را دادم به اینها سهم شما خود منم و مدینه ای ها رام شدند آرام شدند محبت می‌کرد و دست میشید بر سر این ها

انقدر امیر المؤمنین محبت می‌کرد و نوازش می‌کرد که بعضی ها آرزو می‌کردند

کاش من هم بچه یتیم بودم. که این جوری مورد توجه و محبت امیر مؤمنان مولا علی باشند .

روز سه شنبه توسل ما به حضرت رقیه هست

امام حسین علیه السلام هوای این بچه ها را از روی نیزه داشت .

درسته سر روی نیزه هست اما نگاه میکرد این سیاهی چشم میچرخید و اطراف را نگاه می‌کرد

یه جاهایی که سخت میشد صدا بلند میشد(لا حول ولا قوه الا بالله )

این بچه ها امتحان عجیب و سختی داشتند چون نگاه می‌کردند

سر بابا همه جا میره تشت ابن زیاد و تنور خوری و دیر راهب و روی شاخه های درخت

اما بغل بچه ها نمیاد این امتحان سختی بود چرا سر بابا همه جا میره اما بغل ما نمیاد.

مخصوصا آن نازدانه سه ساله که مادر هم نداشت گریه هایی می‌کرد

بعضی ها گریه هاشون جان سوزه گریه های حضرت رقیه علیه السلام خیلی جان سوز بود

یه بابا میگفت همه را به گریه مینداخت بابا باهاش همه را سوزاند .

امروز میخواهیم مهمان این دختر خانم سه ساله باشیم انشالله همت کنید

دل هایتان را ببرید حرم این خانم این سه ساله آبی عبدالله انشالله گرفتاری ها برطرف بشه

صل الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله

یه جوری گفت بابا گریه کرد دل همه را سوزاند انقدر ناله زد تا سر بابا را به خرابه آوردند

همچین که چشمش به سر بریده افتاد معطل نکرد شروع کرد این سر را بغل کردن

اما گویا توان نداره به زحمت سر را روی دامان خودش قرار داد پاهای کوچک و سر بریده

یا ابا عبدالله

یه نگاه به صورت بابا همش می‌خواد به بابا بگه بابا تو نبودی خیلی بلا سر دخترت اومد

اما یه نگاه کرد دید وضع بابا از خودش بد تره دیگه نتونست از خودش چیزی بگه

صدا زد بابا کی رگ های گردنتو بریده

بابا کی محاسنتو به خون سرت خضاب کرده

وضعت فمها على فمه الشّريف

حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *