بسم الله الرحمن الرحیم
?حلیه المتقین
?جلسه چهل و هفتم
فصل نهم در فضیلت مهمانی و آداب آن.
الان توی این دوره زمونهای که صحبت از مهمونی میشود میگن دیگه الان نمیشه مهمونی داد
حالا ما اینها رو میخونیم تا ببینیم چه جوری نگاه شده به بحث مهمان.
از امام صادق علیه السلام نقل هستش که چون برادر مومن به خانه تو بیاید او را تکلیف خوردنی بکن
اگر قبول نکند تکلیف آشامیدنی بکن چای بیار آب بیار شربت بیار
اگر قبول نکند تکلیف دستور شستن به آب یا عرق خوشبو بکن
مثلاً گلابی بیار که دستورش رو بشورد . از نبی مکرم هستش که از گرامی داشتن برادر مومنان است که تحفه او را قبول بکند.
به شما یک تعارفی میکند شما هم به او احترام بگذار و تحفه او را قبول کن.
و آنچه حاضر داشته برای او به تحفه بیاورد و چیزی که نداشته برای او تکلیف نکند
مثلاً رفتی مهمونی نگو من فلان چیزو میخوام شاید اون رو نداشته باشد و مجبور بشه بره خودش رو به زحمت بندازه.
مثلاً میگه من این غذا رو نمیتونم باید با ماست بخورم و فلانی اذیت میشه و گرفتار میشه.
یه پدر و پسری میگن اومدن خونه ابوذر گفتن اگر سبزی بود چقدر خوشمزه میشد
جناب ابوذر هم دید مهمانها تقاضای سبزی دارند بلند شد و پول هم نداشت یه آفتابه داشت رفت آفتابه رو گرو گذاشت
و یه خورده سبزی گرفت و آورد سبزی رو گذاشت سر سفره و خوردند و گفتند چقدر خوشمزه بود
ابوذر هم گفت بله من رو بیچاره کردید وسیله طهارتم رو به باد دادید.
حضرت صادق علیه السلام فرمود : هلاک شد کسی که حقیر شمارد آنچه را حاضر دارد از برای آوردن نزد برادر مومن
و هلاک شد آنکه حقیر شمارد آنچه را برادر مومن او میآورد ، کم نشمری کم ندونی.
همین نونی که گذاشته سر سفره بسم الله شروع کن یک کلمه هم نگو و کوچیک ندون اون چیزی که حاضر شده و حاضر هست پیش شما.
سند حسن از آن حضرت نقل است که هرگاه برادر مومن تو نطلبیده به نزد تو آید
آنچه حاضر داری برای او بیاور اگر مهمان ناخونده شد هرچی تو خونه داری براش بیار.
و اگر طلبیده باشی او را برای او تکلف کن یعنی خودتو به سختی بنداز خورشت درست کن سبزی بخر از این حرفا.
حدیث حسن از هشام منقول است که با ابن ابی یعفور پیش حضرت امام صادق رفتم
آن حضرت چاشت طلبید چاشت یعنی صبحانه گفت که من کمتر چیزی میخورم
حضرت فرمود مگر نمیدانی که محبت مومن نسبت به برادر مومن او به آن است که از طعام او میخورد.
یعنی وقتی که شما براتون صبحونه میارن غذا میارن محبت کن بهش بیشتر بخور البته به شرط اینکه جا داشته باشی.
اگر جاداری و میتونی برای احترام به او بخور یعنی هرچند او را بیشتر دوست دارد از طعامش بیشتر میخورد.
اینها آداب مهمانی و من دیدم بعضیا میان مهمونی چهار قاشق میخوره و بعد میذاره کنار میخوره توی ذوق صاحبخونه
خدایا من غذا بد درست کردم یا مثلاً چرا اینجوری میخوره چرا اینطوری میکنه.
همش این تو روان صاحبخونه است که مهمان باید شعور داشته باشه و اینها رو متوجه بشه میتونی و جا داری بخور و افاده نکن.
امام رضا علیه السلام فرمودند که : سخی و صاحب همت از طعام مردم میخورد
تا مردم از طعام او بخورند و بخیل طعام مردم را نمیخورد تا از طعام او نخورند.
نبی مکرم فرمودند : ولیمه و مهمانی سنت و مستحبی در پنج چیز هستش.
یک. توی عروسی
دوم. عقیقه ، عقیقه برای فرزندان و حتی برای خودت هم میتونی عقیقه کنی
اگر پدر مادرت برات عقیقه نکردن خودت میتونی این کارو بکنی.
سوم. ختنه کردن پسر
چهار. خانه نو خریدن یا بنا کردن
پنجم. وقتی که از سفر به خانه خود برمیگردی. در حدیث دیگر فرمود ، وقتی کسی که از سفر حج برگردد اونجا ولیمه بده.
و این هم نهی کردند که یه مهمونی بگیری و فقط پولدارها رو دعوت کنی اینطور نیست.
آقا این بیچارهها و ضعیف ضعفا رو هم دعوت بکن.
در احادیث معتبره وارد است که هر که داخل شهری شود مهمان برادر مومن و اهل دین خود است تا از آن شهر بیرون رود.
سزاوار نیستش که مهمان روزه دارد ، رفته مهمانی و میگه من روزهام خوب نیستش. مگر به رخصت صاحبخانه
اگر صاحبخونه اجازه داد اشکال نداره روزه بگیر. چون اگر با اجازه صاحب خونه روزه بگیری دیگه صاحبخونه غذا درست نمیکنه .
خود صاحبخونه هم نباید روزه بگیره مگر اینکه با این هماهنگ کنه.
فرمود : حد ضیافت یعنی تا چند روز بمونیم؟ حد ضیافت سه روز است
و بعد از سه روز دیگه مهمونی نیست تصدق و صدقه است که نسبت به او میکنی.
دیگه از سه روز که گذشت تو داری آقایی میکنی بهش و فرمود که آنقدر نمانید نزد برادر مومن خود که او را در هم شکنید .
اوقات الان که میخوای یه مهمونی بگیری کم کمش باید چند میلیون خرج بکنی. باید آدم متعادل بره مواظب باشه که به صاحبخونه فشار نیاد.
الان بعضی ها متوجه هستند میخواد بره مهمونی و حواسش به همه چی هست. پناه بر خدا .
انشالله خداوند عاقبتمون رو ختم به خیر کنه. یک جمله ذکر مصیبت کنیم
صل الله علیک یا اباعبدالله
ببریم پایین پا حرم امام حسین علیه السلام محضر آقا علی اکبر امام حسین
این جوان جوان باب الحوائجه آقا علی اکبر خیلی صاحب کرمه
انشالله دست گدایی ما رو ببینه از روی کرم التفاتی بکنه
من نمیدونم شاید این صحیح باشه علمای ما گفتند گفتند که اگر خواستی آقا علی اکبر رو قسم بدی
به پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام یا علی اکبر تو رو به بابات امام حسین دست فقر و گدایی ما رو ببین
کریمانه این دست گدایی ما را پر کن
امان از اون ساعتی که ارباب دو عالم چشمش به بدن علی اکبر افتاد اون بدن چه بدنی بود
بدن اربا اربا بود پیغمبر وقتی که بدن عموی خود حمزه رو دید که اربا اربا شده
دیگه نتونست تحمل کنه و نشست به پهنای صورت بلند بلند گریه کردن
میگن تا اون روز هیشکی پیامبر رو اونجوری گریان ندیده بود
یعنی پیغمبر یه طوری گریه کرد بالای بدن حمزه که هیچ جا اونجوری گریه نکرده بود
اما من فدای اون آقایی بشم روز عاشورا وقتی چشمش به بدن علی اکبر افتاد
از روی اسب افتاد روی زمین و چقدر غریبانه و تنها وقتی سر علی اکبرش رو روی دامن گرفت خود امام حسین نفس نداشت
حالش چنان منقلب شده بود صورتش رو گذاشت روی صورت فرزندش و میگفت
ولدی علی ولدی علی
دیگه امام حسین مستاصل شد و صدا زد
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
حسین جان حسین جان