حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

● مثل امام زمان علیه السلام مثل نماز است.

آخرین جلسه ای هستش که حالا با موضوع مهدویت و امام زمان،

هرچند ما بحث هامون خیلی ساده و ابتدایی بود.

حالا بخوایم بگیم آقا ما بحثی کردیم در رابطه با امام زمان ، نه،

خیلی ساده ، من از نظر خودم که اصلاً خیلی مثلاً ابتدایی بود.

منتها خب شکر می‌کنم حمد می کنم خدا رو بابت اینکه توفیق دادند که بهمون بتونیم اصلاً چهار کلمه درباره اون شخصیت ، در رابطه با اون بزرگوار بتونیم حرف بزنیم .

و الا زبان‌ها لاله از گفتگوی در رابطه با اون حقیقت،

از وصف اون حقیقت، در رابطه با شأن اون حضرت ما صحبت می‌کنیم.

زبون‌ها خدا می‌دونه لاله .

ان الصلاه تنهی عن الفحشا و المنکر

فرمود: نماز نهی می‌کنه .

آخه گفتند قرآنم حرف می‌زنه؟ فرمود: بله حرف می‌زنه .

چه جوری حرف می‌زنه ، میگه نماز نهی میکنه از فحشا و منکر.

بعد نماز چون مصادیق متعددی داره دیگه، بالاترین مصداقش خود امام زمان علیه السلام ،خود حجت ابن الحسن علیه السلام.

ببین میگه از هرچی که شما نمازت بهتر باشهبه همون معیار ، به همون درجه از فحشا و منکر دور میشی.

اگر نمازت مثلاً ۱۰۰ باشه، صد در صد از فحشا منکر دور میشی،

۵۰ باشی نصفش دور می‌شی ، یک باشی به اندازه همون یکم دور میشی .

از منکر دور میشی. پیغمبر خدا فرمودند: جان‌های عالم فدای آقا رسول فرمودند:

این نمازها مثل نهر آبیه که از خونه شما عبور می‌کنه،

اگه یه کسی ۵ بار در روز بره تو این نهرآب، آب تنی. بره توش و بیاد بیرون. آخرش آیا چرکی می‌مونه تو بدتش؟

نه ، کسی ۵ نوبت بره تو نهر آب بیاد بیرون بدنش تمیز تمیزه، چرک دیگه نمی مونه.

فرمود : نمازها با شما همین کار رو می کنه ، همین نمازهایی که هست، صبح میای ظهر عصر میای مغرب و عشاء میای می خونی مثل همون نهر آبی که هی میری توش میای بیرون.

هر کسی این نماز که می خونه ، ۵ نوبت مثل همون نهر آبه،

حالا اگه یه کسی بتونه صبح ظهر عصر مغرب عشاء درگیر امام زمان بشه ،

ذهنشو مشغول به امام زمان بکنه قلبش رو مشغول به امام زمان علیه السلام بکنه ، نورانی می‌شه. می‌زنه بالا.

میگه که گلی خوشبو در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا ابیری

که از بوی دلاویز تو مستم

چقدر تو بوی قشنگی میدی ،

بگفتا من گلی ناچیز بودم

ولیکن مدتی با گل نشستم

من و شماها همون گله هستیم ، همین که میای می‌شینی اینجا خودتو مشغول می‌کنی به امام زمان علیه السلام،

ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد

وگرنه من همان خاکم

وگرنه ، قربون اون ابوتراب بشم،

می اومد با این خاکها یکی میشد.

بعد آیه رو می‌خونید دیگه امشب می‌خونی یا لیتنی کنت ترابا

ای کاش منم خاک بودم ، اینو کفار میگن.

کفار روز قیامت ، کافران میگن ای کاش ما هم خاک بودیم ، یعنی ای کاش ما هم شیعه بودیم .

ای کاش ما هم مثل شیعیان با امیرالمومنین می‌نشستیم.

امیرالمومنین میشد بابای ما ، برید خدا را شکر بکنید بگید الحمدالله، که ما بابامون امیرالمومنین.

السلام علیک یا ابالایتام

اینا آقا ملکوتین اومدن با خاک‌ها همنشین شدن ، اومدن با خاک نشستن و لذا ما اگه قیمتی داریم چیزی داریم،

چیزی هستیم و می‌شیم به اینکه با گل‌ها می‌نشینیم .

گل‌های عالم کیا هستند ؟

محمد و آل محمد

هر بوی خوشی هست، از این گل‌هاست. هر حسنی هست، هر خیلی هست هر کمالی هست،

از این بزرگوار است .نحن اصله فرعه

ما اصلشیم،ما فرعشیم.

می‌خوای یه چیزی بشی ، می‌خوای رنگ و بو بگیری ، بیا در خونه اهل بیت.

عرضم تمام. غلام سیاه غلام اومده در خونه امام حسین علیه السلام افتاده به پای امام حسین ،

میگه یالا بزار منم برم .

آقا فرمود جوون تو یه عمر در خونه ما نوکری کردی

حالا ببین رنگ و بوی اهل بیت گرفته‌ها

بو گرفته بوی اهل بیت میده

فرموده بیا من آزادت کنم برو دیگه بقیه عمرتو برا خودت آقایی کن

نوکری در این خونه پادشاهی

کجا برم ، میگن قنبر غلام امیرالمومنین اشراف‌زاده بود

قنبر ها قنبر ، اشراف‌زاده بود آقا خودش تو محله خودشون فامیلای خودشون آقا بود

فامیلاش گفتن بریم قنبر و پول بدیم فدیه بدیم بگیریمش برش گردونیم

بکنیم آقای خودمون

اومدن گفتن خانه علی بن ابیطالب علیه السلام کجاست

رفتن تو خونه گفتن یا علی میشه یکی از این غلام هاتو پول بدیم و بعد برش داریم

آقا فرمود ما که برده فروش نیستیم

که آقا فرمود حالا اگه می‌خواید یکی بردارید ، بردارید منتها ما نمی‌فروشیم فروشی نداریم

گفتن باشه آقا،

آقا فرمود وایسن حالا قنبر همش جلو چشم امیرالمومنین

تا آقا میگه آقا آب این قنبر آب تو دستش آورده

تا آقا میگه فلان این قنبر اونجا حاضره یهودیدن خبری ازش نیست

آقا این تو اینها نیست قنبر ما تو اینا نیست

آقا فرمود قنبر کجاست پس بگید  بیاد ببینم یهو سر کلش پیدا شد گفت قنبر کجایی پس چرا نیستی

گفت کجا برم یا امیرالمومنین

اینا می‌خوان منو ببرن آقای خودشون کنن

کجا آقایی اینجاست بزرگی اینجاست در خونه توئه یا امیرالمومنین

من کجا برم خودش رو قایم کرده بود که با اینها نره همراه نشه

بعد میگن اینو یاد بگیرید روز آخر بحثمونه میگن قنبر غلام علی مقامش از میثم تمار بالاتره

قنبر غلام بعضیا میگن از سلمان بالاتره همین غلام ها و همین غلام ببین به چه شرفی رسیده

حالا اون جوون ببین کیه اومده

اومده افتاده به پای امام حسین آقا منم برم بزار منم برم

آقا فرمود برو دیگه برا خودت آقایی کن گفتش که آقا من کاسه لیس شما بودم یه عمر در خونه شما بودم

حالا که الان دیگه عرصه بر شما تنگ شد قیامت مادرت فاطمه زهرا بهم بگه

بگه چی شد موقع خوردنش بودی

موقع خوشی بودی

دیدی حسینم غریب شد تنها شد گذاشتی رفتی

من فردا قیامت جواب مادر شما فاطمه زهرا رو چی بدم یابن رسول الله

خیلی حرفا حرف های..

آقا بغلش کرد بوسش کرد فرمود جوون من خودم میگم برو

خودم آزادت می‌کنم یه حرفی زد خدا کنه حال دل همه ما همین باشه

اصلا خود آدم تو وادی محبت نباید اصلاً خودشو ببینه

اندازه یه پر کاهم نباید آدم خودشو ببینه

یه حرفی زد دل امام حسینو برد

صدا زد گفت یا اباعبدالله آها چون روی من سیاهه میگی برو

چون من بدنم بوی بد میده میگی برو

بله می‌خوای نکنه می‌ترسی خون من با خون علی اکبرت قاطی بشه

آخه من کجا علی اکبرت کجا

من کجا قاسم کجا نکنه اینه قصه

آقا اباعبدالله بازم بغلش گرفت گفت جوون با من اینطوری حرف نزن

خودت می‌دونی که این حرفا نیست

تو کربلا اینجوری نیست آقا انقدر دلبری کرده از امام حسین

گفت من حسب ندارم من کس و کار ندارم من اینجوریم به خاطر این میگی برو دیگه

انقدر گفت گفت تا ابی عبدالله بهش اجازه داد

اومد وارد میدان شد عزیزان من عرض روضه می‌کنم وارد میدان

هر کسی وارد میدان می‌شد خودشو معرفی می‌کرد بابای من فلانیه بابای من اینه اونه

این غلام سیاه امام حسین وقتی وارد شد نگفت بابای من فلانی گفت

امیری حسین و نعم الامیر

آقای من حسین چه خوب آقایی من دارم ای اهل عالم ای مردم چه خوب آقایی من دارم

خودشو به آقاش معرفی کرد بعد خدا رحمت کنه اسم مرحوم کافی رم بیاریم

مرحوم کافی این روضه رو می خونه

می گفت غلام سیاه امام حسین قدش دوتا بود

تمام موی سر ریش همه سفید بود

بعد رو سیاه بود

اینجا این عمر سعد گفت کیرمی‌خواد بره خودشو خسته کنه ول کنید نمی خواد به جنگ این پسر مرد برید

گفتن امیر چیکار کنیم گفت

از همین دور چهار تا سنگ بزنید این می‌افته

از دور هرکی یه سنگ برداشت پرتاب کرد به سمت غلام امام حسین علیه السلام انقدر سنگ به بدنش خورد این غلام افتاد رو زمین

وقتی افتاد رو زمین فکر نمی‌کرد که امام حسین بیاد

یه مرتبه دید سرش تو دامن پرمهر حسین علیه السلام

آقایون خانوما همون کاری رو کرد که با علی اکبر کرد

با علی اکبر چه کرد خم شد صورتشو گذاشت رو صورت علی اکبر

اینجا دارد امام حسین خم شد صورتشو گذاشت رو صورت جوون به به صدا زد

خدایا صورت جوون رو سفید قرار بده

چون جوون گفته بود من صورتم سیاهه گفت خدایا بدن او رو خوشبو قرار بده چون جوون گفته بود بدن من بوی بد میده

گفت خدایا او رو با اولیات محشور کن چون جوون گفته بود من حسب و نسب ندارم

ببین امام حسین سه تا دعا کرد اینطوری

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

قربونت یا ابی عبدالله سر همه رو به آغوش گرفتی حسین جان

اما فدای اون لحظه‌ای بشم که خودت روی زمین افتادی

صورتت روی خاک گرم کربلا بود

یه مرتبه ابی عبدالله دید سینه‌اش سنگین شد

الشمر جالس علی صدرک

قابض علی شیبتک

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *