بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۷۷
●و قال علیه السلام : اکثَر مصارِع العُقُولَ تَحتَ بُلوغ المطامِع
آقاجانمون امیرالمومنین علیه السلام جان عالم به فداشون میفرماید که:
بیشترین ، اکثر یعنی بیشترین مصارع جمع مصرع، مصرع یعنی قربانگاه.
بیشترین قربانگاهها، قربانگاههای آدمیزاد، حیوونها قربانگاه های مصارع العقول ، قربانگاههای عقل جاهایی که عقل بیچاره میشه اونجاهایی که عقل نابود میشه ها کجاهاست کجاهاست که عقل پدر و جد و آبادش درمیاد؟
میفرماید تحت بروق المطامع ، تحت اون جاهایی که برق ، بروق همون بازم جمع برق میشه.
در تحت بروق یعنی پرتوهای طمع هستش، طمع عقل رو بیچاره میکنه، طمع عقل رو نابود میکنه.
حالا اولی شما بگید جناب آدم الا نبینا و آله علیه السلام ، چی باعث شد که بره سمت درخت با اینکه خدا متعال به او فرموده بود که نزدیک اون درخت نشو و خب نهی خداست او هم که عقل داره دیگه ،
خدا بعد همه چی بهش داده حجت تمومه دیگه. چرا پس میری سمت درخت، میگه همین که رفت سمت درخت ، طمع سبب شد که او از بهشت بیاد بیرون. از اون ناز و نعمت بیاد بیرون.
این خلاف عقله که تو پاشی بری سمت اون درخته ، حتی دارد اون جایی که می اومد سمت درخت ملائکه گفتن خدایا دورش بکنیم بزنیمش بالاخره یه چیزی پرتاب بکنیم سمتش نیاد سمت درخت،
اصلاً خدا ملک نذاشته بود دور درخت محافظ نذاشته بود دور درخت که محافظت بکنه، گفتن خدایا نگه داریم نذاریم ،
گفت نه خدای متعال گفت نه بزارید بیاد گفتن آخه چرا ؟
فرمود عقل او هست، ما به او عقل دادیم که عقل نباید اینجا ، عقلشو باید استفاده کنه به کار بزنه این عقل او نگهبان اوس نگهدار اوس.
بزار ببینیم چیکار می کنه ، آقایون ، خانمها ، بزرگواران عقل به این نیستش که حالا من مثلاً بگم خب حالا من ببینم اینجا چیه ،
خودم دو دو تا چهار تا بکنم، یکی دو تا بکنم مثلاً تصمیم بگیرم. عقل به این نیست ،
عقل به اینه که وقتی خدا خلقش کرد فرمود بیا، اومد وقتی گفت برو رفت ، به این میگن عقل.
نه اینکه چون و چرا بکنه مثلاً فلان نگی من نمیام، وقتی که اینجوری شد دیگه این عقل نیستش که.
عقل اینه که وقتی تو میبینی خدای رحمان صاحب همه خلقت کسی که حکیمه، کسی که وقتی میگه بیا یعنی بیا ، این عین عقلانیته عین تدبیره .
حالا اینجا هم همینه وقتی خدا میگه دختر تو نه سالگی به بلوغ میرسه من نگم این چیه چرا؟.. بعد چشم بسته بگم جان ، جان عالم فدات من مطیعم ،سراپا گوشیم، سراپا اطاعتیم،
وقتی خدا میگه مرد طلا نندازه حرامه نگو دیگه چرا؟..
وقتی خدا میگه لباس حریر ابریشم حرامه ،نگی دیگه چرا ؟..
چشم بگی. چشم خدا .میگه چشم جانم فداش.
این عقلانیته، این عقلانیت بعد خلاصه لجن مالیش میکنه طمع.به خاطر چندر غاز دنیا اون عقلشو زیر پاش میذاره.
خدا لعنت کنه عمربن سعد،خدا لعنت کن عمر سعدرو .
ابن زیاد صداش زد گفتش که آخه این قرار بود بره قبل از کربلا اصلاً قبل از داستان امام حسین قرار بود بره کجا ؟
قرار بود بره ری حکومت کنه . منتها اینجا دارد ابن زیاد زرنگ بازی درآورد گفتش که این تنفیذش خلاصه اینکه بری اونجا این حکمش عقب افتاده
گفت که یعنی چی عقب افتاده گفت قبلش باید بری یه کاری بکنی گفت چیکار بکنم
گفت باید بری کربلا حسین فاطمه رو بکشی حسین فاطمه بکشی بعد بری ری حکومت بکنی آقا این دیگه میخوای بایدبری گفت فکر کنم وقت بده یه ماه فکر کنم اینجوری
گفت یه ماه فکر کنم گفت یه ماه چیه داره میاد الان فردا هفته بعد میرسه کوفه یه ماه چیه گفت باشه یه شب فکر کنم.
نوشتن تا صبح هی میرفت میگفت ملک ری آرزوی منه ، آرزوی منه میگه چیز کرد گفتش که خب حالا اگه بریم پسر پیغمبرو بکشیم میرسیم به ملک ری
اما پسر پیغمبره بکشیمش کجا میریم جهنم میریم سید شباب اهل جنه
بکشیمش میریم جهنم خب چیکار کنیم اگر نکشیمش به ملک ری نمیرسیم
بعد هی تا صبح هی گفت فکر کرد آخرش گفت میگن ببین لگد زد به عقل گفت میگن بهشتی هست میگن جهنمی هست میگن
ما میریم پسر پیغمبرو میکشیم اگرم بهشت و جهنمی باشه دو سال قبل از مرگمون توبه می کنیم همون حرف شیطانه لگد زدن به عقله
عقل، عقل آدم اینجوری بیچاره میشه بگید لا اله الا الله
خدا انشالله به ما رحم کنه بخاطر طمع عقلمون رو زیر پا نزاریم
پس امروز چیز عجیبی از آقا امیرالمومنین خوندیم ، فرمودن اکثر مصارع العقول بیشترین قربانگاههای عقل ،عقل ها تحت بروق المطامع در پرتو طمعهاست.
خدا ایشالله به آبروی محمد و آل محمد به ما توفیق بده این دندون طمع رو خودمون بکنیم بندازیم جهنم بندازیم انشالله ، پناه بر خدا
میگن سه چیز فرمودند ریشه س، ریشه س سه چیز،
یکی حسده ،یکی استکبار، یکی هم طمع
سه چیز ریشههاست ،یکی استکبار، یکی حسد، یکی هم حرص ،همین طمع ایناها ریشه اصول هستند. اینها ریشههای کفرند.
اصول الکفر ثلاثه این امام صادق فرمودند، تکبر و حسد همین حرص و طمع ریشه کفرن آخرش سر از کفر درمیاره .
یادتون باشه این حدیث یادتون باشه،
فرمود به استکبار شیطان زمین خورد ،
به حسد قابیل زمین خورد ،برادرای یوسف زمین خورد،
به حرص هم جناب آدم زمین خورد دیگه.
همین طمع و حرص بابامون از بهشت بیرون خلاصه میخوای باباتون تو بهشت باشه و خودتونم انشالله تو بهشت باشید اون طمع رو انشالله نداشته باشید.
خدایا بارالها از این مفاسد اخلاقی به تو پناه میاریم و ما رو حفظ کن .
یه جمله ذکر مصیبت ذکر روضه
صلی الله علیک یا اباعبدالله
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
امروز میخوام روضه خود امام حسین بخونم بگم یا اباعبدالله روضههای بچههاشم که بخونیم روضه خودشه
یعنی واقعاً آدم دلش میسوزه میگه که جانم فدات بشه چقدر سختی کشیدی چقدر زخم بر بدن تو وارد شد
این شوخی نیست امام صادق علیه السلام فرمود هزار و نهصد و پنجاه زخم در بدن جد غریبمون حسین بود
چیکار کردن با این بدن این چقدر شمشیر رو شمشیر ،چقدر سنگ زدن ،چقدر کینه داشتن چقدر اینا حرص و طمع داشتن
خدا همه اونها رو لعنت کنه اونهایی رو که سنگ زدن
بعد نوشتن یه عده نامرد با عصا با عصا این عصاهاشون می بردن بالا به بدن نازنین و شریف ابی عبدالله میزدن
کدوم بدن اون بدنی که دیده بودن پیغمبر خدا میبوسید
یه وقتی ام سلمه وارد شد تو اتاق آقا رسول الله نشسته بود امام حسینم بغلش بود بعد یهو چشمش افتاد به رسول خدا دید رسول خدا پیراهن از تن امام حسین درآورده بعد داره این بدن امام حسین می بوسه هی داره گریه می کنه می بوسه
گفتم یا رسول الله چیکار میکنی قربونت برم فرمود عقبوا معذا صیوف و ابکی
دارم می بوسم جای شمشیرا رو ،گریه میکنم
میخوام بگم امروز صبح بگم یا رسول الله شما جای شمشیرها رو میبوسیدید و گریه می کردید پس چه حالی داشت دخترتون زینب کبری خواهر ابی عبدالله حسین
از اون ساعتی که هی نگاه میکرد شمشیردار با شمشیر میزنه نیزهدار با نیزه میزنه بمیرم
از حرم تا قتلگه
زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین
زینب صدا میزد حسین
حسین جانم حسین جانم حسین جانم