حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله

الحمدالله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین ابوالقاسم المصطفی محمد

و آله الطیبین الطاهرین والعن الدائم علی اعدائم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین

عرض کردیم که ما زندگی که داریم خب در دوره کودکی با دوره بزرگسالی خیلی تفاوت نمی‌کنه

در دوران کودکی لوازم و آذوقه و پوشاکمون رو شخص دیگه‌ای به نام پدر و مادر تهیه می‌کردند

بزرگتر که میشیم خودمون تهیه می کنیم پس از این جهت فرقی نمی‌کنه

مگر اینکه یه فرصتی پیدا بشه ما یک تولد دیگری پیدا کنیم

عرض کردیم که اسمی که در تولد ثانی هست با اسمی که در تولد اول هست فرق می‌کنه

ما بعد از تولد اولمون اسم برامون می‌ذارن مثلاً احمد باقر محمد…دختر باشه فاطمه زهرا از این اسم‌ها

خب اما تو تولد دوم دیگه این اسما نیست اسمی که تو تولد دوم روی ما می‌ذارن انسان بنده خدا

عاقل اینها ایم هایی که تو تولد دوم رو ما میزارن کسی که وارد تولد دوم میشه

براش مهم میشه که بقیه رو هم به سمت این حیات ثانوی بیاره

حتی لازم باشه خودش رو فدا می‌کنه جانش رو در این راه نثار می‌کنه

که از قبیل این موارد بخواهیم اسم ببریم آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام

که امام حسین علیه السلام روز عاشورا فریادش فریاد چی بود قیامش قیام چی بود

الهی بود قیامش قیام بندگی بود که می‌خواست این بندگان رو این انسان‌ها رو انسان‌های ظاهر نما رو

اینا باطنشون انسانی نبود خب اینا یه تولد فقط براشون پیش اومده بود

اونم تولد حیوانی بود حضرت می‌خواست اون‌ها رو وارد تولد ثانوی بکنه

و لذا روز عاشورا امام حسین یه جملاتی فرمود خب حالا من سکوت می‌کنم یکی از خواهرا بگه که دیروز جملات امام حسین رو که عرض کردیم اینا چی بود

همه اینها در واقع خداوند رو آوردن نازل گردن در ردیف بشریت

اون‌ها یهودیا خدا رو آوردن در ردیف بشریت مسیحیتم خدا رو آورد در ردیف بشریت

اون یکی هم همینطور اینا هم همینطور این هم اومدن دستور خدا رو آوردن نازل کردند

خدای تبارک و تعالی که به این‌ها گفته بود که باید از این خط از این مسیر شما بیاید

این‌ها اومدن این دستور رو عوض کردن پس دعوای امام حسین جنگ امام حسین قیام امام حسین

یه قیام بشری نیست این خیلی مهمه‌ها چه جوری من باید بگم اهمیت این داستانو نمی‌دونم

چه کلمه‌ای ببرم به زبان چه واژه‌ای رو به زبان بیارم نمی‌دونم

این خیلی مهمه فهمیدن این داستان خیلی مهمه

که روز عاشورا اون جنگی که اتفاق افتاد یه جنگ طایفه‌ای نبود

یه جنگ بشری نبود قوم و قبیله‌ای نبود امام حسین که خونش ریخته شد

سر بحث‌های خانوادگی و بحث‌های بشری و سیاسی و این‌ها نبود

سر اینکه حرف خدا پایین اومده امر خدا پایین اومده

مسئله عاشورا امر خدایی ادامه مسئله عاشورا هم گفتیم امر خدایی

ادامه مسئله عاشورا یعنی همین برقراری این روضه‌ها برقراری این مجالس

پوشیدن این لباس‌های مشکی گریه کردن‌ها اینا همشون میشه امر خدایی

این دیگه یه کار بشری نیست یه مسئله بشری نیست ما باید از لحاظ اینکه داریم دین خدا رو نگهداری می‌کنیم

لباس سیاه بپوشیم عزاداری کنیم روضه بخونیم شعر بخونیم سینه بزنیم تظاهرات راه بندازیم کوچه‌ها و خیابونا

که این معنا معلوم بشه که حسین بن علی روز قیامت روز عاشورا جنگش جنگ بشری نبوده

این‌ها اومدن خدا رو کنار بزنند که حسین علیه السلام در برابر این‌ها قیام کرد

ایستاد و جان بازی کرد جان نثاری کرد خب حالا اون دلیل نمی‌شه که ما بیایم بگیم که

این مجالس رو پس برگزار نکنیم چون اونو انجام نمیدیم

شاید شما هم منظورتون این نباشه ها ولی این مدل سخن جلسات رو تحت حاشیه می‌بره

تحت الشعاع قرار میده یه خورده از این جهت عرض می‌کنم که

اون دلیل نمی‌شه برای اینکه ما پس چرا اینجا از سیما چرا این جلساتو برگزار می‌کنیم

ما گاهی اوقات خب غافلیم اوقات حواسمون نیست گاهی اوقات ضعیفیم اهی اوقات نمی‌دونیم

این جلسات برای آگاهی دانستن برای فهمیدن برای روشن شدن

حالا در مقام عمل باید ببینیم که اشکال چی هست و برای چی مثلاً حالا امر به معروف نمی‌شه

اون یه بحث دیگش هست یه بحثشم حکومتیه

یه بحثشم حکومتیه یه بحث دیگشم که این‌هایی که الان اینطوری می‌کنن

این‌ها حالا روی یک جهات خاصی دارن می‌کنند نه اینکه کار نشه

کار می کنند دارن نهی از منکر می‌کنند باید بیشتر کار بکنم دولت هم باید اینجا وارد کار بشه

یه بحث فراگیره اگه بخوایم نگاه کلی داشته باشیم می‌تونیم که ساعت‌ها در موردش بحث بکنیم

حالا یه سوال من می‌کنم از شما شما جواب بدید در نقل داریم که

شمر روز عاشورا اومد سمت خیمه‌های امام حسین علیه السلام قشنگ نزدیک خیمه امام حسین شد

یکی از اصحاب امام حسین بلند شد عرض کرد که یا اباعبدالله

این شمر آدم شروریه آدم بدیه اگر شما اجازه بدید من با یه تیر اونو خلاصش کنم بهش بزنم این بره به درک

الان که اومده اینجا نزدیک خیمه‌ها با یه تیر جونشو بگیرم امام حسین فرمود

من ابتدای به جنگ نمی‌کنم چرا چرا امام حسین اجازه نداد اونجا اینو با یه تیر به درک واصلش کنن شرش کم بشه

حضرت فرمود من ابتدای به جنگ نمی کنم سوال من اینه که ریشه در چی داره؟

اگه دقت کنید به همین سلسله بحثی که داشتیم

گفتیم قیام حسین بن علی قیام خدایی امام حسین نیومده که آدم بکشه

اومده آدم بسازه این بحث ما تولد دومیه امام حسین اومده اینا رو تولد دومی بده

اومده اینا رو وارد حیات دوم بکنه نیومده شمر بکشه که

اومده شمر انسانی درست بکنه از اون شمر حیوانی خارجش بکنه

وارد شمر انسانیش بکنه شاید سوال بشه در قرآنم یه چنین مسئله‌ای هست

بنده عرض می‌کنم بله یه چنین داستانی تو قرآن هیت تو سوره سبا

می فرماید بگو فقط همانا فقط من شما رو پندتون میدم موعظه‌تون می‌کنم

به یه چیز بگو من فقط شما رو به یه چیز دعوتتون می‌کنم

من یه چیز از شما می‌خوام و اون یه چیز قیام کنید برای خدا حیات و معنویت جدید پیدا کنید

تا حالا برای چی می‌ایستادید برای زندگیتون برای خاندانتون

حالا برای خدا بشید این یعنی زندگی جدید یا دوتا دوتا قیام کنید

بگید ما می‌خوایم برای خدا قیام کنیم اگر نمی‌تونید یه نفری نشد یه نفری

یه نفر رو تو تاریخ بگید که تنهایی قیام کرد از پیامبران ؟

حضرت ابراهیم تنهایی بلند شد برای خدا قیام کرد جمع شدن گرفتنش

او رو به آتش بسوزوننش بندازنش تو آتیش حضرت ابراهیم کسی نبود باهاش

که تنهایی وارد بتکده شد بت‌ها رو شکست در محله هم

اگه خانمی میتونه با یه خانم جمع بشه برا خدا قیام کنه

نهی از منکر کنند محله رو آباد بکند دو نفر برای خدا بلند شن از سرش این خیابون

تا اون ته این خیابون هر دختری که میاد خانمی که میاد بی‌حجاب میاد بدحجاب میاد باهاش صحبت کنن

اگر نتونستید دوتایی ، تکی مثل امام حسین علیه السلام

که با اینا صحبت می‌کرد صحبت بکنید آخه ماها بیایم صحبت بکنیم

هزار جور حرف و حدیث درست میکنند ولی شماها که صحبت بکنید حرف درست نمیشه

برای خدا بلند بشید برای خدا یعنی تا حالا برای سایر موجودات بودی

برای شهوترانی برای حرصت لذت جویی اما از الان به بعد برای خدا

شاید تو این مسیر توهینت کنند فحشت بدن زمینت بزنن

کتکت بزنن چه عیبی داره آدم برای خدا این کارو بکنه چه عیبی داره آدم برای خدا تو این مسیر سرش بشکنه

چه عیبی داره برای خدا آدم دستش بشکنه پاش بشکنه کمرش بشکنه

مگه امام حسین سرش نشکست مگه دستش قطع نشد مگه سینه‌اش با پشتش یکی نشد

مگه امام حسین این اتفاقا براش نیفتاد شما نامی که ازت می‌مونه

توی این جهان هستی چه نامی هست این معنای این عباراتی که ما عرض کردیم

اگه شماها این کلمات امام حسین نگاه بکنید سر از اینجا در میاره

خدا انشالله به آبروی محمد توفیق بده که ما بتونیم تو این مسیر حرکت بکنیم

تو این مسیر قدم برداریم این جلسات هم قدرش باید دونسته بشه

خروجیش میشه این بیداری آگاهی وارد حیاط دوم شدند

خدا ان شاءالله به حق محمد و آل محمد خیر دنیا و آخرت به شما بزرگواران عطا بکنه

یه عرض مصیبت هم داشته باشیم میگه وقتی که این ذوالجناح تو گودال امام حسین علیه السلام را زمین گذاشت

مثل پروانه دور امام حسین می‌چرخید این تیرهایی که میومد سمت امام حسین

این ذوالجناح خودشو سپر می‌کرد شما ببینید نگاه بکنید تصور بکنید

یه لحظه این صحنه رو دلتون از غصه می‌خواد آب بشه

که یک آقایی جگر گوشه رسول خدا جگر گوشه فاطمه زهرا بی یار و یاور افتاده تو گودال

بعد اینطوری همه بهش هجوم آوردن از همه طرف

یکی شمشیر می‌زنه اما این اسب داره مثل پروانه دور امام حسین می چرخه

امام حسین از یه ساعتی به بعد دیگه خواست که اهل خیام رو خبردار بکنه

این ذوالجناح رو حضرت مامور کرد که برگرده این ذوالجناح وقتی برمی‌گره

تو کربلا روضه خیلی زیاد بوده اما بین این روضه‌ها کدوم روضه چشم امام زمان رو گرفته

کدوم روضه چشم امام زمان رو گریان کرده همین روضه است

میگه یا جداه هیچ وقت فراموش نمی‌کنم اون ساعتی که

اسب بی راکب سمت خیمه‌ها برمی‌گرده بعد اینجا دارد این ذوالجناح وقتی برگشت این بچه‌ها اومدند

نیک پی اسب چرا بی رخ شاه آمده‌ای

پیل بودی تو چرا مات ز راه آمده‌ای

برگ برگشته و تن خسته و بگسسته لگام

هوش خود باخته با حال تباه آمده‌ای

این بچه‌ها دورشو گرفته بودن هر کسی یه چیزی می‌گفت یکی می‌گفت

ای فرس قافله سالار تو کشتند مگر

که تو با قافله آتش و آه آمده‌ای

اندکی پیش میگه یه ساعت قبل ای ذوالجناح اندکی پیش تو را بال هما بر سر بود

چه شد آن سایه که اینجا به پناه آمده‌ای

چی شده سواره خودت کجاست چرا اینطوری اومدی

چون شد آن شاه و سپاهی که به میدان بردی

که تو تنها همه بی‌شاه و سپاه آمده‌ای

وقتی که داشتی می‌رفتی سمت میدان شاه روی تو سوار بود

خدا از ابراهیم که تک و تنها بود تعبیر می‌کنه به امت

ابراهیم یک امت بود حالا حسین تک و تنها شده

سوار این ذوالجناح سمت میدان میگه

چون شد آن شاه و سپاهی که به میدان بردی

که تو تنها همه بی‌شا و سپاه آمده‌ای

این عبارت شعر واقعاً قلب آدم رو می‌سوزونه جان آدم رو به آتش می‌کشه

با رخ سرخ برفتی ز بر ما تو کنون

چه خطا رفته که با روی سیاه آمده‌ای

ذوالجناح یا همان شاه که بردی تو به میدان بلا

بی‌گنه کشته عدو تو گواه آمده‌ای

شه ما را مگر افکنده‌ای ای اسب به خاک

عذرجویان ز پی عفو گناه آمده‌ای

اینجا دارد این بچه‌ها که سوال می‌کردند از بابای ما چه خبر داری

این اسب خب چه بگویه به این بچه‌ها چه بگه اینجا دارد این ذوالجناح جلو جلو می‌رفت

این ۸۴ زن و بچه هم پشت سر ذوالجناح می‌رفتند حالا سوال اینجاست

ذوالجناح داره کجا میره ذوالجناح داره میره سمت مقتل حسین علیه السلام

این زن و بچه هم پشت سرش وقتی که ذوالجناح رسید به کنار گودال

اومد یه گوشه‌ای وایساد هی سرشو به زمین کوبید انقدر سرش رو به زمین کوبید کنار گودال جان داد

اما من سوالم اینه این حیوان که از دنیا رفت پس اون بچه‌ها چه حالی داشتند

معرفت اون بچه‌ها خب قطعاً بالاتر از معرفت این اسبه

زینب سلام الله علیها قطعاً می‌دونه امام حسین این کجا و بعد این خانم پس چه حالی داشت تو اون لحظه

این خواهرا چه حالی داشتن تو اون لحظه وارد گودال شدند

یه نگاهی بکنند ببینن تنی که سر ندارد ببینن تنی که زیر پای اسب‌ها لگدمال شده

ببینن بابایی که هیچ وقت این‌ها ندیدن برهنه بشه

حالا روی زمین کربلا زیر این آسمان برهنه شده پیراهنشو از تنش برداشتن

به فدای اون رگ‌های بریده شده ات حسین سر کجاست سر روی نیزه‌هاست

سر کجاست نزد خولی بدن اینطور غرق به خون تو دریای خون

یه مرتبه زینب سلام الله علیها صدا بزنه با محمدا صدا بزنه

زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست

خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست

حسین جان عزیز دل فاطمه قافله سالار من کجایی ای دوای دردم

پی تو هر کجا می‌گردم تو رو تو قتلگاه گم کردم

ای بدن صد پاره رو خاک داغ این صحرایی

چرا مقطع الاعضایی بگو کجا برم تنهایی

چشت روشن بزم حرامم بردند

چشت روشن تو ازدحامم بردند

وای من از عاشورا زمین و آسمون غمگینه

یه خواهری داره می‌بینه یکی می‌شینه روی سینه

وای من از عاشورا باید بمیره از غم دنیا تو قتلگاه به پیش زهرا دوازده ضربه می زد اعدا

چشت روشن حسین داداش عزیز دلم چشت روشن به گریه‌هام خندیدن

داغ تو روی سینه‌ام چه قلب مضطرم می‌سوزه

پاشو ببین حرم می‌سوزه ببین که معجرم می‌سوزه

رفتی و دور از چشمت حسین رفتی و دور از چشمت به خیمه‌ها هجوم آورون

همه چیو غنیمت بردند رقیه تو رو آزردند

چشت روشن ما را اسیری بردند چشت روشن مارو خرابه بردند

بند آخرم باشه همه گذشتگانمون فیض ببرند

لشکر دشمن ای وای به روی پیکرت می‌تازه

میان همه با نعل تازه دیگه روشون به رومون بازه

رفتی موندم تنهام بگو چیکار کنم با این درد

به حرمله می‌گفتم برگرد نزن تو گوش من ای نامرد

امان از دل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب

چشم سرتو ببند به پای دل وارد حرم شو دستتو بنداز به این شبکه‌های ضریح صورتتو بذار رو ضریح قشنگ

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقیه اللیل و النهار ولا جعله الله آخرعهد منی لزیارتکم

السلام علی الحسین

و علی علی بن الحسین

و علی اولاد الحسین

و علی اصحاب الحسین

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *