بسم الله الرحمن الرحیم
■ حکمت شماره ۹۵
● وَقَالَ(علیه السلام) : مَثَلُ الدُّنیَا کَمَثَلِ الحَیَّهِ لَیِّنُ مَسُّهَا وَالسَّمُّ النَّاقِعُ فِی جَوفِهَا یَهوِی اِلَیهَا الغِرَّ الجَاهِلُ وَ یَحذَرُهَا ذُو اللُّبِّ العَاقلُ.
● دنیای حرام چون مار سمی است، پوست ان نرم ولی کشنده در درون دارد، نادان فریب خورده به ان مگراید، و هوشمند عاقل از ان دوری گزیند.
حضرت امیر علیه السلام صلوات الله علیها که جان عالم به فداشون میفرمایند:
مثل دنیا مثل حیه است، حیه یعنی مار، ماری که خوش خط و خاله وقتی نگاش میکنی، کیف میکنی رنگ آمیزیش رو که نگاه میکنی خیلی قشنگ،
خیلی عجیب و غریب این طرحی که روی بدن مار هست آدم که نگاه میکنه تعجب میکنه. در بعضی از روایات؛ به گمانم در انجیل و تورات هم هست؛ که مار زیباترین حیوان بهشتی بوده، که خطایی که ازش سر زد بماند ، که به خاطر اون خطا خداوند دست و پاش رو ازش گرفت. به شکل خزنده شده.
غالباً همه ازش وحشت دارند، بسیار بسیار زیبا بوده، شما اگه مار را تو دستتون بگیرید یه لطافت خاصی داره خیلی لطیف و نرم هم هستش.
ظاهر دنیا هم همینجوریه، نگاه میکنی میبینی خیلی خوشگله خیلی زیباست.
خیلی قشنگه بایدم زیبا باشه چون خلق خداست، نظام احسن عالم عجیبیه،پس ظاهر دنیا هم مثل همین مار خوش و خط و خال زیباست قشنگه،
به هنگام لمس کردن شما اون رو نرم میبینید.هم زیبا میبینش هم خوشمزه و نرم،اما تو دل همین مار خوش خط و خال سم کشنده است، زهر کشنده س.
میفرماید:به همین دلیل اون ادم های مغرور نادان به سوی اون میرن، نادون و مغرور فریب خورده دیگه فریب این ظاهررو میره جلو تا بگیرش میگه به به خوشش میاد،میگه چه طرحی داره و اینا،
همین که دست دراز میکنه نرمی اون رو احساس میکنه،زیبایی اش رو از جلو ببینه اون مار ، میزنه!!
زهرش میره تو بدن این که فریب خورده؛ زهرش که وارد بدنش میشه خورده خورده حیات رو ازش میگیره،او رو به سمت مرگ میکشونه.
دنیا هم همین کار رو میکنه با ادم جاهل و نادون، ادم جاهل و نادان که میره تو دل دنیا ، دنیا او رو نیش میزنه، زهرمیره تو بدنش حیات طیبه رو ازش میگیره.
امام صادق (ع) که جان عالم به فداش فرمودند: حب الدنیا راس کل خطیبه
محبت دنیا سر منشاء همه ی خطاهاست، همه بدبختی هاست.
پس مغرور نادان میره سمتش اما یه عده ای هم هستن،ازش بر حذرن،حذر میکنن، فاصله میگیرن،حریم نگه میدارن،اینا،صاحبان خرد
صاحبان عقل،نزدیکش نمیشن،میدونن بدبخت میشن میدون چیه!
میدون یهو دهن باز میکنه او رو میبلعه.
لذا همیشه با فاصله و احتیاط، چقدراز بزرگان بودن با محبت به دنیا بیچاره شدن.
فکر میکنید زبیر رو بچه ش بیچاره ش کرد. امیرالمومنین فرمود:زبیراز ما بود تا اون بچه ی نحسش به دنیا اومد.
چه وقتایی بوده که اون پادشاهه اومده بود از اقا خوشش اومده بود،چشمش پسر اقا رو گرفته بود.میگفت دختر ما رو پسرتون خواستگاری کنه.
خلاصه ما باهم فامیل بشیم، با عالم فامیل بشیم یه چیز دیگه س،اقا گفت: باشه حالا تا فکر کنم،شب نصف شب از خواب بیدارشدنماز شب که خوند، دستش رو بلند کرداز خدا خواست گفت خدایا بچه رو ببر نماز اولش که تموم شد خانمش گفت: اقا پسرمون دل درد گرفته،
اقا نماز دوم رو خوند، نمازش که تموم شد خانمش اومد گفت پسرمون وضعش بد نماز سوم رو که خوندچهارمم خوند تموم که کرد،گفت اقا پسر از دنیا رفت!!
گفت: الحمدلله الحمدلله
میدونید چرا؟ چون اگر من با اهل دنیا تعامل داشته باشم، رفت و امد داشته باشم،کلک من خوانده س
یه نفر بودمنسبی داشت عالمی بودشهید مطهری در داستان راستان اورده:
گفتش که اینکار رو بکن یا بیا به بچهای من درس بده، گفت نه یا بیا قاضی بشو گفت: نه
گفت این دو رو قبول نمیکنی؟
گفت حداقل یه شام با من بخور،گفت باشه،یه شام رو میشه یه کاری کرد.
به اشپزباشی گفت یه سفره ای بنداز حسابی و خیلی خوب که اصلا چشم ها خیره بشه،گفت باشه!!سفره انداخت پلو و مرغ و غذاهایی که فکرش رو نمیکنید.
چید توی سفره ،اینم اومد سر سفره،نشست و خورد بعدش گفت شما دنبال معلم میگشتید؟ برای بچهات گفت: اره گفت پس من فردا میام برای معلمی،
بعدچند وقت دیگه گفت فلانی شما قاضی هم میخواستی؟ برای شهرتون گفت ، اره
گفت پس من این سمت رو هم قبول میکنم.بعد چند وقت دعواش شده بود سر پول و اینا که بیشتر بگیره . اون طرف خزانه دار گفت:مگه چیه مگه به ما چی فروختی؟ که از ما طلب داری! گفت: دین فروختم، پس این حقیقت دنیاست .
میخوام دنیا رو بگم،دنیا اینجوریه بری توش دین فروختی!!شهیدمطهری رحمت الله علیه میفرماید:بعضی ها میگن دنیا بد شروع میکنن به پدرجد دنیا فحش میدن، گفت اینا ردن ، اینا رو بزار کنار، غلط دارن میگن، دنیا برای چی بد باشه،
دنیا هم یکی از خلقت های خداست با بعضی ایات هم منافات داره، اونا که میگن دنیا اصلا بد،
۲_ بعضیا میگن دنیا خوبه ، محبت به دنیا بده شهید مطهری میگه اینم بده، میگه این محبت به دنیا رو کی قرار داده تو دل ما خدا!! پس محبت به دنیا لازمه،
ادم باید به بچه ش محبت داشته باشه،
ادم باید پول دوست داشته باشه،اگه دوست نداشت ابادانی پیدا نمیکنه؛حرکت درست نمیشه!!
همونجور خدا برای ما اعضا و جوارح قرار داده؛ محبت دنیا رو هم قرار داده.
محبت دنیا نباشه خلل درست میشه، گرفتاری درست میشه، پس اینم غلطه،چی درسته؟ایشون میفرماید:
اینکه محبت بیش از اندازه ای سبب می شود که غفلت برات درست بشه ، از خدا کناره بگیری،فاصله بگیری بده
پس دنیا رو به اندازه ای که خدا جایگاه براش قرار داده دوست داشته باش.
زیادیش خطرناکه،زیادیش هلاک کننده س،بخوای بری تو عمق این دنیا!دنیا اخرت تو رو بپوشونه اینش بد، و الا محبتش هم خوبه، تا همون اندازه که خدا قرار داده.
از یه چیزی بیش از اندازه نخواه،از دنیا هم بیشتر از اون که نیاز و ضرورت تو رو بر طرف کنه نخواه، این منطق منطق خوبیه.
خدا به ابروی محمد و ال محمد به ما توفیق بده که به واسطه ی دنیا ما زمین گیر نشیم.الهی امین
بالاخره تموم میشه هر چی هر چی گیرت اومداین رو از من به یادگار داشته باش!!
این رو تو ذهنت بزارهر چیزی گیرت اومد یه روزی باید بزاری بری؛یادت باشه.
اگه مال گیرت اومدبه خودت بگو این رو باید بزارم برم؛ اگه بچه دار شدی بگو یه روزی میزارم میرم،زن گیرت اومد بگو میزارم میرم.
هیچ چیزی رو با خودم نمیبرم،اگه به خودت بگی قلبت باور کنه تمومه.ان شاءالله
امام خمینی رحمت الله علیه یه نوه ای داشت که خیلی دوستش داشت،اواخر می گفت : این و جلو چشم من نیارید.
این نوه رو نزاشتن ورود کنه پیش اقا،منع کردگفت نمیخوام ببینمش نمیخوام دست و پام رو موقع رفتن بگیره،ممنوع کردن ، خب اولیاء اینجوری تعامل کردن.
صلی الله و علیک یا ابا عبدلله
قربونت برم یا امام حسین
اخر سال یه نگاه ویژه به ما بکن،ما جیره خوار شماییم اقا خداشاهده،به عشق روضه ی اخر ما میاییم اینجا صحبت میکنیم.
یا امام حسین اقا جان
یه نمکی بپاش،نگاهی به ما بکن یا امام حسین،
بین الطلوعین اقا موقع نزول باران یا ابا عبدلله رحمت الهی که سرازیره شما هم که رحمت خدایید؛پس به سوی ما نظر رحمت بکنید.
اشیخ جعفر شوشتری، منبر می رفت کتابی خوند، روضه میخوند می دید مردم گریه نمیکنن، اما دید یه مداح پشت سرش میاد میخونه؛ تا میگه صلی الله و علیک یا ابا عبدالله همه گریه میکنن،
دلش شکست گفت: حسین جان یا ابا عبدالله ما هم سرباز توییم، ما هم دوست داریم منبر که میریم!!!!!
یهو تو اون حال دیدم روز عاشوراس خیمه های امام حسین همه بر افراشته، رفتم سمت خیمه ها، نزدیک که شدم به خیمه ی اقا اذن گرفتم؛ وارد شدم، بر امام حسین دیدم اقا نشستن،میگه صدا زدم یا ابا عبدالله
دیدم اقا به حبیب ابن مظاهرگفت:حبیب شیخ جعفر مهمان ماست، ما که اب نداریم ازش پذیرایی کنیم. اما یه سویق درست کن ، شیخ جعفر مهمان ماست.
قربونت برم یا امام حسین یه نظری هم به ما کن.
حبیب سویق درست کرد اورد داد به شیخ جعفر ، شیخ جعفر میگه این سویق حلوای عربی رو که گذاشتم دهنم از خواب بیدارشدم. بخداقسم مزه ش زیر زبونم بود؛میگه اون روز از خواب بیدارشدم رفتم منبر، تا نشستم گفتم : صلی الله علیک یا اباعبدالله دیدم در و دیوار گریه میکنن، همه ناله میزنن، گفتم قربونت برم یا امام حسین!! امروز به ما هم نگاهی بکن.
صلی الله و علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله
میخوام اون ساعتی رو بگم: که ارباب دو عالم وارد علقمه شد؛ چشمش به بدن بی دست برادر افتاد، صدا زد الان کمرم شکست، شروع کرد مثل ابر بهاری گریه کردن،دیگه چاره ای ندارم نشست کنار بدن برادر؛
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم رو برو شد
بیا برگردخیمه ای کس و کارم
منو تنهانگذار ای علمدارم
هر کی گره به کار داره بسم الله
اب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمیدفدای سرت
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم !!
دید ارام هی میگه حسین داداش تا من زنده ام من و سمت خیمه ها نبر، اخه من به بچهات قول اب دادم.
حسین جان حسین جان