حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در رابطه با وقایع بعد از پیامبر اکرم رسیدیم به اینجا که

حضرت زهرا سلام الله علیها در بستر بیماری حالشون لحظه به لحظه شدت پیدا می کرد

وخیم‌تر می‌شد گردانندگان امور دیگه تعلل رو به مصلحت ندیدند

که خب حالا همینطوری بی‌خیالم بگذراند و این مدت سپری بشه

چون که بالاخره می‌دیدن که مردم نسبت به این واقعه واکنش نشون میدن

از این جهت تصمیم گرفتند که به ملاقات و عیادت دختر پیامبر اکرم بیان

خب این رو آیا اهل تسنن هم نقل کرده؟ بله این قصه رو اهل تسنن هم نقل کرده

در کتاب تاریخ الخلفا ابن قتیبه دینوری و دلایل الامامه طبری صغیر اینا همش منابعیه که میشه توش

مثلاً این قصه رو دید اما تفصیل بهتر و دقیق‌تر نزد شیعیان است

که این قصه رو کامل‌ترشو جناب صدوق آورده تو کتاب علل الشرایع

حالا ما هم از اونم استفاده می‌کنیم ببینید پیشنهاد ملاقات با عمر بن خطاب بود

که عمر به ابوبکر گفتش که ما فاطمه رو نسبت به خودمون خشمناک کردیم

بیا با هم به عیادت او بریم شاید بتونیم فاطمه سلام الله علیها را از خودمون راضی کنیم

ابوبکرم موافقت می‌کنه و بعد با همدیگه دوتایی میان دم در منزل دختر آقا رسول خدا

و از این خانم اجازه ملاقات می‌خوام خانم اجازه نمیده جواب رد میده

حالا این چند بار اینا میان حضرت اجازه نمیده اینم خیلی معلوم نیست

ولی خب حالا می‌تونیم بگیم که یقیناً یه بار اومدن حضرت اجازه نداده

و خب این‌ها وقتی که می‌بینند که نشد و خیلی بد و این‌ها اومدنو

ببینید قدرتم حالا افتاده دستشون خب انعکاس شهر چی داشته باشه براشون

خیلی بدی داشته باشه اومدن حضرت امیرالمومنین علی علیه الصلاة و السلام رو

واسطه قرار دادن امیرالمومنین رو حالا مسجد دیدن کجا دیدن

گفتن که یا علی بالاخره حضرت می‌خواسته بره یه چیزی تهیه بکنه

آذوقه‌ای آقا رو واسطه قرار دادن گفتن یا علی فاطمه ما رو راه نمیده

ما می‌خوایم بیایم ملاقات می‌خوام بیام عیادت و این‌ها

شما اگر میشه وساطت بکنید حالا اینجا هم بازم سوال هست

که آیا اینا بازم زور و تهدید رو به کار گرفتن با زور و تهدید می‌خواستن بیان ملاقات

یا اینکه اومدن و خواهش و تمنا کردن اینم بازم یه سوالیست که ما نمی‌دونیم

که اینجا چی شد که امیرالمومنین هم نسبت به این قصه پذیرفت

که واسطه قرار بگیره خب بنابر نقل صدوق رحمت الله

امیرالمومنین به دختر پیامبر فرمود که این‌ها از من خواستن که

از شما برای اون‌ها اجازه ورود بگیرم حضرت زهرا سلام الله علیها

عرضه داشتند به خدا قسم اون‌ها اجازه نمی‌دم و حتی یک کلمه با اون‌ها سخن نمی‌گم

تا پدرم رسول خدا رو ملاقات بکنم از اونچه که اون‌ها نسبت به من انجام دادن

پیش پدرم رسول خدا شکایت کنم امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند

فاطمه جان من ضامن شدم که اون‌ها به ملاقات تو بیان

قصه دیگه فرق کرد حالا اینجا حضرت امیر اولش نگفت من ضامن شدم که

گفت اینا اینجوری می‌خوان بعد که خانم اون طوری آقا فرمودند

من ضامن شدم تا گفت ضامن شدم حضرت زهرا سلام الله علیها عرضه داشتن

خب پس اگر ضامن شدی خانه خانه توئه منم به هیچ وجه با تو مخالفت نمی‌کنم

اون کسی که می‌خوای و صلاح می‌دونی اجازه بده

به این شکل این‌ها تونستند وارد خانه حضرت زهرا سلام الله علیها بشن

وقتی که اومدن نشستن مقابل حضرت زهرا سلام گفتند

به اتفاق کسانی که نقل کردن این داستان رو همشون دختر پیغمبر جواب سلام این‌ها رو نداد

دختر پیغمبر سلام این‌ها رو جواب نداد ببینید اون پیغمبری که می‌فرمود

مسلمون باید جواب مسلمونو جواب سلام مسلمونو بده

ما فقط یه جا داریم که حرام جواب سلام دادن بگید فقط یه جا حرامه

یه کافری بیاد به شما سلام بده شما جواب سلام بدی

جواب سلام یه جا حرامه کجا یه کافری به شما سلام بده شما جواب سلام بدی

می‌خوایم این بحث شرعیشو داریم می‌گیم از جهت شرعی

خدا بیامرز آقای مشکینی رو یه کتابی داره به نام واجب و محرمات

اونجا این مسئله رو میاره آقای مشکینی رحمت الله علیه که حرام است

جواب سلام دعا طلب مغفرت برای کافر خب اینا دارن سلام میدن

اما خانم فاطمه زهرا جواب سلام اینا رو نمیده جواب سلام اینا رو نداد

بعد اینا که نشستن مقابل حضرت روش از اینا برگردون

سمت دیگه برگردون صدوق نقل می‌کنه که مرحوم صدوق رحمت الله

اینا از جا بلند شدن دوباره اومدن نشستن روبروی حضرت

حالا بازم اینم چند بار اتفاق افتاده که خانم هی رو برگردونده بازم بر ما معلوم نیست

تا اینکه بالاخره دیگه اینا کوتاه اومدن وقتی دیدن حضرت مقابل نمی‌شینه

پشت می‌کنه به این‌ها دیگه ابوبکر چاره‌ای ندید و به همون شکل شروع کرد صحبت کردن

که گفتش که دختر رسول خدا ما اومدیم رضایت شما رو به دست بیاریم

به آتش خشم شما را نسبت به خودمون خاموش کنیم

از شما ما می‌خوایم که ما رو ببخشی و از اونچه که نسبت به شما انجام دادیم بگذری

حضرت زهرا فرمودند من با شما سخن نخواهم گفت تا پدرم رو دیدار بکنم

و از رفتار شما دو نفر به نزد پدرم شکایت بکنم

بعد خانم دیگه با اینا حرف نزد رو کرد به امیرالمومنین فرمود که

علی جان من با اینا حتی یک کلمه سخن نمیگم تا اینکه از اون‌ها چیزی رو بپرسم

که اون دو از رسول خدا شنیدند اگر در این مورد راست گفتند

اون وقت تصمیم جدید می‌گیرم بعد اون‌ها رو قسم داد یعنی ابوبکر و عمر

قسم داد فرمود شما رو به خدا سوگند آیا از رسول خدا این سخن را نشنیدید

که رضای فاطمه از رضای منه و خشم و غضب از خشم و غضب منه

هرکی فاطمه رو دوست داشته باشه قطعاً منو دوست داره و هرکی فاطمه رو راضی کنه من راضی کرده

و هرکی فاطمه رو به غضب بیاره من رو به غضب آورده اینا گفتن چرا ما این حرف رو از رسول خدا شنیدیم

بعد حضرت زهرا فرمودند من خدا و ملائکه او رو شاهد می‌گیرم که

شما دو نفر من رو به غضب آوردید و رضای خاطر من رو به جا نیاوردید

و وقتی پیامبر رو دیدار کنم از شما نزد پیغمبر شکایت کنم

ابوبکر گفت من از غضب خدا و غضب تو ای فاطمه به خدا پناه می‌برم

به خدا پناه می‌بری بعد با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن

ابوبکر شروع کرد با صدای بلند گریه کردن حضرت زهرا فرمودند

سوگند به خدا در هر نمازی که بخوانم ابوبکر تو رو نفرین خواهم کرد

تو رو نفرین خواهم کرد که بعد این‌ها گریه کنان از محضر حضرت زهرا بلند شدن خارج شدن

این ملاقات این دو نفر هست با حضرت زهرا سلام الله علیها

بعد از غصب فدک این دیگه مثلاً برای ایامی که خانم فاطمه زهرا

تو بستر بیماری افتادن و این‌ها که هیچ کاری نمی‌تونستن

آخر کاره که این‌ها دیدن خیلی دیگه ضایع است اگر مثلاً حضرت از دنیا بره و در این حالت

اومدن که یه کاری بکنند که بعدم اینجوری خانم واکنش نشون داد

واکنش بسیار حالا چون اگر باغ فدک رو برمی‌گردونن خانه امیرالمومنین شلوغ می‌شد

محل رفت و آمد می‌شد بعد خب این حکومت نمی‌خواست که این خاندان قدرت داشته باشند

پول تو دستشون باشه باغ فدک خیلی برای این اهل بیت درآمد داشت

خب حالا به هرحال فقط باغ فدک نبودش اموال بسیاری بوده

یعنی آقا ببینید یه کسی تو این کشور مولتی میلیاردر باشه

خب شما بیای تمام ثروتشو بگیری تمام ثروتشو بگیری

اهل بیت اون موقع توی مدینه من کلمه مولتی میلیاردر بکار می‌برنم

که شما تو ذهنتون خوب بیاد تصور بشه اهل بیت مولتی میلیاردر بودند

وقتی پیغمبر از دنیا رفت خب این قدرت قدرت اقتصادی بسیار بزرگ

همه اینا الان تمام ثروت شماره یهو از شما بگیرن دم عیدی

دم عیدی فلج میشی دیگه فلج میشی اینا تمام ثروت اهل بیت رو گرفتن

خب بعدشم اومدن کتک زدن جسارت کردن نمی‌دونم هر کاری که دلشون می‌خواست کردن

حالا هم اومدن عیادت رو ملاقات و بعد آخرش بگن ما فاطمه رو راضی کردیم از خودمون

اما خانم فاطمه زهرا این واکنش رو نشون داد حقشونه سزاشونه

حضرت فرمود به خدا قسم نمازی نمیخونم مگر اینکه تو هر نمازم شما دوتا رو نفرین می‌کنم

خب صلی الله علیک یا اباعبدالله

روز یکشنبه هم هست متعلق به خود خانم فاطمه زهراست

امروز میلاد امام حسن مجتبی هم هست من روضه نمی‌خونم

فقط همین مقدار که برای حضرت زهرا سلام الله علیها سه تا صلوات بفرستید.

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *