بسم الله الرحمن الرحیم
? شرح زندگی یاران فداکار و با اخلاص حضرت سیدالشهداء علیه السلام
? قطره ای از دریای فضائل حضرت عباس علیه السلام
در رابطه با آقا ابالفضل العباس علیه الصلاة و السلام بحث میکنیم.
علامه نوری رحمة الله علیه تو مستدرک الوسائل جلد دوم صفحه ششصد و سی و پنج
در کتاب نکاح از مجموعه شهید نقل میکنه که قمر بنی هاشم و اولیاء مخدره زینب سلام الله علیها محضر پدر امیرالمومنین نشسته بودند
بعد امیرالمومنین فرمودند به فرزند خودشون عباس که عباس جان بگو ببینم بگو یک
آقا ابالفضل عرضه داشتند یک بعد امیر المومنین فرمودند عباس پسرم حالا بگو دو
عرض کرد یا ابتا بابا من به زبونی که یکی گفتم دوتا نمیگم حیا میکنم که دوتا بگم
امیرالمومنین اینجا فرزندش ابالفضل علیه السلام رو به آغوش کشید بعد میان دو دید گان عباسش رو بوسه زد خیلی از این خوشش اومد از این جواب
اولیاء مخدر زینب سلام الله علیها عرض کرد که یا ابتا بابا شما ما رو دوست داری؟
آقا امیرالمومنین فرمود فرزندان ما پاره جگرهای ما هستند، جگر گوشه ماست این عباس جیگر گوشه منه
زینب جان تو جیگر گوشه منی اولیاء مخدر عرض کرد یاابتا حب خدا محبت خدا و محبت اولاد تو یه دل چه جوری جمع میشه
محبت شما نسبت به ما شفقت و مهربانیه محبت برای خدا خالصه این رو حضرت زینب گفتنا
گفتن ما رو دوست داری از روی ازجهت شفقت منتها محبت اصلی برای خدا
امیرالمومنین دارد اینجا بر محبت خودشون نسبت به این دو بزرگوار افزودند یعنی اضافه کردند
و نسبت به آقاابالفضل و نسبت به خانم زینب کبری یک توجه و عنایت ویژه کردند که میفرماید
آقا ابالفضل العباس در صلابت ایمان و فضل وعلم و یقین و همینطور اخلاق بعد از دو برادر خود شون حسنین اول شخص بودند رو دست نداشتند.
کسی که از جهت کمالات و اینها باشه بعد از حسنین علیه السلام غیر از آقا ابالفضل کسی دیگه ای رویت نمی شد دیده نمی شد
و در جمیع صفات کمالیه آفریدهی همتراز آقا ابالفضل نبود که حالا اینجا شما از کجا میفهمید این مطلب رو
از عبارات زیاراتی که دررابطه آقاابالفضل العباس روایت شده زیارت نامه اون حضرت رو وقتی میخونی
زیارتنامه ش رو امام سجاد علیه السلام گفته امام صادق گفته این بزرگواران حکایت کردند از کمالات این آقا
ازدرجات این آقا وقتی نگاه میکنید میبینید زین العابدین علیه السلام چی فرمودند در مورد آقا ابالفضل
امام سجاد فرمودند عمویم عباس رحمت حق بر روان او که ایمان او به مانند صخره سماء در بینایی در دین بیهمتا
کار نصیحت زهد جهاد صبر ثبات این به درجه اعلاء رسوند و در شدائد سختی نثار کرد جون خودش رو
نصرت برادرش برای یاری برادرخودش چه ها نکرد.
امام سجاد زین العابدین می فرماید عموی من عباس فردای قیام خداش چنان منزلتی بهش عنایت بکنه
خدای او چنان درجه ای به او بده تمام شهدا به حال او غبطه خواهند خورد و دو بال خدای تبارک و تعالی به عموی ما عباس مرحمت کنه
که با ملائکهها طیران کنه آقا زین العابدین فرمود دو بال به او مرحمت کنه که با ملائکهها طیران کنه
به مانند جعفر طیار که او تمام تلاش خودش رو در راه خدا کرد و خیلی حرفه بالاخره یه کسی تو این مسیر یه لحظه شاید سستی کنه یه لحظهها
یه لحظه امام سجاد علیه السلام می فرماید هرگز توانی و سستی نکرد تا هر دو تا دست قطع شد نیکو صبر کرد
و جهاد کننده و ناصری بود برای کی؟ برای برادرش حسین علیه السلام
حالا اینجا خدا رحمت کنه شیخ جعفر آقا مجتهدی رو شاید بعضیاتونم اسمش رو شنیده باشید
حالاتش رو اینها رو شنیده باشید که یه وقتی چند تا طلبه بودند دور شیخ جعفر آقا مجتهدی
ایشون فرمود یه قلم بیارید یه خودکار بیارید سریع یه کاغذ بیارید آقا آوردند و بعد ایشون چشماش و چند دقیقه بست
و بعد شروع کرد به گریه کردن دو تا بیت شعر رو کاغذ نوشت طلبه هایی که اونجا بودند گفتند
آقا این دو تا بیت چیه که اینقدر حال شما رو دگرگون کرد گفت این شعر رو من از امام زمان علیه السلام شنیدم
دو تا بیت شعر رو تو کاغذ نوشت گفت من این رو از امام زمان علیه السلام شنیدم
که آقا امام زمان در مورد عمویش عباس فرمودند من سریع یاداشت کردم
ایشون فرمود که امام زمان علیه السلام فرمود
یادم ز وفای اشجع الناس آید
و از چشم ترم سوده الماس آید
وقتی یاد اون اشجع الناس کردم عمو یم ابوالفضل کردم از چشمم سوده اومد الماس
آید به جهان اگر حسین دگری
امام حسین میره بعدش زین العابدین هست بعدش امام باقر هست
امام صادق هست فرمود اینا همشون یه نور هستند کلا نور واحد
امام بعدش امام زمان میاد دقت کردی
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عباس آید
دیگه عباس نمیاد اگر امام حسین بره پشت یه بدل یه تالی داره اما کجا عباس بیاد دیگه عباسی نمیاد
میگه این شعر رو امام زمان علیه السلام فرموده این شعر مال امام زمان علیه السلام میگه دلم خیلی سوخت
جایی که فهمیدم اینکه میگه که چی آید به جهان اگر حسین دگری
خود امام زمانه اما کجا دیگه عباسی میاد برای امام زمان علیه السلام
قربونت برم یا ابوالفضل یه کرامت هم من از آقا ابالفضل علیه السلام عرض بکنم.
این قصه ای که دارم میگم مال خیلی وقت پیش هست مثلاً برای رژیم سابقه
نقل میکنند که یک گروهی کنار جاده شاهرود اونجا وایساده بودند از همین تفریحگاهها هستش که وامیستند
کامیون دارها وامیستند ماشینا وامیسند یه قهوه خونه میگه که یه مرتبه
یه صدای عجیب و غریبی اومد همه متحیر شدیم گفتیم این صدا چی بود
میگه اومدیم دیدیم که یه رودخانه ای بود اونجا یه حالت دره مانندی بود
میگه دیدیم که کامیون باری این ترمز بریده کنترل کامیون از دست راننده خارج شده از مسیر منحرف شده
خورده به این صخرهها بعد همینجوری رفته پایین صدای مهیبی درست شد
میگه صدای عجیب و غریبی وقتی این به اعماق رودخونه رفت همینجور داشت به اعماق رودخونه میرفت
ما نگاه کردیم جز مشتی آهن پاره چیزی باقی نمونده اصلاً این کامیون به اون عظمت شده یه مشت آهن پاره
میگه گفتیم خدا به داد راننده برسه وقتی این صحنه رو دیدیم گفتیم خدا به داد راننده برسه
این راننده قطعا الان بدنش ریز ریز شده بعد تو این فکر بودیم که حالا چه جوری بریم این بدن ریز ریز شده و خورد خورد شده رو
از تو این کامیون درش بیاریم بیرون میگه همین توی همین فکرها بودیم که یه مرتبه دیدیم
یه کسی داره از همین دره صحیح و سالم داره میاد بالا نگاه کردیم دیدیم راننده کامیونه
بدون اینکه اصلاً چیزی شده باشه از این گوشه مثلاً پیشونیش یه خراش برداشته باشه
صحیح و سالم بالا همین جاش بالا میاد بعد هی میگفت نترسید اشتباه نکردید من راننده ام
داشت به ماها میگفت ، میگفت هی به ما میخندید و میگفت نترسید اشتباه نکردید من راننده ام
درسته من راننده ام میگه اومد بالا و بعد متوجه شدیم ارمنی هست مسیحیه
اومد که نشست همون تو قهوه خونه نشست و دستش رو کرد تو جیبش یه نفسی کشید و دستش رو کرد تو جیبش
یه دسته بزرگ اسکناس آورد بیرون گذاشت روی میز بعد رو کرد به ما خطاب کرد به ما
گفت تو این سقوط مهلک که شما هم دیدید این کامیون به اون بزرگی همش یه تیکه آهن شد
این صحنه رو که همه تون دیدید این اتفاق رو که همه تون دیدید حضرت عباس شما مسلمونا من رو نجات داد
ارمنی ها مسیحی گفت حضرت عباس شما مسلمونا من رو نجات داد گفت من یه ارمنی
اما باهاش حساب کتاب دارم وقتی که ما دیدم ماشین داره میره ته دره داره سقوط میکنه
دست توسل به دامن عباس شما زدم اسم مبارک عباس رو به زبون آوردم گفتم یا ابالفضل یا عباس من رو نجات بده
تا گفتم که یا عباس من رو نجات بده انگار یه دستی اومد من رو از تو این کامیون گرفت انداخت بیرون
گفت الانم این پول نذر ابالفضل شما کردم این پول رو نذر عباس شما کردم
گذاشت رو میز و گفت من اینجا ها رو نمیدونم بلد نیستم هرکی ببرید خرج آقا ابالفضل العباس بکنید.
باور کنیم رفقا آقایون،خانوم ها که آقا ابالفضل باب الحوائج و اختصاص به ما هم نداره
سنی بخواد میگیره دستش رو یهودی بخواد دستش رو میگیره
اگر مسیحی بخواد آقا ابالفضل دست او رو میگیره تو این عالم هر کسی صداش بزنه کافیه صداش بزنه
دستش رو میگیره قربونت برم یااباالفضل
ای بیدست کربلا دست ما را هم بگیر دلمون رو ببریم حرم آقا ابالفضل یه جمله عرض ادب کنیم
ای با وفا ابالفضل ابالفضل اباالفضل
مشکل گشا ابالفضل ابالفضل ابالفضل
رحمت خدا به این نالهها
هرکس گرفتاری داره ذکر اباالفضل می گیره
هرکس نداره راه چاره ذکر ابالفضل میگیره
حسین جان حسین جان حسین جان
یه جمله ذکر روضه عرض مصیبت
تا گفت داداش اجازه میدی برم جونم رو فدات کنم ابی عبدالله گریه کرد
اشک از چشمانش جاری شد فرمود عباس تو لشکر منی تو سپاه منی تو علمدار منی
اگر تو بری من سپاهم مضمحل میشه من بیلشکر میشم
فرمود عباسم برو به خورده برای بچههام آب بیار جیگر اینا از تشنگی میسوزه به قربونت یا ابالفضل
مشک به دوش گرفت روانه شریعه فرات شد مشک رو به سرعت پر کرد
یه کفی از آب رو روی دست گرفت مقابل صورت قرار داد نوشتند فذکر عطش الحسین
یاد تشنگی برادر کرد آب رو روی آب ریخت
حسین جان حسین جان حسین جان