بسم الله الرحمن الرحیم
💫الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
در رابطه با حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه الصلاة و السلام بحث میکنیم.
گاهی اوقات آدم قدر داشتههای خودش رو نمیدونه گاهی اوقات آدم اهمیت اون کارایی که انجام میده رو نمیفهمه.
ببینید تو روایت داریم جناب سلیمان نبی داشت با اون شکوه و جلالتی که داشت عبور میکرد
یه عابدی از عباد بنی اسرائیل اونجا نشسته بود چشمش افتاد به این دبدبه و کبکبه چشمش افتاد
به این ملک و به این سلطنت جناب سلیمان نبی که انه آه وافسوس که آنه آه و حسرت یه نگاهی کرد و گفت
چه شکوهی چه جلالتی داری ای پسر داوود یا سلیمان نه که به حضرت سلیمان بگه پیش خودش گفت
چه شکوهی چه جلالتی ای پسر داوود خدا به تو پادشاهی عظیمی عطاء کرده
خدا میگه باد در تسخیر جناب سلیمانه دیگه این باد صدای این عابد رو به گوش سلیمان علیه السلام رسوند.
سلیمان در جواب او چیز عجیبی گفت گفت والله اون میگفت والله خدا به تو پادشاه عظیمی داده است
جناب سلیمان گفت والله که یک سبحان الله مومن بهتر و بالاتر از اون چیزی است که
خدا به پسر داود داده می دونید چرا چرا یه سبحان الله مومن بالاتر از ملک سلیمانه؟
به خاطر اینکه اونچه که به سلیمان داده شده بالاخره از بین میره
بالاخره نابود میشه عمرش سر میاد اما ثواب اون سبحان الله مومن همیشه باقی هست همیشه ماندگاره.
روایت کردند صبح که میشد سلیمان علیه السلام نگاه میکرد به صورتهای مردم پولدارها
مساکین گرفتارها از کنار پولدارها عبور میکرد از کنار اشراف عبور می کرد
اما به مسکینان که می رسید به بیچارگان که میرسید با آنها می نشست و میگفت
فقیری با فقیر نشسته خود ش رو فقیر میدونست مسکین می دونست
این حال خوبیه که یه پولدار میتونه داشته باشه یه ثروتمند میتونه داشته باشه
اگر ثروتمند خودش فقیر ندونه گول خورده فریب خورده با اون پادشاهی که داشت
جامه مومنین می پوشید لباس مومنین رو به تن می کرد شب که میشد دستهای خودش رو به گردن خودش میبست
تا صبح بر پا ایستاده بود و میگریست درآمدش از زنبیلی بود که با دست خودش می بافت و میفروخت
پادشاهی روهم برای این خواست که پادشاهان کافر غلبه پیدا بکنه پیروز بشه و اونها رو به اسلام دعوتشون کنه.
به سند معتبر هستش شخصی آمد پیش امام جواد علیه السلام گفت
که آقا مردم در باب خردسالی شما هی گفتگو میکنند بحث می کنند میگن که چطور میشه طفل نه ساله ی امام باشه؟
آقا جوادالائمه علیه الصلاة و السلام فرمودند که خدای عزوجل وحی کرد
به سوی داوود که ای داوود سلیمان رو خلیفه خودت قرار بده و سلیمان طفلی بود
که گوسفند میچرانید عباد و علمای بنی اسرائیل این رو خیلی عجیب دون ستند و انکار کردند
خدا وحی کرد به داود که عصاهای اینها رو بگیر همین هایی که اینجور میگن
عصاهاشون رو بگیر و با عصای سلیمان بزار تو یه خانه ای
خانه رو هم مهرکن به همه اینها مهرکن به تعبیر اینکه قفل کن فردا در رو باز کنید
عصای هر کی که برگ درآورده بود و میوه داده بود او خلیفه من هستش
داود علیه الصلاة والسلام رسالت الهی رو به اونها رسوند اونها گفتند باشه راضی هستیم
به این عصاهاشون رو دادند به حضرت داود و عصای سلیمان رو هم کنار اونها گذاشتند داخل یه اتاق
فردا وقتی دررو باز کردند دیدند عصای سلیمان برگ در آورده و میوه داده
اینها که این صحنه رو دیدند مطیع شدند انقیاد کردند در خلافت.
در حدیث معتبر دیگه منقول هست که یه شخصی از حضرت صادق علیه والصلاة پرسید
آقاجان چطور میشه شیاطین به آسمان بالا بروند و حال اینکه شیاطین مانند مردم هستند در خلقت و در اون کثافت وجودی
کثافت در اینجا به معنای اون کثیفی و اصطلاح هست و توذهن مردم هست منظور نیست
بلکه دارای حجم و بود و اینها و اگر اینطور نبود چگونه اگر مثلا اینجور نباشه بدنشون کثیف نباشه در خلقت و حجم
و بود واینها نداشته باشه پس چجوری برای سلیمان عمارت بنا کردند چجوری کارهای دشوار می کردند
که فرزندان آدم از انجام دادن آنها عا جز بودند؟
حضرت صادق علیه الصلاة و السلام فرمود بله اینها اجسام لطیفه هستند
غذای اینها نسیم هست به خاطر همین هست بدون نردبان می تونند به آسمان بالا برند
ولکن حق تعالی چنانچه اینها مسخر سلیمان شدند اینها رو غلیظ و کثیف کرد که اینها بتونند کارهای جناب سلیمان را انجام بدهند.
در حدیث معتبر دیگه هست از علی بن یقتین از امام کاظم علیه السلام پرسید که
میشه یه پیغمبری بخیل باشه آقا فرمود نه گفت پس چه جوری است سلیمان میگه خدایا
به من یه ملکی بده که از برای احدی از بعد از من سزاوار نباشه.
حضرت کاظم علیه الصلاة و السلام چون این ادعا هست تو قرآن که خدایا
یه چیزی به من بده که سزاوار نباشه از برای احدی بعد از من.
امام کاظم علیه الصلاة و السلام فرمودند پادشاهی دو پادشاهیه یک پادشاهی اینکه
به جور و غلبه باشه زور و اینا بریزی و بکشی و ببندی و آخرش هم تو بشی و پادشاه
پادشاهی دیگه اینکه از جانب خدا باشه مثل پادشاهی آل ابراهیم
مثل پادشاهی طالوت مثل پادشاهی ذوالقرنین سلیمان گفت خدایا به من عطا کن
پادشاهی که سزاوار نباشه بعد از من کسی رو که به غلبه و استیلا و جور و ستم بتونه تحصیل بکنه
دقت کردید یه پادشاهی که بعدا دیگران نتونند با زور و اینا مثل این پادشاهی رو داشته باشند.
عارضم خدمتتون که خدای عزوجل هم باد رو مسخر او کرد که
هرجا می خواست او رو میبرد در هر روز دو ماه راه میرفت توسط بادها
شیاطین رو مسخر او کرد ببین این چیزی بود که خدا به او داد و غرض اون حضرت نبود
که حق تعالی به انبیاء و اوصیاء از پادشاهی مثل اون نده نه بلکه منظورش این بود
که از اونهایی که میخوان با زور و اینها پادشاهی به دست بیارن به اونا یه چنین پادشاهی نده
حالا خدای عزوجل اینطور کرد زبان مر غان رو به او تعلیم کرد مردم فهمیدند در زمان او
و بعد از او که پادشاهی اون حضرت دیگه شباهتی نداره به پادشاهی ملوکی که مردم از برای خودشون اختیار میکنند
از روی جور از روی غلبه بر مردم مستولی میشند اینجا دارد آقا فرمود والله که خدا داده است
به ما آنچه به سلیمان داده و اونچه که به سلیمان و احدی غیر از او نداده خدا به ما داده
حق تعالی تو قصه سلیمان میفرماید این عطای ماست پس ببخش یا نگه دار بی حساب
و در قصه محمد صلی الله علیه و سلم میفرماید اونچه که به شما میدهد و میگوید
به آن اخذ کنید و اونچه را که شما را از اون نهی می کنه ترک کنید و اختیار دین و دنیا همه رو خدا به نبی مکرم داده
ما هم که ذریه اون حضرتیم دیگه خدا پس اونچه که به سلیمان داده و اونچه که به سلیمان نداده رو خدای عزوجل به ما داده
به ما اهل بیت عصمت و طهارت داده است. پس ببینید پیامبر خدا بخیل نمیتونه باشه
اونجا هم که جناب سلیمان گفت نه اینکه به پیامبری نده نه اینکه به مومنی نده نه به پادشاه زورگویی این پادشاهی رو نده.
خوشحالیم از اینکه این جلسه هم تونستیم در خدمت شما بزرگواران باشیم.
وسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
🎙جهت دریافت صوت 👇
به کانال میثم ذوالقدر در پیامرسان ایتا مراجعه نمایید.