بسم الله الرحمن الرحیم
?تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم
در رابطه با معجزات پیامبر صحبت میکنیم امروز یه بخش جدیدی از معجزات رو میگیم.
معجزاتی که از پیامبر اکرم صادر شده و ظاهر شده در جمادات و نباتات
که خیلی شیرین و جذاب هستش انشالله به دل شماها میشینه.
اول معجزهای که عرض بکنیم هم از خاص منظور شیعیان
عامه منظور اهل تسنن هستند ، به سندهای خیلی یعنی چند تا همینجوری ما روایت از این اون اون داریم که میفرماید
وقتی رسول خدا به مدینه هجرت کردن یه مسجدی رو بنا کردن در جانب مسجد یه درخت خرمایی خشک کهنه اونجا بودش
و هر وقت نبی مکرم میخواست خطبه بخونه سخنرانی کنه میرفت به این درخت خرمای خشکیده کهنه تکیه میداد
پشت پیغمبر بدن نبی مکرم به این درخت خشک میخورد
بعد نبی مکرم اینجوری تکیه میداد و سخنرانی میکرد و حرف میزد و اینها
یه شخصی سر کلش پیداش شد و از این آدمای نجار و اینها
اومد گفت یا رسول الله رخصت بده من برات یه منبری بسازم که شما وقتی میخواید منبر برید سخنرانی کنید
می خواید خطبه بخونید رو این منبره بشینید و برای مردم سخنرانی کنید
پیغمبر اجازه دادن و گفتن برو ببینم چیکار میکنی
این رفت و بعد از یه مدتی اومد یه منبر درست کرده سه تا پله داره
پیغمبر میرفت مثلاً رو پله سومش مینشست و برای مردم خطبه میخوند
اون روز اولی که پیغمبر رفت روی این منبر سخنرانی بکنه یه مرتبه دیدند
که آقا اون درختی که مدتی بود پیغمبر بهش تکیه میداد درخت خرمای خشک کهنه دیدن اون درخته به ناله اومد
مثل نالهای که ناقه میکنه شتر میکنه وقتی بچهاش گم میشه
ناقه مادر شتر مادر وقتی بچهاش گم میشه یه نالهای میکنه
خب دیدن مثل ناله ناقه که در مفارقت فرزند خودش میکنه این داره ازش بلند میشه
که پیغمبر تا دیدن این صدای ناله از درخت خرمای خشکیده بلند شد
از منبر اومدن پایین و این درخت رو بغل گرفتن این درخت رو بغل گرفتند
تا اینکه این صدا ساکت شد بعد نبی مکرم فرمودند اگه بغلش نمیکردم اگه به آغوش نمیگرفتمش تا قیامت ناله میکرد
بعد اسم این درختو گذاشتن حنانه اسمش رو حنانه گذاشتن حنانه به کسی میگن به شی ای میگن به موجودی میگن که ناله میکنه
بعد تا این بود این درختم بود تا زمان بنی امیه که بنی امیه مسجد رو خراب کردن گفتن از نو درست کنیم
آخه چرا دست میزنی بذار باشه بذار آیندگان بیان ببینن پیغمبر چی درست کرد چه جوری بود
خراب کردن دیگه اون درختا رو هم برداشتن از ریشه درآوردند
بعضیام گفتن که خود حضرت فرمود که این درخت رو کندن و تو بعضی از جاها هم هست که حضرت فرمودند
این درخت رو کندن و در زیر منبر دفنش کردن بعد از اون نالهای که کرد و اینها
پیغمبر فرمود ببریدش همون زیر منبر دفنش بکنید
خب این یه معجزه معجزه دوم رو امیرالمومنین آورده تو نهج البلاغه
اینم از اون معجزههاست که باید بهش دل بدی یعنی میشنویا گاهی اوقات دل نمیدی باطل میشه
باید بشنوی و دل بدی به این معجزه امیرالمومنین تو نهج البلاغه این معجزه رو آورده که میفرماید
من با رسول خدا بودم وقتی اشراف قریش پولدارای قریش گردن کلفتهای قریش اومدن خدمت آقا رسول خدا
گفتند که یا محمد تو ادعای بزرگی کردی که نه باباهات نه دور و وری هات هیچ کدومش شماها و باباهاتون و اینا چنین ادعایی نکردید
این ادعای بزرگیه که کردی ما از تو سوال میکنیم اگر اجابت کردی خواهش ما رو برآورده کردی که تو پیغمبری و رسول
اگر نکنی ساحر و دروغگویی این مدلی اومدن پیش پیغمبر
پیغمبر فرمود که خب سوال شما چیه خواهش شما چیه
گفتن که اون درخته رو میبینی این درخته رو صدا بزن که کنده بشه از ریشه خودش بیاد پیش تو بایسته
پیغمبر فرمود که خدا بر همه چیز قادره اگر خدا این کارو کرد برای شما
شما ایمان میارید ؟ گفتن بله
حالا یه لحظه خود شما تصور کنید یه درخت از ریشه جلو چشم شما یه نفر این کارو بکنه
پیغمبر فرمود که بله خدا قادره فرمود من الان به شما اون چیزی که خواستید رو نشون میدم
و میدونم که ببین خود پیغمبر اینجا چیکار میکنه
قبل از اینکه اون معجزه رو بیاره یه معجزه دیگه بهشون نشون میده
میگه من میدونم که شما ایمان نمیارید با دیدن این معجزه هم ایمان نمیآوردید
خود این هم پیش گویی ها خبر از غیب
حالا اگر یه نفر بعدش ایمان می آورد کار خراب میشد
ببین اینکه داره پیغمبر میگه که من میدونم ایمان نمیارید
خود این خبره غیب معجزه است خبر از غیب معجزه پیغمبر فرمود
من میدونم که شما ایمان نمیارید و در بین شما یه عدهای هستند که در جنگ بدر کشته میشن و در چاه میافتند
اینم خبر دوم معجزه دوم که شما لشکر میکشید و به جنگ من میاید و این حرفا اینم بعد اینا همش خبره
بعد فرمود ای درخت اگر ایمان به خدا و روز قیامت داری و میدونی که من رسول خدا هستم از ریشه کنده شو و بیا سمت من به اذن خدا
به اذن خدا بیا سمت من میرالمومنین میفرماید به حق اون خدایی که پیغمبر رو به حق فرستاده
این درخت با ریشه کنده شد از زمین اومد سمت آقا رسول خدا من هم در سمت راست رسول خدا وایساده بودم
میگه شنیدم این درخت وقتی از ریشه داره کنده میشه صدایی شدید مثل صدای بالهای مرغان که به هم میخوره
تو آسمونه پرواز میکنی چه جوری صدایی داره میگه مثل چنین صدایی تا اومد سمت پیغمبر ایستاد
سایه کرد رو سر پیغمبر خب حالا این درختی که دیگه ریشهاش تو زمینم نیست
اما وایساد اونجا روبروی پیغمبر و من بعد سایه کرد روی سر من و پیغمبر اکرم
میگه یه شاخه بلندش رو سر پیغمبر یه شاخه دیگشو هم رو سر من قرار داد
بعد میگه امیرالمومنین میفرماید وقتی این معجزه نمایان شد اینایی که اومده بودن اونجا وایساده بودن معجزه خواسته بودند
آقا امیرالمومنین میفرماید از روی تکبر گفتند که خب حالا امر کن که این برگرده سر جاش
دو نیم بشه نصفش بیاد و نصفش بمونه اول کامل برگرده بعد دو نیم بشه نصفش..
ما ها یه وقتایی انگار داریم روزنامه میخونیم قصه شیخ حسن شبستری کرد می خونیم
نه تصور کن یه لحظه این صحنه رو حالا خود امیرالمومنین جیغش در میاد
میگه برگرده سر جاش دو نیم بشه نصفش بیاد نصفش بمونه
که حضرت امر کرد برگشت نصف شد با صدای عظیم به نهایت با سرعت اومد نزدیک آقا رسول خدا
اون نصف وایساد گفتند که بفرما این نصفه دوباره برگرده با نصف دیگه متصل بشه
حضرت فرمود و همون طورم شد این نصف برگشت سر جاش
آقا امیرالمومنین میفرماید من گفتم لا اله الا الله اول کسی که به تو ایمان بیاره یا رسول الله منم
اول کسی که اقرار بکنه که اون چه درخت کرد برای تصدیق پیغمبری تو بود منم یارسول الله
بعد همه اون کفاری که اونجا بودن همه اونایی که این معجزه رو دیدن گفتند
که علی میگه من ایمان آوردم بلکه ما هم میگیم تو ساحری و کذاب
و تو جادوهای عجیب داری تو رو تصدیق نمیکنه به پیغمبر گفتنا
گفتند که تو رو تصدیق نمیکنه مگر همین علی که کنارت وایساده
هیچکی تو رو قبول نمیکنه مگر همینی که گفت من به تو ایمان دارم
همینی که پهلوت وایساده کنارت وایساده یه چنین چیزی
حالا این معجزه اینو امیرالمومنین آورده توی نهج البلاغه
این معجزه رو آورده ، خدا بهمون رحم کنه حالا ماها هم گاهی اوقات از همین مدل معجزهها میبینیم
آخرش قلبمون باور نمیکنه این ایمان نمیاریم خیلی باید به خدا پناه ببریم وقتی معجزه آدم میبینه دیگه تسلیم بشه صلی الله علیک یا اباعبدالله
به فدای اون آقایی بشم که روز عاشورا تشنگی وقتی بر او غالب شد
عطش وقتی بر او غالب شد به قول شیخ جعفر شوشتری چندین اعضای بدن امام حسین از کار افتاد
چندین عضو از اعضای امام حسین از کار افتاد
شیخ جعفر شوشتری میگه یکی از اعضای بدن امام حسین چشمهاش بوده
چشمهای امام حسین دیگه از کار افتاد میگه تو اون لحظات آخر
امام حسین علیه السلام آسمونو مثل دود تیره و تار میدید
به فدای تشنگیت بشم یا اباعبدالله وقتی زکریا شماها گاهی اوقات تو همین وسط گریههاتون حاجتهاتونو بخواید
اینکه بهتون میگم این یه چیز مهمیه ها جناب زکریا بچهدار نمیشد پیرمرد بود
خانومشم نازا بود بعد یه مرتبه جبرئیل اومد و گفت کاف ها یا عین صاد
بعد گفت کاف یعنی چی گفت کاف یعنی کربلا
گفت ها یعنی چی گفت ها یعنی هلاکت حسین بن علی
گفت عین یعنی چی گفت عین یعنی عطش امام حسین تشنگی امام حسین
بعد جناب زکریا گریه کرد برای عطش امام حسین
وقتی گریه کرد دعاش برآورده شد ملائکهها پشت سرش گفتن انا نبشرک بغلام اسمه یحیی
ما به تو بشارت میدیم به اومدن فرزندی به نام یحیی
حالا تو این گریهها دعا برای فرج امام زمان کنید
دعا برای نجات مردم غزه کنید دعا برای پیروزی حزب الله بکنید
اینها روضه هایی که بالاخره توش اجابت هستش
برای گرفتاریهای خودتون مشکلات خودتون حالا من روضهمو میخونم
امام صادق میفرماید امام حسین آسمونو مثل دود تیره و تار میدید
این یک عضو از اعضای امام حسین بود عضو دیگه امام حسین این زبان امام حسین بود
میگه انقدر این زبان رو به لبها میچرخوند
حمید بن مسلم میگه لبهای امام حسین خون میچکید
میگه یه عضو دیگه امام حسین جیگر امام حسین بود
آخه میگفت جیگرم سوخت یه قطره آب بدید
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
حسین جان حسین جان