بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨️جلسه بیست و هفتم
●نثار حضرت حجه ابن الحسن صلواتی بفرستید.
بحث درباره توحید مفضل رسیدیم به این قسمت که حضرت فرمود:
بعضی چیزا رو خدای متعال خواسته که مستور بمونه راهش بسته باشه وکسی نداند،
گفتیم از اونا دونستن عمر هست که اگر کسانی بدونن چقدر عمر می کنند؛
کم باشه چه مفسده ای داره زیاد باشه چه مفسده ای داره.
حضرت فرمودند که: خب اگر این آقا بدونه عمرش طولانیه این جرأت پیدا میکنه،
که هر کاری دلش بخواد بکنه.بعد آخر عمری بیاد توبه بکنه.
حضرت می فرماید که : اگر گویی مردی سال ها به معصیت بگذراند و در آخر توبه می کند
و توبه اش مقبول می شود پس اون چی؟
شما فرمودی اونی که هر کاری کنه و آخرش بگه توبه میکنم مورد پسند خدا نیست ،
بعد مثال زدیم که خودت پسر داری کل سال مخالفتت میکنه
بعد اخرش یه روز بگه بابا من حرف تو رو گوش می کنم،
کل سال حرفت رو گوش نمیکنم ، ۲۹ اسفند حرفت رو گوش می کنم.
خب این پسر چه پسری هست آیا خوشمون میاد ازش؟ اگه شرایطش جور باشه میندازمش بیرون،
اینجام همینطور ، آقا امام صادق علیه السلام مَثَل زده فرمود :
خدا از بنده ای که کل سال گناه کنه آخر عمر بیاد توبه کنه خوشش نمیاد؛
پس اونجا که ما اینهمه داستان داریم ،طرف مثلا حُر این همه کار انجام داد روز عاشورا توبه کرد ،
ماها چون روضه ی جناب حُر رو دوم محرم می خونیم ، مردم فکر میکنن همون روز دوم توبه کرد نه ،
اینا دوم تازه رسیدن کربلا ؛ بعد موندن موندن تو کربلا هشت روز جلو اینا روگرفته جناب حُر
روز آخر عاشورا حُر توبه کرده اومده.
یا مثلا داستان هان دیگه داریم که آخر عمر توبه کردم وخداوند توبه شون رو قبول کرده،
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
اگه کسی بگه پس اونجا چی ، آخر عمر توبه قبول میشه چی ، ماجواب می دیم،
این بخاطر اینه که آدمی شهوت داره و شهوتش غلبه میکنه گناه می کنه گناه می کنه دم آخر میاد توبه میکنه.
خدا توبه ش رو قبول می کنه، نه بخاطر گستاخی و پریویی نیست ،.
نمیخواد به خدا دهن کجی بکنه بگه من فلانم فلانم؛
این بخاطر غلبه ی شهوته ، گناه می کنه آخر عمر هم توبه می کنه.
خدا تفضل میکنه و می بخشه، خدا غفور و آمرزنده س، اما کسی که بنای کارخودش رو بر این میزاره که تو اکثر عمر خودش معصیت کنه،
بعد بگه آخر عمر توبه کنه. میخواد خدا رو فریب بده،
کسی که اصلا نمیشه او رو فریب داد ، معلومم نیست که بتونه آخر عمری توبه کنه،
اصلا نمیشه که ترک لذت بکنه آخر عمر، انگار یه عمر مزه یه چیزی رفته زیر زبونش
حالا آخر عمری بخواد ترک لذت بکنه، ترک گناه بکنه، توبه مشقت داره.
خیلیا نمی تونن آخر عمر ترک لذت بکنن ، مشقت توبه روتحمل کنن خیلی سخته تو پیری چون ضعف بدن هست.
خیلی وقتا میگه این گوشت حرام باید آبش بکنی می تونی روزه بگیری.
نه نماز نخوندی ، ۷۰ سال حالا تازه توبه کردی؛ می تونی نماز بخونی،
نماز خودت رو جون نداری بخونی نماز واجب و یومیه رو داری رو صندلی نماز میخونی،
چجوری نماز ۷۰ سال رو میخوای قضا کنی، آقا خود این توبه سختی داره،
دم پیری که با ضعف توام هست میخوای برگردی.
حضرت می فرماید : نمیشه اینا همش سختیه و گرفتاریه؛ مثل کسی که قرضی گرفته
مدتی رو هم معین کرده، هی مداهله میکنه کوتاهی می کنه،
وقت موعدش هم رسیده چیزی هم نداره دستش خالیه، اون موقع که داشت، مداهله میکرد نمی داد.
حالا که وقت تنگه و اجل هم رسیده چیزی نداره.
پس معلوم میشه بهترین اشیاء برای آدمی اینه که قدر عمرش مستور باشه.
یعنی چی مستور باشه؟ پنهان باشه تو تمام عمرش منتظر مرگ باشه؛
به این سبب ترک معاصی کنه ، اختیار طاعات بکنه.
من دیروز به این بچه های کلاس میگفتم به این ابتدایی ها ،
قبل از اذان که اگه کسی بدونه ماها غافلیم اگه بدونیم فردا نباشیم دیونه میشیم.
نمی فهمم، اگه بفهمم الان از اینجا بیرون میرم یا نه ، معلوم نیست.
همین آدم رو دیونه میکنه، خدای متعال ما رو یه طوری خلق کرده یه مدلی هستیم ما،
دوباره حضرت یه شبه وارد می کنه، می فرماید: اگه تو بگی مفضل در این وقت که مدت زندگانی ازاو مستور است
و در هر ساعت مترسد مرگ است ، باز مرتکب فواحش می شود ،
ترک محرمات می کنه. ما میگیم وجه تدبیر در این باب به عمل اومده،
اونجوری که درست بوده خدا قرار داده، انجام داده. اگر حالا آدمی با این حال ترک معنیات و بدی ها نکنه
این بخاطر زیادتی طغیانشه، بخاطر قساوت قلبی زیادشده داره اینکار رو میکنه، بخاطر خطای تدبیر الهی نیست.
آقا طبیب، دکتر این مثال امام هست می فرماید: چنان که طبیب برای بیمار وصف می کنه ،
یه کسی مریضه میره پیش طبیب، دکتر شروع می کنه وصف میکنه.
دوایی را که مرتفع می کنه اگر مریض این دارو رو بخوری اینجوری، اونجوری خوب میشه ،
حالا اگر مریض مخالفت قول طبیب کند و به امر و نهی او عمل نکند.
از تدبیر او منتفع نگردد تقصیر طبیبه ؟ بگیم طبیب تدبیرش خوب نبوده؟
چه ربطی به طبیب داره، طبیب کار خودش رو انجام داده،
این تقصیر و کوتاهی بیماره که به تدبیر طبیب عمل نکرده و نفع از تدبی او نبرده،
خدا درست تدبیر کرده من از تدبیر خدا درست استفاده نکردم.
خدا بهترین تدبیر رو کرد عمر ما رو مستورکرد مخفی کرد.
این ظلم بعضی وقت ها حرف هایی هست که از روی بی انصافی است.
آخرين نکته ای که حضرت می فرماید که :
گروهی ته حرف اینه، گروهی که عمرشون مستور هست نفع می برن،
درسته شما بزرگوار که اینجا نشستی نمی دونی عمرت چقدره، داری نفع می بری به این سبب گناه نمی کنی.
حالا گروهی نفع نمی برن گناه این طفلکی ها چیه به این جهت که اونا نفع نمیبرن بیاییم کلا عمر هرکسی رو معین بکنیم. این حرف غلطی هست.
خدای متعال به آبروی محمد و آل محمد این تتمه ی عمر ما رو هرچقدر که هست
کم یا زیاد رو مبارک قرار دهد.
خدای متعال بحق محمد و آل محمد این تتمه عمر ما رو در راه طاعت خودش قرار دهد.
خدایا بارالها عمر ما رو چراگاه شیطان و شیاطین قرار نده.
بارالها قسمت میدیم بحق محمد و آل محمد این عمرمون رو تتمه ش رو در راه نوکری اقا ابی عبدالله علیه السلام وامام زمان علیه السلام قرار بده.
یه جمله هم عرض مصیبت،
صل الله و علیک یا ابا عبدالله
پیغمبر اکرم صلوات الله علیه هر وقت امام حسین علیه السلام رو می دید چند عضو آقا رو بیشتر می بوسید
دارد که تمام اعضا و جوارح امام حسین علیه السلام رو می بوسید
اما بعضی جاها بخاطر بوسه های پیغمبر یک نورانیت خاصی گرفته بود
یکی از اونجاها پیشونی امام حسین علیه السلام بود
حتما شنیدید پیشونی امام حسین علیه السلام نور ازش تلالو میکرد
گلوی امام حسینم اینقدر پیامبرصلوات الله علیه بوسیده بود نورانی بود
می فرماید: هر جا رو که پیغمبر بوسیده بود اونا شکوندند
دست خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها رو هم پیامبر صلوات الله علیه بوسیده بود
اونم رو هم شکستن صورت خانم رو هم پیغمبر بوسیده بود صورت رو چه کردن
هر جا رو که پیامبر دست روش گذاشته بود این امت اونجا رو ضربه زد صدمه زد
اما کربلا، کربلا چه کردن پیشونی رو با سنگ تراشیده از دور سنگ قلاب پرتاب کردن
چنان به پیشونی امام حسین خورد که تمام صورت غرق خون شد
صل الله و علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
چه کردن با عزیز دل مصطفی
اینقدر بی احترامی کردن توهین کردن خواهرش زینب صدازد
داداش یه روز رو سینه ی پیغمبر جا داشتی امروز می بینم رو خاک گرم کربلا افتادی
حسین جان حسین جان