بسم الله الرحمن الرحیم
علامه امینی را شما ببینید، امیرالمومنین چه کرد برای بعد از فوتش آیت الله بحرالعلوم آمده بود پیش پسرش او گفته بود من توی این فکر بودم که امیرالمومنین با پدر تو چه کار می کند برد علامه امینی مگر چه کار کرد خودش میگوید من چهل سال زحمت کشیدم چند هزار کتاب خوندم این ور اون ور برای یک کتاب تا کجاها رفتم چقدر منت کشیدم چهل سال زحمت کشیدم فقط به سنی ها بفهمونم که علی علیه السلام چیه علی علیه السلام آن چیزی که شما فکر میکنید نیست علی انسان خوبی است من فقط میخواستم این رو ثابت کنم به سنی ها بفهمانم که اینجور که شما فکر میکنید نیست از این رو فقط به سنیها بفهمونم این میگه من در این فکر بودم که امیرالمومنین با پدر تو چه کار می کند میگه به خدا قسم در خواب دیدم دیدم مولا علی علیه السلام ایستاده کنار حوض کوثر
دونه دونه از این شیعیان دارند می آیند پیش مولا علی علیه السلام آب را بر می دارد در یک ظرفی به آنهاآب می دهد
یک مرتبه دیدم علامه امینی وارد شد تا علامه امینی اومد دیدم امیرالمومنین انگار ذوق زده بشه خیلی خوشحال بشه بلند شد آستینها را بالا داد رفت در حوض کوثر با دو دست و کفی از آب برداشت می داد به علامه امینی با دست خودش آب میداد بعد میگفت بیض الله وجهک خدا روی تو را سفید کند کما بیضت وجهی همانطور که روی مرا سفید کردی همانطور که آبرویم را خریدی زحمت کشیده برای مولا علی علیه السلام پسرش میگه ما آن موقع در گرمای شدید بودیم آقا میرفت در زیرزمین نجف
آنجا یک زیرزمینی بود میرفت آنجا به خاطر اینکه از اون شدت گرما کاسته بشه می رفت انجام مطالعه میکرد میگه همون حین هفت هشت تا از علما اهل تسنن بغداد پاشدن اومدن خونه علامه امینی میگن رفتن در زیر زمین دیدن نه یخچال نه فر ش درستو حسابی هست نه پشتی هست نه چیزی هست هیچ چیزی همه چیز ساده زندگی فقیرانه اینها تعجّب کرده بودند بعد آخر سر که داشتند می رفتند به آقا گفتند که تو ۱۱ جلد کتاب در مورد مولا علی علیه السلام نوشتی شیعیان این طوری با تو رفتار کردن اگر یک جلد کتاب در مورد ابوبکر و عمر نوشته بودی به خدا قسم ما سنی ها یک کاخ از طلا برای تو می ساختیم علامه امینی یک نگاهی به آنها کرد و گفت اشکال شما درست است اما وقتی من به قلبم رجوع می کنم میگم من به جای یخچال در قلبم چی دارم علی دارم امیرالمومنین دارم این ها را ولش کن یخچال و کمد و تلویزیون و فرش و اینها را ولش کن من اینها را ندارم اما در دلم محبت امیرالمومنین را دارم این را بچسب این است عشق این کیمیا است بقیه به چه درد می خورند
علامه امینی این همه زحمت کشید برای غدیر به علامه امینی گفتند بعد این همه سال بعد هزار سال ول کنید این همه عاشورا عاشورا گفتن دوماه میآیید سینه می زنید گریه میکنید اشک می ریزید بس است ما هم قبول داریم یزید یک مقدار تندرو بود زد و امام حسین را کشت شما دیگر خیلی شورش را در آوردید علامه امینی فرمود که شورش را در آوردیم هان ما توی یک مورد کوتاه آمدیم یک جا کوتاه آمدیم شما گفتید اصلاً نیست ما غدیر را کوتاه آمدیم ما درموردغدیرخم هم کم کار کردیم شما گفتید غدیر کجا بود بزرگترین تحریف تاریخ صورت گرفته هیچ تحریفی مثل تحریف غدیر نبوده است ۱۰۰ هزار و خوردهای تماشاچی داشته ۷۰ روز بعد هیچ کس به پای امیرالمومنین و نایستاد جز سه نفر ارتد الناس بعد النبی الا ثلاث مگر سه نفر مقداد سلمان ابوذر راوی به امام صادق علیه السلام گفت عمار پس چی امام فرمود عمار ثم رجع عماربعداً برگشت علامه امینی گفت غدیر به این مهمی این را دیگر شما تحریف کردید میترسیم عاشورا و محرم راهم کوتاه بیاییم و شما این را هم مکرر شوید به خاطر همین میریزیم بیرون اول محرم که میشه می بینید بچه ها می آیند بیرون و طبل ها را می زنند صدای طبل و اینها می پیچد در کوچه و خیابان ها دیگر چه کسی میتواند این را انکار کند