حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

 

 

 

در کتاب خزیمه الجواهر در حکایت هفتم می فرماید:

 

روزی سید عالم محمد مصطفی ص در سایه نخلی نشسته بود و امیرالمومنین در خدمت آن سرور بود

 

یکمرتبه زنبوری آمد مانند پروانه دور شمع حضرت رسالت طواف کرد و با زبانیکه داشت با پیامبر تکلم می کرد

 

حضرت امیر علیه السلام  آن زنبور را از پیامبر دور کرد

 

حضرت رسالت تبسمی کرد و فرمود یاعلی آیا میدانی این زنبور برای چه آمده بود و منظورش چه بود؟؟

 

برای این آمده بود تا ما را مهمان کند که در یک جایی عسلی مهیا کرده حضرت امیر را بفرمایید تا عسل را آماده کند

 

و معذرت بسیار می خواهد که مورچه ضعیفی برای سلیمان نبی هدیه آورد و اورا مهمان کرده

حالا اگر زنبور بی نوایی خواجه دوسرا را بقدر عسل مهمان کند چه عیبی دارد

 

تا اینکه حضرت امیر آن عسل را آماده کردند و از زنبور پرسیدند

 

که خوراک شما شکوفه تلخی بیش نیست چگونه می شود که در بدن شما همان تبدیل به شهد شیرین و صاف می شود

 

عرض کرد یا رسول الله هر وقت قدری شکوفه داخل بدن من می شود همان لحظه الهام الهی می رسد تا سه نوبت بر شما صلوات بفرستم

 

و به سبب این سه نوبت صلوات آن شکوفه تلخ تبدیل به عسل شیرین و صاف می شود

 

 

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *