حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۵۳

● وَ قال(علیه السّلام): اَهلُ الدُنَیا کَرَکب یُسَارُ بِهِم وَ هُم نِیَام

● اهل دنیا سوارانی در خواب مانده اند که آنان را می رانند.

 

■ حضرت می‌فرمایند: که اهل دنیا مثل کاروانیانی هستند که اون‌ها را به سمت مقصدی می‌برند در حالی که اون‌ها چی هستن؟ خواب هستند این کاروان‌ها

شما سوار قطار که می‌شید ،قطار یک کاروانه داره میره ،

سوار قطار که می‌شی یه خورده‌اش رو بیداری ،نگاه می‌کنی و اینا

اما از یه ساعتی به بعد دیگه چی؟ غش می‌کنی خوابت می‌بره

بعد که می‌خوابی پا میشی می بینی کجایی؟ مشهد هستی انشاالله

خب پس ببینید قدیمم همین بوده

این می‌خوابیده تو کجاوه، خوابیده بود برا خودش یه وقت پا می‌شد می‌دید کاروان رفته .

دنیا هم همینه، دنیا هم مثالش مثال همینه مثل کاروان می‌مونه که داره میره و ما چی هستیم ؟در خواب هستیم حواسمون نیست .

سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم 

جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

این دنیا شهید مطهری قشنگ میگه ،خدا رحمتش کنه می‌فرماید :

انسان تو این دنیا مثال مزرعه‌دار هست و مزرعش دنیاست

نگاه کن مزرعه برای کشاورز حکم چی رو داره ؟حکم کار رو داره میره اونجا چیکار می‌کنه ؟کار می‌کنه. زندگی توش نمی‌کنه.

از مزرعه زندگیش رو آباد می‌کنه،

از مزرعه زندگیش رونق پیدا می‌کنه از مزرعه شادی، نشاط و خوشی

و بالاخره برنج و پلو مرغ و اینجور چیزها میاد،

تو خود مزرعه اینطور خبرا نیست.

اگر یه کشاورزی مزرعه رو محل زندگیش بدونه باخته.

اما اگر مزرعه رو محل کار و تلاش دونست میره تو مزرعه تلاش می‌کنه کار می‌کنه، تو مزرعه نمی‌خوابه .

بعضیا انقدر تنبل هستند خب از کشاورزا میاد این تو مزرعه داره می‌گیره می‌خوابه آقا یه وقت بلند می‌شه می‌بینه روز چی؟ رفت غروب شد.

هیچ کاریم نکرد یا یللری تللری می‌کنه، اینور اونور می‌کنه، کار نمی‌کنه .

خب این قطعاً زمستون خوبی  نخواهد داشت.

قطعاً اونچنانی که باید نمی‌تونه از زندگیش بهره ببره، لذت ببره.

پس ماها تو این دنیا داریم میریم منتها چی هستیم؟

خواب هستیم.

خدای متعال بهمون توفیق بده که بتونیم از این خواب غفلت بیرون بیاییم.

شهید دستغیب رحمت الله علیه ایشون فرمودند:

غفلت ،مادر همه مریضی‌هاست.

نمی‌دونیم ما رو دارند می‌برن بده ها…

اینکه نمی‌دونیم داریم کجا میریم، آخر این دنیا چیه؟ هیچی.

هیچ ،دیگه بعد خودمون رو سرگرم کردیم مشغول کردیم به این چی؟ به این دنیا اینم انقدر برا ما زیبایی داره، قشنگی داره.

امیرالمومنین یه جمله داره معجزه س

این کلام امیرالمومنین رو امروز صبح یادتون باشه حضرت می‌فرمایند:

کلُ شی من الدنیا سماعه اعظم من عیانه

یعنی چی؟

هر چیزی از این دنیا شنیدنی‌هاش بزرگتر از دیدنی‌هاشه ،

شنیدنی‌هاش بزرگتر از چیه؟ دیدنی‌هاشه.

یعنی هی تو گوشت خوندن فلانی مهندس شد ،هی تو گوشت خوندن فلانی آپارتمان خرید ،فلانی چی خرید، بعد کانه این یه چیز بزرگیه برای تو.

بعد میری دنبالش وقتی می‌رسی بهش می بینی خبری هم نیست ،میگه من با فلانی ازدواج کنم آقا ،هی شنیده یه چیزی دیگه، بعد میره می‌بینه،

وقتی می‌بینه خیلی چیزا چی میشه ؟اصلا عیبش رو می‌بینی ،نقصش رو می‌بینی .

می‌بینی پشیمون میشی به قول آقا، پشیمون میشه بعد.

پس هر چیزی از این دنیا شنیدنی‌هاش بزرگتر از دیدنی‌هاشه .

فرمود و هر چیزی از آخرت دیدنی هاش بزرگتر از شنیدنی‌هاشه .

میری اونجا می‌بینی میگه ای دَده …

اونجا به ما می‌گفتند نمی‌دونستیم اینجوریه ،یه وقتی می‌بینی میگه فلانی می‌گفت ها، اون شیخ می‌گفت هی، می‌گفت ما شنیده بودیم اما نمی‌دونستیم این جوریه.

هر چیزی از این دنیا شنیدنی‌هاش بزرگتر از دیدنیی‌هاشه، در آخرت دیدنی‌هاش بزرگتر از شنیدنی‌هاشه.

پناه می‌بریم به..

نقل می‌کنند یه شاهی بود داشت رد می‌شد ،همه جلو پاش دولا می‌شدند، تعظیم می‌کردن، می‌گفتن راه رو باز کنید برید کنار ،برید کنار، این شاه میومد و،

هی معمولاً شاه غرور داره دیگه ،یه تاجم می‌ذاره رو سرش، هی سینه سپر می‌کنه و مثل فلانی که که آره ،فقط صدا داشت.

عرضم به خدمتتون صداشم صدای زنانه بود یا مثلاً پسرش ، هی سینه سپر می‌کرد، قدش کوچیک بود هی سینه سپر می‌کرد .

حالا کاری ندارم، می‌گفتش وقتی که داشت می‌رفت دید یه درویشی نه از این درویشا که چیز دارن، نه، درویش به معنای کسی که از دنیا نداره و اینجور چیزا آس و پاسه .

دید یه کسی اونجا نشسته اصلاً محل این رو نمیده صدا زد گفت آی درویش من شاهم ها گفت بعدش چی میشی؟

بعد شاه چی میشی؟ گفت هیچی .

گفت خب من الان هیچیم. تو تازه بعداً می‌خوای بشی هیچی .

من همین الان هیچیم ،گفت برای چی باید جلوی تو بلند شم، برای چی باید جلوی تو دولا راست بشم ،جلوی تو خم بشم.

من از تو یه مرحله جلوترم من الان هیچی‌ام تو تازه بعداً می‌خوای بشی هیچی.

خب آدم تو این دنیا اینو بفهمه غفلت نمی‌گیردش

پس این کلام آقا امیرالمومنین یادتون باشه .

اهل الدنیا کَرکب مردم دنیا ،اهل دنیا مثل چی هستن؟ مثل کاروانی هستن که ،

یُساربِهم سیر داده میشن اینا

یُسار بهِم و هُم نِیام

در حالی که چی هستن؟ خواب هستند.

خدا به حق محمد و آل محمد ما رو مورد مغفرت خاص خودش قرار بده.

یه چند جمله هم عرض مصیبت و عرض روضه

امروز نیت کردیم دیگه روضه باب الحوائج حضرت علی اصغر رو بخونیم

علی اصغر سلام الله علیه کوچکترین شهید واقعه کربلا هستند و شهادتشون شاید بزرگترین زخم بر روی قلب آقا امام حسین بود

چون تو هیچ مصیبتی جناب اباعبدالله علیه السلام جزع و فزع نکرد

تنها مصیبتی که گویا اباعبدالله بی‌تاب شده بود

می‌دونید از کجا می‌گم

از اونجایی که اباعبدالله خون گلوی این بچه رو گرفته بود می‌پاشید به آسمان

این خون هرچی بود رو انداخت به آسمان

امام باقر فرمود:

یه قطره از اون خون به زمین نرسید ملائکه‌ها جمع کردن این خون رو اگه این خون به زمین می‌رسید اهل زمین همه نابود می‌شدند.

ببینید بعد اباعبدالله این خون رو به آسمان پاشید هاتفی صدا می‌زد

دهو یا حسین

ولش کن رها کن بسپارش به ما

ان له مُرضَعه

برای این بچه یه مرضعه‌ای هست

یه شیردهی هست

یه خانومی قرار میدیم که بهش شیر بده بدش به ما دیگه ولش کن

بعد اباعبدالله هی صدا می‌زد

هَوَن علی ما نزل بی انه بعین الله

برا من آسونه چون خدا می‌بینه

راوی میگه دیدم اباعبدالله یه قدم سمت خیمه میره برمی‌گرده وایمیسه

گویا انگار خجالت می‌کشه

میگه یه نگاه کردم دیدم یه خانمی دم در خیمه وایساده

میگه پرسیدم این زنگ کیه دم در خیمه وایساده گفتن این مادر این بچه

ربابه

گفتم پس حق داره حسین خجالت بکشه چون خوب بچه رو سالم گرفته

حالا می‌خواد بچه رو ببره سمت خیمه‌ها با چه وضعی ببره

عبارت مقتل می‌فرماید

وقتی تیر به گلوی علی اصغر خورد

فذبح طفل من الاذن الی الاذن

بچه ذبح شد

یعنی دیگه سر روی بدن قرار نداشت

فقط به پوست آویزان شده بود

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

رحمت خدا به این گریه‌ها

اول صبحی برا علی اصغره امام حسین گریه کردید

این مصیبت علی اصغر ببین با دل علی اهل بیت چه کرده بود

هر وقت خبر برا امام سجاد می‌آوردند

آقا مختار قیام کرده قتله کربلا رو به درک واصل می‌کنه

هر خبری که دادن امام سجاد فرمود

از حرمله چه خبر

گفتن آقا شمر رو کشتن

امام سجاد فرمود از حرمله چه خبر

آیا حرمله هنوز زنده س

می گفتند بله آقا ……

ببینید انقدر دل این اهل بیت رو سوزونده که حد و حساب نداره

اما فقط بگم

فدای دلت حسین اباعبدالله

چه حالی داشتی اون لحظه‌ای که تیر به گلوی بچه خورده

یا اباعبدالله

دست و پا مزن ای کودک دردی کشم

من خودم تیر از گلویت می‌کشم

حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *