بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۲۸۸
●وقال (علیه السلام): رَب مُستَقبل یَوما لَیسَ بِمستدبره وَ مَغبوط فِی اَوّل لَیله قامَت بِواکیه فِی آخِره
حضرت امیر صلوات الله علیه که جان عالم فدای او میفرماید که:
رب یعنی چه بسیار ،
مستقبل یعنی کسی که در آغاز روز
مستقبل یوما یوم که یعنی روز
مستقبل یعنی روی آورنده ، يعنی در آغاز روز زنده بود اول روز بود اما
لیس بمستدبره اما روز رو به پایان نتونست برسون،
بوده از صبح زنگ باهاش حرف زدید، شاد و سرحال و میگفت و میخندید و اما شب دیگه صداش درنیامد تموم شد و رفت.
انا لله پرونده ش پیچیده شد.
و مغبوط حالا یه ترجمه می کنیم دوباره برمی گردیم توی شرحش
و مغبوط حضرت امیر میفرماید که ، یعنی چه بسیار مغبوط عطف به همین مستقبل رب بر سر این هم در میاد يعنی چه بسیار
مغبوط کسانی که ، فی اول لیله
در آغاز شب زندگیشون مورد مقبول یعنی کسانی که آغاز شب زندگیشون مورد غبطه دیگران بود بقیه نگاه میکردن،
اطرافیان نگاه می کردن می گفتن ماشالله فلانی اما پایان شب رو نگاه کن
قامت بواکیه فی آخره ، پایان همون شب عزادارا دورش جمع شده بودن میگفتن خدا رحمتش کنه خدا بیامرزدش .
یعنی این همه دنیایی که درست کرده بود همش تموم شد دیگه.
بواکیه یعنی گریه کنندهاش ، قامت بواکیه آخر شب گریه کنندگان جمع شدن دور سرش دارن عزاداری میکنند.
توی شرحشم که ایشون میفرماید که ، خیلیها هستند آغاز روز زنده هستند اما روز رو به پایان نمیرسونند،
خیلی ها خیال میکنند اگر امروز سالم و شاداب و سرخوشند ماهها، سالها حالشون همینه،
این وضعشون ادامه پیدا می کنه فکر می کنه سلامتی مال همیشه س.
نمی دونه یه روز بالاخره سلامتی هم ته داره،پایان داره.
فکر میکنه این پول داری مال همیشه س ،
نمی دونه ته داره خوشی خودشون مال چیه همیشه س بابا این ته داره، یه روزی بالاخره تمام میشه.
این مجالس بالاخره همین اول میای آخر داره جنس دنیاست،
خاصیت دنیاست تاریخ رو اگر نگاه بکنید متوجه این میشیم تاریخ زندگی خودمونهها ،
متوجه همین مسئله میشیم افرادی بودن خیلی قوی از جهت جسمانی و اینا یهو دیدی یه روز یا یه شب چنان دگرگون شد همون آدم قوی،
همون آدم نیرومند یهو افتاد تکون نمی تونن بخوره فقط چشماش درحدقه می چرخه ،
لام تا کام حرف نمیزنه مثل جنازه میشه اینجوری دیدید شما آدمهای تنومند، هیکلی یهو افتاد که مثلاً تصادف میکنه فلج،سکته می کنه فلج عجیب.
پناه برخدا. چی شد آقا همونی بود که یهو افتاد نقل کردند که نادرشاه افشار تو اوج قدرت بپ،
به وسیله یکی از نزدیکانش کشته شد، به قتل رسید .
اون آدمی که افاغنه رو بیرون کرد می دونی که افاغنه چیکار کرده بودن تو ایران ،
بعد این آدمی که افاغنه رو بیرون کرد بعد رفت کشورگشایی چه چه..
این آدم به اون اوج قدرت رسیده بود یهو تموم شد دیگه بالاخره آخر داشت یا نداشت ،
براش تموم شد به وسیله یکی از نزدیکانش کشته شد، به قتل رسید.
بعد شاعر میگه ؛
شبانگه به دل قصد تاراج داشت
سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت
به یک گردش چرخ نیلوفری
نه نادر به جا ماند نی نادری
همه ش تموم شد. علامه شوشتری تو شرح نهج البلاغه اشاره به بعضی از تحولات عراق می کنه میگه که ،
سر شب دولت ملک فیصل آخرین نفر از شرفا بود با قدرت بر سرکار بود ولی آخر شب عبدالملک قاسم قیام کرد تموم شد و رفت ،
حکومت عوض شد، حکومت جدید تشکیل شد.
قرآن مجید هم از همین نمونهها داره ، مثال قارون رو میزنه میگه قارون ثروتمندترین، بزرگترین، پادشاه بنی اسرائیل،
این یک آدم پولداری بود که یه روز تمام یاران وکارگران خودش رو بسیج کرد تا ثروتش رو به نمایش بزارن ،
همه آمدند بعد اونایی که دور و ور وایساده بودن،اطراف وایساده بودن همه میگفتن،
وای ببین چه زندگی ، ببین چه شکوهی، چه جلالتی گفتن
یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون ان هو لزوا هزن
ای کاش همانند اونچه که به قارون داده شده ما هم داشتیم به راستی که قارون بهره عظیمی داره .
اما یهو همه چی بهم ریخت ، همه چی فرو ریخت، تمام ،خلاص، تمام شد.
یک آن رفت زیر خاک انگار هیچی نبود.
حالا قصه همه ما هم همینه یه وقتی می بینی هیچی نیست، تموم شد همه چیزی که ساخته بودی.
قوی ترین مردان بود میومد یه بچه دوازده ساله زد با چاقو زد خلاص ،
اون آدم با اون هیکل گنده تمام ،فرو میریزه.
چه بسیار کسانی که اول روز رو شروع می کنند ولی شب رو نمی ببیند .
و چه بسیار کسانی که اول شب زندگیشون مورد غبطه دیگرانه میگه خوش به حال فلانی.
آقای قرائتی خدا حفظشون کنه ایشون می فرمودند ؛
آخرش اینه دیگه اونایی که ما رو دوست ندارن وقتی تو تلویزیون بشنون قرائتی مرد ،
میگن مرد همین ، آنهایی که یه خورده دوست دارن دو بار میگن اه اه مرد.
با لهجه خودش میگفت ،اونی که خیلی من رو دوست داشته باشه سه بار میگه،
اه اه اه مرد ،تموم شد و رفت آقای قرائتی هم تموم شد.
خدا رحمت کنه این آقای اتابکی رو اینجا بود میگفت ؛ قدر بدونید تمومه ها ، تموم شد ما هم همینطوریم ،عمر ما هم اینجوریه.
پناه بر خدا.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
ببینید عزیزان من میگم این دو سه دقیقه روضه اصل همه چیزه
همین دو سه دقیقه الان من ده دقیقه صحبت کردم این ده دقیقه با من بودی مشغول با من بودی
اما این چند دقیقه مشغول با خود امام حسین میشی
این دو سه دقیقه روضه زیارت امام حسین هستش
یعنی شما دیگه به من مشغول نیستی خود امام حسین مشغول شدی
روحت ملحق میشه به امام حسین یعنی ارتباط روحی داری برقرار میکنی یک زیارت معنوی داری
میگم این دو سه دقیقه اوج کاره ،گل کاره اگر این دو سه دقیقه همین یه لحظه بری تو بغل امام حسین
بیایی یه لحظه بری که خودت رو بچسبونی به ضریح امام حسین
بری و بیایی این بالاترین کارهاست ما این شب بیست چهار ساعت چقدرش مگه به این حال مشغول میشیم
به این لحظه مشغول میشیم و لذا این زیارت این اول صبح
اینجوری روضه اشک بر امام حسین رو غنیمت بشمارید
غنیمت بدونید دلهاتون رو ببرم پایین پای امام حسین
پنجشنبه س، امشب شب جمعه س،
زیارتی ابا عبدالله الحسین باهم بریم پایین پای بگیم حسین جان فدای علی اکبرت
وقتی چشمش به بدن علی اکبرش افتاد
شیخ جعفر شوشتری نوشته فبکلا بکائن الشدیدا امام حسین شروع کرد
و خیلیا گفتن اولین جایی که صدای گریه امام حسین بلند شد بلند بلند گریه کرد
بالای سر علی اکبر بود
این صدای گریه رو خواهر شنیده که میگه فخرج زینب بنت علی
از خیمهها خارج شد هی صدا میزد ببین واه اخی و ابن اخی
ای وای بر برادرم ای وای پسر برادرم
ببین چه حالی داشته امام حسین
خواهر خودش رو رسونده اونجا هی صدا زد داداش بلند شو من فدای تو
هر کاری کرد دید نمی تونن علما گفتن علامه مجلسی فرمودن
روش رو کرد سمت مدینه صدا زد مادر تو بیا حسینتو بلند کن
میگفتن تو عالم معنا دیدن مادر زیر بغل پسر گرفته صدا میزنه حسین پسرم بلند شو
سپه کوفه و شام ایستاده
به تماشای شه و شاهزاده
شه به روی نعش پسر افتاده
همه گفتند حسین جان داده
عبارت مقتل بگم
صدا زد ولدی علی الدنیا بعدکلا افا قتل الله قوم القتلوا
حسین جان حسین جان حسین جان