بسم الله الرحمن الرحیم
?حلیه المتقین
?جلسه پنجاه و هشتم
فصل چهارم حلیه المتقین در رابطه با آداب زفاف رو عرض میکنیم .
رسیدیم به بحث مکانهایی که خب آمیزش و همبستر شدن به جهت انعقاد نطفه بحث میکند
که یک سری مکانها رو میفرماید که خوب نیست که انسان در این مکانها خب مثلاً اقدام به فرزندآوری بکند
چون که این اتفاقها میافتد نهی شده. ببینید یک سری از مسائل خوب که تو دین ما هست تو آموزههای اسلامی ما هست
اینها کنار گذاشته شده بعد مثلاً از گفتن اینجور چیزها زشت شمرده شده
توسط مثلاً گویندگان اسلامی گویندگان دینی
بعد غربیها اومدن اومدن اینا رو به نام خودشون کردن با یه آب و لعاب جدیدی و بعد اومدن دفتر باز کردند
نمیدونم پروانه گرفتن دکترا گرفتن اومدن دفتر درست کردن مطب درست کردن
بعد خیلی قشنگ بعد شما پول میدی میری همین حرفا رو با یه زبان دیگه میشنوی
خب همین حرفا تو دین خودت هست حرفا تو اسلام خودت هست
همین مسائلو میره از یه کانال دیگه میشنود
اونها اومدن از ما گرفتن حالا من بچه مسلمون باید برم مثلاً از اونا بگیرم.
ببینید حالا بحث لزوم خلوت بودن خانه هستش که کسی در خانه نباشه
با این عمل حتی فرمودند : فرزندان در جای دیگهای باشند و متوجه کار اینها نباشند
تو آموزههای اسلامی از اینکه موقع آمیزش فرزندان بیدار باشند و ببینند یا سخنان و نفس این پدر و مادر رو بشنوند بسیار منع شده
چون که در صورت دیدن والدین احتمال دارد که فرزندان دچار انحراف جنسی بشوند.
حالا نکتهشو ببینید امام زین العابدین علیه السلام وقتی میخواستند مثلا ،
اینا تو کافی هستش
کافی مرحوم یعقوب کلینی اونجا هست این مطلب که
خود امام سجاد علیه السلام خدمتکارا را کنیزا غلاما رو از خونه دور میکردند
بعد آقا امام سجاد علیه السلام خدمتکاران را از خونه دور میکردند
درها رو میبستند پردهها رو هم مینداختن
نبی مکرم چه جوری بگه رسول خدا رسول اعظم چه جوری باید بگه که
با چه بیانی باید به ما بگه ، که فرمود از کلاغ سه تا خصلت رو یاد بگیرید
یکی. پنهانی کار خودشو انجام میده یواشکی اصلاً هیچکی نمیفهمه
کدوم دوربینی تونسته اینا رو بگیره ضبط بکنه
آقا فرمود از کلاغ یاد بگیرید انقدر مثلاً آره خیلی بیپرده و خیلی بیحیا و اینجور چیزا نباشید
دو. سحرخیزی را از کلاغ یاد بگیرید
سوم.احتیاط کردن رو بسیار بر حذر بودن رو از کلاغ یاد بگیرید .
خب اینا تو دینمون هستش توی مکتبمون هستش
حالا بریم سراغ حلیه المتقین میفرماید : مکانهایی هستش که مکروهه
یکی از این روایات نبی مکرم فرمودند که:
ای علی زیر درخت میوهدار این کار نشه که اگر فرزندی متولد بشه
فرزندی به وجود بیاد بیم این میره که این بچه جلاد و قاتل باشد
یا اینکه رئیس و سرکرده ستمکاران باشد.
آقا اینا رو باید به چه زبونی انعکاس بدیم اینا رو باید به چه زبانی بیان بکنیم
تو سخنی هستش که آقا فرمودند :
ای علی بر پشت بام این کار نشه
که اگر بچه ای به وجود بیاد بیم این میره که این بچه منافق بشه ریاکار بشه
بدعتگذار در دین بشه
اینم از این ، از امام کاظم علیه السلام روایت شده که آقا جان فرمودند :
دوست ندارم کسی که در سفر هست برای غسل کردن آب در اختیار نداره
پا شده رفته مسافرت خب آبی نیستش خوب بعد تو مسافرت این سرش درد گرفته
میگه حتماً باید الا و بلا فلان ، آقا می ف ماید که در سفر که آب نیست که غسل بکنی من دوست ندارم این کار بشه
مگر اینکه بترسه بهش زیانی برسه مثلاً اگر این کار را نکنه با زوجه خودش مثلاً به معصیت بیفته
به گناه بیفته پس اگر به معصیت نمیافتی به زیانی چیزی متحمل نمیشه خوب نکن.
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود :
در اتاقی که کودکی توش هست این نشه که این کودک یا فرزندی که از اون آمیزش به وجود میاد
اون بچه دیگه عفیف نمیشود . از رسول اکرم نبی اعظم روایت شده که
آقا جان فرمود : به حق خداوندی که جانم در دست اوست هر وقت کسی با زوجه خودش همبستر شد
و در اونجا کسی بیدار بود که اینها رو ببینه یا سخن اینها رو بشنوه
یا اصلاً سخنشونم نمیشنوه نفس کشیدن اینها رو بشنوه
فرزندی که از این اتفاق به وجود بیاد این فرزند رستگار نمیشه عفیف نمیشه .
خدا کمک کنه انشالله این مسائل رو بتونیم مطرح بکنیم
یه دونه مطلب جا افتاد من اون رو هم عرض بکنم که علامه طباطبایی به یه مورد از اوقات حرام اشاره میکند
تو حدیث از نبی مکرم روایت هستش که فرمود :
هر کس با همسر خودش در حالت حیض ،این خدا لعنت کنه مامون رو مامون از همیناس از همین قبیلهها از همین قبیله
که بعد زبیده رو گیر آورده بود زبیده مادر امین بود
اینو فشار آورد یا الا والا تو بگو چی بوده قصه چیه و فلان و اینا
زبیده قصه رو تعریف کرد آخه مامون مادرش یه کنیز بود کنیزم مال همین زبیده بود
که بعد گیر داد که بگو مثلاً چیه و اینها قصه چیه اونم شروع کرد تعریف کردن
گفتش که پدرتو خدا لعنتش کنه هارون رو که این مست بود لایقل بود و اینجور چیزها
اومد گفتش که بیا با هم شطرنج بازی کنیم بعد شرط کرد
که مثلاًهرکس برد هرچی دلش خواست بگه بازی کردیم و اون برد
بعد گفت حالا پس من هرچی گفتم تو باید انجام بدی
گفت تماماً لباساتو در بیار تو این قصر جلو همه راه برو
نادون به بیغیرت به همین میگن که گفتم هارون جلو مامورات من عریان بشم و راه برم
گفت آره دیگه شرطه دیگه ، میگه منم این کار رو کردم و خیلی ناراحت شدم که تا یه مدتی
این برای اینکه دلجویی کنه به من گفت بیا دوباره شطرنج بازی کنیم
این سری تو بردی تو هرچی دلت خواست بگو بعد این سری من بردم
بهش گفتم که با اون کنیزی که توی مطبخ کار میکنه سیاه رو هست و فلان هستش
تو باید همین الان بری فلان بعد میگه رفتیم و سمت اون کنیزه و این کنیزه افتاد به گریه کردن
افتاد به گریه کردن تو گوش من گفت گفت که من وضعم غیر عادیه
گفتم نه دیگه من شرط کردم که همین الان این اتفاق بیفته
گفت اون اتفاق افتاد تو فرزند اون کنیزی هستی که وضعیتش غیر عادی بود. پیغمبر فرمود : اگر فرزندی به دنیا بیاد تو این درها اینجوری میشه اینطوری میشه.
پناه بر خدا پناه بر خدا.
خدا عاقبت همه ما رو ختم به خیر کند
به حق محمد و آل محمد .
خب یه جمله هم عرض مصیبت
اینا کمتر از مسائل عبادت نیست دیگه فرمود خود همین مسئله آمیزش زفاف اینو شما عمل حیوانی ندون
این خود این عبادته یه خانومی میگفت به حاج آقا که آقای ما پا منبر شما بود نشست و اینها
حالا دیگه ول نمیکنه پدر ما رو درآورده میگه عمل عبادیه
میخواد ضریح از جا بکنه میگم خب از دور هم سلام بدی قبول.
خب دلهامونو ببریم حرم آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام
یه عرض ادب بکنیم عرض سلام بکنیم محضر امام حسین
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یااباعبدالله
ارباب دو عالم امام حسین علیه السلام روز عاشورا وقتی که شروع کرد به جنگیدن
سه روز هم تشنه بود هم گرسنه بود یعنی آقا اباعبدالله
بعد تازه همین مرد همین آقا چنان جنگ کرد چنان نبرد کرد
تا سالیان سال هیچکس دیگه مینشست تو محافل مینشستن دیگه حرف از شجاعت امیرالمومنین در میان نبود
هرکی میخواست یه چیزی بگه میگفت شجاعت حسین ابن علی
ندیدید روز عاشورا چه کرد یکه و تنها چه میکرد
همش شجاعت امام حسین رو می گفتند
همین آقا به هر طرف میرفت اینها مثل گوسفندانی که از مقابل شیر فرار میکنند فرار می کردند
بعد دیگه امام حسین علیه السلام یه ساعتی شد
جبرئیل اومد گفت یا حسین خدای تو به تو سلام میرسونه میگه که قصد تو چیه اراده تو چیه
آقا فرمود ای جبرئیل سلام ما رو به خدا برسون بگو خدایا تو چی دوست داری
تو چی اراده کردی یعنی من حسین حالا چی میخوام مهم نیست
اونی که تو بخوای مهمه
جبرئیل رفت و برگشت صدا زد گفت یا حسین خدا اراده کرده خدا دوست داره تو رو کشته ببینه تو رو شهید ببینه
میگن اینجا بود امام حسین تن داد به شهادت
اینجا بود که امام حسین تکیه داد به نیزه غریبی
یه نگاه به سمت راست کرد بعضیا نوشتن گفتن همین جا بود امام حسین وقتی وایستاد
دشمن دید این آقا تو یه نقطه توقف کرده با سنگ قلاب چنان زدن به پیشانی امام حسین
پیشانی شکست آقا یه نگاه به سمت راست کرد دید
نه عباس است نه اکبر هست نه آخه یه ساعت قبل وقتی نگاه به سمت راست میکرد اینا بودند
یه نگاه سمت چپ کرد دید نه حبیب هست نه زهیر است نه بریر
آخه یه ساعت قبل وقتی نگاه به سمت چپ میکرد اینا بودند
ولی دیگه خبری از این این اصحاب نبود خبری از این بنی هاشم نبود
یه نگاه به سمت عقب کردید ۸۴ زن و بچه
فدای دلت حسین جان اینجا بود صدا زد هل من ناصر ینصرنی
کسی هست من رو یاری کند
هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله
صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت آمادهاید بگم عزیزان
یه نیزه به پهلوش زدند
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
حسین جان حسین