بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨️جلسه پنجاهم
●نثار آقا حجت بن الحسن ارواحنا له الفدا صلواتی بفرستید.
حضرت صادق صلوات الله علیه در بیان حیواناتی هستش که اینها یک زیرکی خاصی دارند .
در این جلسه حضرت ، دلفین را میفرماید البته این جلسه دوم حضرت خب ،
این یک جلسه در رابطه با خود انسان صحبت کرد
جلسه دوم هم در رابطه با حیوانات.
حضرت میفرماید : یکی از اون حیوونا دلفین هست .
که یکی از حیوانات دریایی ، در بین آب وقتی میخواد خب تو آب زندگی میکنه دیگه
وقتی میخواد یه مرغی رو شکار کنه ، ببین حالا این تو آب ، تو فکر یه پرندهای که بیرونه.
حالا پرنده تو فکر اینه که از آب یه چیزی صید کنه
اون دلفین تو فکر اینه اونو صید کنه.
ماهی رو می کشه ، دلفین اول میاد ماهی رو میکشه
شکم ماهی رو میشکافه وقتی شکم ماهی رو شکافت میاره رو آب
رو آب اینو نگهش میداره زیر ماهی کمین میکنه قایم میشه
آبن هی حرکت میده آبو حرکت میده که جثه این تو ماهی تو آب نمایان بشه
این مرغ این تو آسمون چشش میفته به این ماهیه
میبینه به به ، صید آماده و الان یه دونه سریع حرکت بزنه و ماهی رو برداره .
مرغ از هوا میاد که ماهی مرده را شکار کنه ،
همچین که برمیگرده ماهی رو بگیره یهو این دلفین از اون زیر در میاد و پرنده رو مرغ از اون آسمون اومده رو میگیره.
حضرت میفرماید : نظر کن که چگونه آن جانور یعنی دلفین
الهام بهش شده به چنین حیله ، کی بهش یاد داده چنین حیلهای رو ؟
کی بهش یاد داده چنین فکری رو ،کیه چنین تفکری برای مصلحت روزی خودش.
اینجوری خدای متعال او رو قرار داده.
مفضل میگه که گفتم که آقا جون خبر بده به من
ای مولای من از افعی و ابر .
بنظرم اگر مفضل سکوت میکرد خب امام صادق ادامه میداد ،
ولی خب اینجا مفضل اومده و گفتش که آقا از افعی برام بگید .
افعی و ابر اینا چه نسبتی با هم دارند ؟
امام صادق علیه السلام فرمود : ابر، همین ابری که بالا سرمونه اینو میگه
ابر موکل است به افعی که هرجا او را بیابد برباید .
ابر موکل ، چنانکه سنگ مغناطیس آهنربا آهن رو میربایه ،
پس به این سبب در فصولی که ابر بسیار میباشد مثلا پاییز زمستون تو این فصلها ،
یه خورده از بهار مثلا فروردینش اردیبهشتش که ابر زیاد هست تو آسمون میبینی خبری از مار نیست
میگه آقا این ابر موکل که مار رو برباید افعی خب وقتی که میبینه که ابر تو آسمون هست
سر از سوراخ بیرون نمیاره ، و در وسط تابستان که در آسمان نیست
می بینی افعی ها میان بیرون ، مفضل میگه که گفتم آقا خب چرا ابر رو موکل به اون ساخته ؟
حضرت صادق فرمود : برای اینکه دفع مضرت اون از مردم بکنه .
حالا ببینید اینجا ما باید کلام امام صادق رو بفهمیم فهم بکنیم ،
نه اینکه یهو از اون بالا یه چیزی میاد این مارو برمیداره میبره بالا .
منظورش اینه که خدای متعال این یه کاری کرده که این مار افعی از این ابره بترسه
که اصلاً خودشو جلوی این ابر نشون نمیده .
حالا اگر خدا اینجوری قرار نمیداد این افعیا میریختن پدر این آدمیزادو در میآوردن
خدا یه کاری کرده این از ابر میترسه ، ابر رو که میبینه سریع میره تو لونش تو خونش .
خب این رو خدا اینجوری قرار داده برای اینکه دفع مضرت از انسانها بکنه.
مفضل میگه عرض کردم ،دوباره اومد تو کلام امام ،
عرض کردم البته اینا آدمهای فهمیدهای بودن به قول آقا نگاه میکردن شاید میدیدن کلام امام تموم شده چیزی میگفتن .
عرض کردم ای مولای من وصف کنید برای من از چهارپایان و قرایب خلقت اینها.
مقداری کافی برای کسی که عبرت بگیره
آقا من دلم میخواد ، میخواد برای من وصف بکنید خلقت مورچهها رو.
خلقت موریانهها رو ، خلقت پرندهها رو از اونا برای من بگید.
که امام صادق علیه السلام شروع میکنه به گفتن خلقت مورچه.
خدای متعال انشالله بهمون توفیق عطا بفرماید.
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یا اباعبدالله
خدای متعال روزی همه ما بکنه کرب و بلا ان شاءالله کربلا مشرف بشیم با صحت و عافیت
سر روی ضریح آقا اباعبدالله بزاریم اونجا هی فریاد بزنیم یا حسین یا حسین یا حسین
نمیدونم پا میده دوباره من آقا با شما بیام یا نه
ولی اگر ایشالا رفتیم یکی از روضههایی که خیلی مجرب تو حرم آقا گفته بشه خوانده بشه
روضه باب الحوائج جناب علی اصغر امام حسین
هرچند دوریم اما این قلبمون اونجاست روحمون اونجاست به پای دل آقا حرکت بکنیم سوی کرب وبلا
همین جا رو بکنیم اصلاً حرم امام حسین همین جا رو بکنیم کرب و بلا
روضه باب الحوائج علی اصغر امام حسین روضه از پا افتادههاست
هر کسی که از پا افتاده باشه پای رفتن نداشته باشه
هر کس که بخواد امام حسین او رو رو دست بگیره توسل به ذیل عنایات علی اصغر امام حسین میکنه
خودتو از پا افتاده میدونی بسم الله
تو روضه علی اصغر امام حسین ضجه بزن ناله بزن
اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
غنچه یاسم شده ارغوانی
زیر سم اسب کسی نمانی
ابی عبدالله ساعتها جنگید اصلا یه طوری جنگید
همه بعدها شجاعت امیرالمومنین دیگه چیزی نمیگفتند
تا حرف شجاعت میشد میگفتن حسین بن علی
آقا یکه و تنها چه کرد در مقابل این صفوف دشمن
تا سالها میگفتند انقدر جنگید که هم تشنه بود هم گرسنه بود
انقدر جنگید تا آخر سر جبرئیل اومد گفت یا حسین خدای تو به تو سلام میرسونه میگه امروز میخوای چیکار کنی
قصدت چیه
گفت به خدا بگید حسین میگه که خدایا تو قصدت چیه تو چی دوست داری
من مهم نیست جبرئیل رفت و برگشت گفت یا اباعبدالله
خدا سلام میرسونه میگه ما دوست داریم تو کشته بشی
زن و بچهتم اسیر و آواره این بیابان بشن تن داد به شهادت
نیزه غریبی زد یه نگاه سمت راست کرد این لحظه خیلی سخته آقا تصور کنید نالتون رها میشه
همچین که نگاه سمت راست کرد دید نه عباس است نه علی اکبر است
فدای دلت یا حسین فدای غربتت یا حسین
یه نگاه سمت چپ کرد دید نه حبیب نه بریر نه زهیر
نگاه پشت سر کردید ۸۴ زن و بچه آواره این بیابونا
اینجا غربتش صدای غربتش بلند شد
هل من ناصر ینصرنی
هل من معین یعیننی
هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله
یه نفر نیست کمک کنه تا صداش بلند شد علی اصغر خودشو از گهواره بیرون انداخت
یعنی بابا یه سرباز ۶ ماهه داری بابا
رو من حساب کن
آقا ناله و گریه زن و بچه به آسمان بلند شد
سراسیمه اومد سمت خیمهها زینبم خواهر چی شده
مگه نگفتم تا زندهام بلند بلند گریه نکن آی گرفتار حاجتدار بسم الله
عرضم تمام یا علی مدد
این جمله رو بگم ناله تو رها کن
گفت داداش یه بچه شیرخواره داری
سه روزه آب نخورده داره از تشنگی هااک میشه
اما تا صدای غربت تو شنید خودشو از گهواره انداخت بیرون
ابی عبدالله فرمود بیاریدش
شیخ مفید می فرماید می خواست ببوسه حرمله با تیر سه شعبه گلوی بچه رو هدف قرار داد
حسین جان حسین جان