بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۱۸
●قال (علیه السّلام):لِکُلِّ امرِی عَاقِبَه ، حُلوَه اَو مَرَّه.
● هرکسی را پایانی است ، تلخ یا شیرین.
▪︎ حضرت میفرمایند که :برای هر کسی یه عاقبتی یه سرانجامیه ،خب این عاقبت حلوه یا شیرین ، او مره ، یا تلخ .
خوشا به حال اونهایی که عاقبت شیرینی دارند عاقبت بخیر میشن .
خلاصه تو این چند صباح دنیا درست زندگی میکنند، پرهیزشون رو میکنند عاقبت کارشون هم میبینی خوب از آب در میاد .
اما وای به حال اونهایی که به تعبیر ایشون ابن الوقتن فقط دنبال اینن که امورات الانشون بگذره ، دنبال اون عاقبت کار نیستند نتیجه کار نیستند ، بعد میاد اون لحظه جان کندن لحظه جان دادن ،یهو میبینی پرت و پلا میگه.
اون قصهای که شهید دستغیب آورده ،خدا رحمت کنه ایشون رو ،
تو کتابش آورده یه زنگ خطری برای همه ماها.
من هر وقت اینو میبینم یا میخونم یادم میفته بیشتر خودم میترسم .
که اون شخصی نشسته بود در خونشون هی نگاه میکرد و اینها ، یه مرتبه یه خانومی رد شد و گفت حمام کجاست به اسم منجاب کجاست ؟
گفت اینجاست . اومد تو زن اون پشت سر در رو قفل کرد ، زن فهمید که تو دام ابلیس افتاده گفت که من هم با تو هم جهتم، همسو هستم.
فقط الان من وضعم بده باید اجازه بدی برم حمام پاک بشم خوشبو بشم بیام به نزد تو ، اینم خیالش راحت شد درو باز کرد که این بره و بیاد.
بعد که او رفت . نشست در خونه هی نگاه کرد کجاست اون زنی که زنبیل دستش بود، هی دنبال حمام بود، آفتاب غروب کرد هوا تاریک شد اما خبری از اون زن نشد.
بعدم هی چشمش به راه مونده بود میگفت کجاست کجاست ؟
دم جون دادن بهش میگفتم بگو لا اله الا الله میگفت کجاست اون زنه .
ببین عاقبتش تلخ شد آدم یه خورده مراقبت کنه مواظبت کنه یه سری امور رو .
پناه میبریم به خدا .
امام باقر علیه السلام فرمودند:
سه تا خصلت باعث میشه که انسان بد عاقبت بشه.
اگه میخواید انشاالله خوش عاقبت بشید دور این سه تا رو خط بکشید.
این سه چیز باعث میشه شما بدعاقبت بشید : ۱. ظلم به دیگران ، خدایی نکرده آدم ظلم کنه به همکارش چون یه خورده از او بالاتره قویتره خوش بیانتره، بعضیا زبون خوبی دارند با زبونش ظلم میکنه لزوم به قدرت و هیکل و زور رو اینا که نیست.
یه چیزی میگی طرف رو بچزونیش بیچارهاش کنی .
۲. بریدن از خویشاوندان قطع رحم ، آدم را بدعاقبت میکنه.
۳.قسم دروغ که جنگ با خداست.
بعضیها ابن الوقتن ، بعضیها هم به فکر اون ته کار هستند.
قرآن خیلی قشنگ میگه قرآن میفرماید والعاقبه للمتقین عاقبت با پرهیزگارانه اونا که گناه نمیکنن اونا که خطا نمیکنند ظلمشون به کسی نمیرسه عاقبت با ایناست .
خب بعد خدای متعال هشدار هم میده میفرماید نگاه کنید لم یسیروا
آیا سیر نمیکند نمیرن سیر کنند بچرخند فی الارض فینظروا
و نگاه کنند کیف کان عاقبت الذین من قبلهم
نگاه کنید ببینید عاقبت گذشتگانتون چی شد ؟ اونی که به دروغ قسم خورد ببینید عاقبتش چی شد ؟
چقدر شماها تو فامیلاتون سراغ دارید اونایی که اومدن قسم دروغ خوردن، دست رو قرآن گذاشتن بعد چه عاقبتی پیدا کردن اینها رو برید ببینید نگاه کنید.
اونایی که عاقبتشون بد میشه رو عبرت قرار بدید برا خودتون .
خداوند متعال انشالله به حق محمد و آل محمد عاقبت همه ما را ختم بخیر بگرداند
جناب حر عاقبت بخیر شد. چرا ؟چون تقوا داشت میترسید
صبح عاشورا بوده دیگه فکر کنم به گمانم صبح عاشورا بوده رفیقش میگه دیدم حر یا برادرش میگه دیدم حر بدنش مثل بید داره میلرزه
بعد میگه گفتم اگه از من میپرسیدن قویترین مرد تو کوفه کیه؟ میگفتم حر گفتم تو چرا میلزی؟
گفت آخه به خاطر اینکه خودم رو بین بهشت و جهنم میبینم ببین الان حر رو میگن تو ابن الوقت نیستی
نمیگه الان رو بچسب حالا قیامت کی رفته
عمر سعد ابن الوقت بود یعنی میگفت حالا میریم امام حسینو میکشیم میریم به حکومت ری میرسیم
حاکم ری میشیم. یک سال دو سال قبل از مرگمون آخرش توبه میکنیم.
اما جناب حر نگاه کرد ته کار برم حسین رو بکشم و برم بهشت
آخه وقتی راه افتاد از سمت کوفه میگه شنیدم یه هاتفی پشت سرم هی صدا میزد حر داری به سرعت به سمت بهشت حرکت میکنی
جور در نمیاد که امام حسین رو بکشم و برم بهشت و لذا اینجا دارد حر تصمیم خودش رو گرفت
گفت از جون خودمم میگذرم از همه چیزم میگذرم میرم سمت آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام
ببخشید وسط روضه از من اینجوری میگم بعضیها حتی میگن مگه میشه توبه حر قبول شده باشه
آخه حر کاری که حر کرد از شمرم بالاتر بود چون راه رو اون بست
همه آوارگیهای این بچهها از حر نشئت میگیره بعد زمان خودش یه اختلافی شده بود بعضیا میگفتند توبه حر قبول نشده یکی میگفت قبول شد
شاه عباس صفوی میگفت من یه کاری میکنم قبر حر رو میشکافم اگه دیدم بدن حر صحیح و سالم تازه است
معلومه توبه حر قبول شده
اما اگر دیدم بدن حر پوسیده هیچی ازش باقی نمونده میگن توبهاش قبول نشده دیگه روضه حر رو نخونن
میگه قبر رو شکافتن دیدن این بدن صحیح و سالم تر و تازه است انگار همین الان مرده
میگه نگاه کردن دیدن این سر حر شکسته شده با یه پارچه بستن
شاه عباس پرسید این پارچه این دستمال چیه
گفتن دستمال رو امام حسین به سرش بسته سرش شکسته بوده آقا بسته
گفت این غنیمته گفت اینو از سر حر بردارید و یه پارچه دیگه ببندید من این رو میگذارم تو کفن خودم سرمایه آخرت خودم باشه
همچین که این دستمال رو از سر حر باز کردن خون فواره زد بعد
یه پارچه دیگه بستن دیدن نه خون بند نمیاد هر کاری کردن بعد همون پارچه امام حسین رو میبستن میدیدن خون بند میاد این نشونه عشق امام حسینه
یا اباعبدالله
امروز هم یه نگاه به دل ما بکن
حسین جان امروز هم یه دستی رو سر ما بکش
یا اباعبدالله تو رو جون مادرت زهرا
گفت یه تیکه از این پارچه رو ببرید این سرمایه من باشه برای قبرم باشه و اینها
حالا این حر رو من دارم میگم عاقبت بخیر شد درود و رحمت خدا بر تو ای حر شدی یار امام حسین
امام حسین رو یاری کردی حالا من روضه حر رو دارم براتون میخونم ولی دو سه جمله ام میخونم عرضم تمام
میگه وقتی اومد سمت امام حسین سمت خیمههای اباعبدالله میگن هی میگفته التوبه التوبه
ابی عبدالله اومد دنبالش فرمود حر انزل بیا پایین از اسب بیا کنار ما یه چند دقیقه بشین گفت نه یا اباعبدالله خجالت میکشم
دل زن و بچت رو من لرزوندم
اجازه بده از همین جا برم جونم رو فدات بکنم
یه پسر داشت به نام علی این پسر رو جلو جلو فرستاد گفت بزار این پسر رو ببینم افتادش زمین
شهادتش رو ببینم دلم بسوزه این اجرم بالاتر بره علیش رو فرستاد علی شهید شد بعد خودش رفت سمت میدان
دارد وقتی حر افتاد خب دیگه روش نشد امام حسین رو صدا بزنه
یه مرتبه دید آقا اباعبدالله سرش رو به دامن گرفته
بعد هی میگه حر باریکلا چه اسم قشنگی مادرت روت گذاشته تو واقعاً حری
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله همه شهدا رو اباعبدالله سرشون رو به دامن گرفت همشون تو آغوش اباعبدالله جان دادند
اما شاید همه شهدا این سوال براشون بود اونم این بوده اباعبدالله آقا جان
ما هممون نگران اون ساعتیم که شما از اسب روی زمین میافتی
آقا جان سر تو رو کی به دامن بگیره
شاید هم مادر صدا زده
بنی قتلوک
حسین جان حسین جان