حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

?توحید مفضل

✨️جلسه سی ام

 

● خدمت آقا حجت ابن الحسن یک صلواتی هدیه کنید.

حضرت صادق صلوات الله علیه به جناب مفضل می‌فرماید که :

نظر نما در تدبیر علیم خبیر که آنچه در تحت قدرت آدمی نیست خود متکفل گردیده.

یه سری چیزهایی که خب از قدرت ما خارجه

می ببینی خدا خودش اینا رو متکفل شده و از ماها نیازی نیست زحمت بکشیم.

مثلاً الان تهیه هوا ، خب از قدرت ما خارجه

خود خدای متعال این هوا رو یه جوری کرده که در دسترس باشه.

و در هر چیز برای انسان کاری و عملی و حرکتی که در تحت قدرت او داخل است گذاشته .

چرا خدای متعال یه کاری برای ما تراشیده مثلاً نذاشته بیکار باشیم ،

گفته که این آدمی باید بره کار کنه . مثلاً یه جاهایی ماها محتاج می‌شیم

خب باید غذا باشه بچه ها غذا بخورن

آبی نونی چیزی ،

این آدمی مجبورش کرده که تلاش کنه کار کنه ، چرا ؟

چرا اینا رم خدا قرار نداده که ماها مثلا از زحمت کار و اینا مثلاً فارغ بشیم ؟

چرا خدا اینطوری قرار نداد ؟ حکمت داره.

برای آنکه صلاح او در این است که کار کند ،

زیرا که اگر جمیع امور او را کفایت می‌کرد ،

اگه خدا می‌گفت عزیز دلم تو فقط نفس بکش ، ها بکش یا هو بکش

بشین اینجا بگو الحمدالله همین تو هیچ کاری نمی‌خواد بکنی .

همه چیزتو من برات فراهم می‌کنم ، اگه اینجوری بود که او را در اشیا محل شغلی و عملی نبود

هر آینه بر وی زمین قرار نمی‌گرفت از وفور شر و بدتر و طغیان .

این طاغی می‌شد یاغی می‌شد ، دیگه خدا رو بندگی نمی‌کرد که.

کسی که از همه جهت تامین باشه این امام صادق می فرماید:

پس بنابراین اون بچه ای که لی لی به لالاش میذارن از همه جهت اینو تامینش می‌کنن

این معمولا سر به طغیان می ذاره. نتیجه ش میشه اون جوری.

این بشر می ببینی خدای متعال یه کاری کرده خب یه جاهایی هی باید بدوئه ، میگه اینکه باید بدوئه به مصلحتشه.

چرا مصلحتشه ؟

چون آدم مغروری نمی‌شه ، اگر قرار بود که از همه جهت تامین باشه این آدم همش شر بود رو زمین.

پس و به این سبب مرتکب می‌شد امری چند را که موجب طلب نفس او باشد

و ایضا اگر جمیع مایحتاج انسان را کفایت می‌کردند.

اگر قرار بود هرچی که آدمی به اون نیاز داره فراهم باشه

هر آینه گوارا نبود ایشان را زندگی .

دیگه این زندگی مزه نداشت ،

این جالبیش تازگیش به اینه که یه جاهایی نباشه تو هی بدویی بهش برسی.

اگه قرار باشه همه چیز حی و حاضر و آماده باشه

دیگه نمی‌چسبه مزه نداره ، و لذت از تعییش نمی‌یافتند

نمی‌بینی که اگر کسی مهمان شود نزد گروهی که متکفل جمیع امور او شوند

از خوردنی آشامیدنی خدمات ،

هر آینه از فراغت دلتنگ شود . اگه یه جا بری مهمون بشی ،

بگن تو اصلا دست نزن ، تو فقط اینجا پاتو دراز کن ، اصلا دستت هم نمی خواد بلند کنی

من میگم یکی بیاد دستتو بلند کنه.

ما اصلا یه کاری می کنیم تو فقط…

میگه بابا ولم کنید، آخرش میگه ولم کنید ، خسته شدم .

ببینید اینجوری ، پس چگونه باشد حال او که اگر در تمام عمر کفایت جمیع امور او کنند

که به هیچ امری و عملی محتاج نباشد . ببین خدا چه جوری تو رو قرار داده ، پس از تدبیر ثواب در این اشیا که برای آدمی آفریده شده

آن بود که در آنها برای او شغلی و عملی بماند ،

تا آنکه بطالت او را دلتنگ نگرداند و اشتغال او را مانع گردد از آنکه متوجه تاثیر اموری چند شود که شدنی نیست و که بشود خیر آن در آن ..

خب بعد یه نکته حضرت می‌فرماید :

بدان ای مفضل که اگر سر معاش آدمی و زندگانی نان و آب است.

می فرماید که این معاش آدمی با نون آب ما کل این زندگی مون دنبال نون و آبیم.

خب یکیش بیشتره یکیش کمتر،

آبه بیشتر نون کمتر .

پس نظر کن که چگونه خدا تدبیر کرده امر را در این دو چیز

زیرا که چون آدمی را احتیاج به آب شدیدتر است از احتیاج به نان.

بنا بر آنکه صبر او بر گرسنگی زیاد است، یه وقتی مثلاً آقا گرسنه باشه می‌بینیم دم نمی‌زنه چیزی نمیگه

اما اگه می‌بینی تشنش باشه یه خورده این لب و لوچش که خشک بشه

میگه آقا یه لیوان آب بیار تشنه ایم.

صبرش به گرسنگی بیشتر از تشنگیه ،

و احتیاجش به آب بیشتر از احتیاج به نان است چرا ؟

چون که محتاج است به آب برای خوردن. همون غذا رو بشوره ،

برا وضو ساختن ، برای غسل کردن برای لباس شستن ،

لباس‌ها رو باید بشوره ، این چهارپاها حیوونا آب می‌خوان

بعد ببره به این حیوونا آب بده ، درخت کاشته نمی‌دونم چی کاشته

زراعت داره باید اینا رو آب بده ، لذا خدای متعال آب رو فراوان قرار داده ،

که نباید خرید . که اگه قرار بود آب کم باشه من و تو باید در به در دنبال خریدن آب باشیم.

می‌فرماید که : اگه قرار بود که آب اینجوری کم باشه باید دنبال خریدن بودی تا آنکه آدمی را در تحصیل آن کلفتی و مشقتی نبوده باشد

خدا آب رو زیاد کرد که تهیه کردنش برای تو سختی نداشته باشه،

و نان را ، اون آبو خدا انقدر زیاد کرد که تو دنبالش نباشی

اما نان رو چنان مقرر فرموده که به چاره و حرکت تحصیل آن باید کرد .

یعنی نونو باید بدویی دنبالش ، تا آدمی را آن شغل از طغیان و ارتکاب به امور باطل باز دارد.

می‌دویی دنبال نون ، که مغرور نشی طاغی و یاغی نشی

خدا یه جاهایی گفته نمی‌خواد بشین یه جاهایی گفته بدو

برای اینکه آدمی مشغول کار بشه خدایی نکرده اون مشکلات پیش نیاد

که خدای متعال تو قرآنم میگه ؛

ان الانسان لیطغی

آدمی طغیان می‌کنه کی ؟

ان راه الستغنی ،موقعی که خودشو بی‌نیاز می‌بینه غنی می‌بینه

اونجا آدم طغیان می‌کنه ، پس ببینید خدای متعال این کار رو کرده

که ماها یه جاهایی دنبالش نباشیم یه جاهایی دنبال باشیم بدوییم .

این حکمت خداست این مصلحت خداست این تدبیر خداست .

بعد حضرت می‌فرماید : نمی‌بینی که کودکی را که هنوز به حد فهم و ادراک و تعلم نرسیده.

به معلم میدنش که از بازی و ارتکاب اموری چند که موجب فساد خود و اهل او می‌شود باز دارد.

میدنش دست معلمه که این بچه یهو مثلا ارتکاب به یه سری کارها نشه که باعث فساد بشه.

و همچنین آدمی که اگر از شغل خالی باشد ،

اگه شغل نداشته باشه ، هر آینه از اندازه خود خارج می‌شه بیرون میره

و مرتکب به اموری چند میشه که ضررش بر نفس او و دیگران عظیم است.

روز چهارشنبه است متعلق به چهار امام بزرگوار

آقا موسی ابن جعفر حضرت رضا صلوات الله علیه و حضرت امام جواد و حضرت هادی هستش

امروز اگر ما روضه امام جوادو بخونیم مهمون هم خود امام جوادیم

هم مهمون امام رضا علیه سلام هستیم

جوون‌ترین امام ما تو این ۱۲ تا

آقا یعنی هنگام شهادت حضرت جواد بود آقا امام جواد ۲۵ سال بیشتر عمر نکرد

ببینید شما تصور کنید یه جوان ۲۵ ساله چه حالی داره

اون لحظه‌ای که آقا خیلی سخت گذشت بر امام جواد

واقعا دو تا از امام های ما غریبانه جان دادند

مثلاً یکی میگه آقا امام حسین غریبه یا امام حسن

میگه آقا امام حسین درسته غریب گیرش آوردن

منتها بین خانواده‌اش دیگه غریب نبود

یه زنی داشت به نام رباب

که این زن چیکار کرد بعد کربلا تو مجلس ابن زیاد

یه لحظه ابن زیاد یه لحظه ابن زیاد گفت این ریسمان ها رو این طناب ها رو باز کنید از دست این زن و بچه

تا رباب دستشو باز دید سر بریده امام حسینو تو تشت دید

دوید سر رو بغل گرفت شروع کرد این سر رو بوسیدن

ابن زیادم اونجا دستور داد این زنو بزنید چیکار داره می‌کنه

انقدر زدن به سر و صورت این رباب سر و صورت شکست

بعد وقتی انداختن زندان نوری افتاد تو صورت رباب

خانم زینب دید صورت خون آلود شده گفت رباب چیکار کردی

گفت خانم یادته اون لحظه آخر داشتی با حسین وداع می‌کردی

من از دور وایساده بودم نگاه می‌کردم حسرت اینکه من با حسین وداع کنم تو سینه من موند تو قلب من موند

یه لحظه دیدم شرایط فراهمه گفتم تا وقت هست فرصت رو غنیمت بشمارم

با حسینم وداع کنم

سرو بغل گرفت آقا این زن کجا

آقا ببین امام حسین تو خونش حداقل غریب نبود

اینطوری وفادار بودن اما فدای اون دو امامی بشم که تو خونشونم غریب بودن

یکیش امام حسن که تو خونش غریب بود

یکی هم آقا جوادالائمه

اون زن ملعونه زهرو گرفت به خورد امام جواد داد

بعد درهای حجره رو هم محکم کرد

میوه دل امام رضا تو حجره دربسته هی دست و پا زد

هی صدا زد جگرم داره می‌سوزه

دید صدای امام جواد بلند داره میشه

به کنیزا گفت کنیزا بیاید هلهله کنید کف بزنید

صل الله علیک یا جواد یابن الرضا

انقدر دست و پا زد طلب آب کرد اینطور میگن

یه کنیزی دلش سوخت گفت آب براش ببرم

همچین که آب آورد دم حجره

ام فضل ملعونه آب رو گرفت جلو چشم امام جواد ریخت رو زمین

اما لایومک یومک یااباعبدالله

ای کاش کربلا هم همین طور بود

فقط آب رو زمین می ریختن

اما نامردها شمشیر هاشونو برهنه کردن به عزیز فاطمه عزیز مصطفی حمله بردن

جواب ناله‌های حسین رو با شمشیر های برهنه دادن

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *