بسم الله الرحمن الرحیم
?تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم
ام سلمه میگه نبی ام سلمه میگه نبی مکرم تو صحرا راه میرفت یهو شنید منادی میگه یا رسول الله
آقا یه نگاهی به اطراف کرد کسی رو ندید بار دیگه ندا رو شنید نگاه کرد کسی رو ندید
مرتبه سوم وقتی نگاه کرد آهویی رو دید که اونجا بستن
آهو میگه که یا رسول الله این اعرابی من رو شکار کرده من دو تا طفل دارم
دو تا بچه آهو دارم اینها گرسنه اند غذا نخوردن
اگر منو رها کنی میرم اینها رو شیر میدم برمیگردم
پیغمبر فرمود آهو اگر من تو رو رها کنم بری بچههاتو شیر بدی برمیگردی
گفت که اگر نکردم عذاب خدا بر من پیغمبر حالا با این صیاد صحبت کردند
رها کرد رفت و خلاصه این به سرعتم برگشت زودی برگشت
فرزندان خودشو شیر داده برگشته پیغمبر این رو گرفت بست
اون اعرابی وقتی این صحنه رو دید گفت یا رسول الله رها کن بزار بره
از خیرش ما گذشتیم رها کن بزار بره پیغمبر وقتی اینو رها کرد دیدن میدوه و فریاد میزنه
اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله حالا ببینید ابن شهر آشوب هم همینو روایت کرده
منتها با یه تفاوتی با یه لطافتی میگه که صیاد یک یهودیه اون کسی که این آهو رو شکار کرده
وقتی که این آهو رفت به فرزندان خودش شیر بده قصه رو برای فرزندان خودش نقل کرد
گفت که من مادر تون گیر یه صیاد افتادم اسیر صیاد شدم
و پیغمبر ضمانت کرده که من بیام و شما را شیر بدم و برگردم
که این بچهها گفتن که مادر پیغمبر ضامن تو شده منتظر توئه
ما شیر نمیخوریم ما رو هم به خدمت اون حضرت ببر که وقتی این آهو اومد با بچههاش
دارد این بچهها افتادن به پای پیغمبر صورتهاشون رو میمالیدند بر خاک پا گذاشتن صورتاشونو روی خاک پای رسول خدا
یهودی وقتی این صحنه رو دید شروع کرد به گریه کردن
مسلمون شد گفت آهو رو رها کردم یا رسول الله
آهوی اینطور میرفت فریاد میزد
اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله