بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۳۶
●قال علیه السلام :قَد اَضَاءَ الصُبحُ لِذِی عَینینِ .
●صبحگاهان برای ان که دو چشم بینا دارد روشن است .
▪︎حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون میفرمایند که : اضاء یعنی روشن است صبح ، صبح روشنه برای صاحب دو چشم ،اونی که صاحب دو چشم صبح روشنه.
خب حالا صبح اینجا چند جور تفسیر شده ،
یکی به معنای حق تعالی است، یعنی خدا روشنه خدا مخفی نیست. خدا پنهان نیست، غیب نیست خدا از همه بروزش بیشتره ، منتها برای اونی که دوتا چشم داره برای اونی که کاملا بینا است، میبینه برای او روشنه.
خدا در قرآن میفرماید :
هر کسی که خدا رو نمیتونه ببینه نابینا است تو این دنیا کوره ، تو آخرت نابینا و گمراه تره.
اینجا کور باشه اونور کور تره .
پس اینجا باید چشمش باز بشه که اونور هم بتونه جلال الهی رو بتونه تماشا بکنه ،خب پس یه تفسیرش درمورد خود حق تعالی است ،میگه گوش خر بفروش و دیگر گوش خر
اینها همش تعبیر از همینه.
دیده مخواهم سبب سوراخ کن
سبب ها برکن از بیخ و بن
خدا رو ببینه ، حق تعالی رو ببینه.
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
یک فروغ رخ ساغی ست برجام افتاد
فکرت نکند یعنی نگاه نکنه نباشه، وای به حال اون آدمی که این همه نشانه ابرو باد و مه و خورشیدو فلک ،این کره زمین که داره میچرخه دور خودش یه خورده سرعتش بیشتر بشه شب و روزمون کم میشه ،
یه خورده سرعتش بیشتر بشه شبمون میشه ۲ ساعت ، روزمون میشه ۲ ساعت.
بعد تا میایم روز کنیم میشه شب، تا میای بخوابی روز میشه همه چی بهم میریزه ،یه خورده چرخشش کند بشه شب و روزمون میشه ۲۴ساعت، ۴۸ ساعت میشه .
بعد اون موقع هر چی میخوابی صبح نمیشه تو روز میای وامیستی شب نمیشه .
همه ی گیاه ها میسوزه، همه چیز نابود میشه، خب این همه نقش قشنگی تو این دنیا هست پس چرا ما نمیبینیم ؟ اگه نمیبینم چشمام کور اگر اینجا کور بودم اونجاهم کورم .
پس اینجا چشم هاتو باز کن ببین ،که ان شاءالله قیامت هم جلال الهی رو بتونیم ببینیم .
یه تفسیر دیگش. اهل بیته ،
اهل بیت رو کی میتونه ببینه ؟ اونی که جفت چشماش بیناست.
طرف اومد پیش امیر المومنین گفت یا علی من هم شما رو دوست دارم هم فلانی و فلانی و دوست دارم ،
امیر المومنین فرمود: تو یه چشمت بازه یه چشمت بستس ،یا دربست بیا پیش ما که اون یه چشم بستت اونم باز بشه ، یا دربست برو پیش اونا اون یه چشم بازه بسته بشه ،
نمیشه هم منو دوست داشته باشی هم فلانی و دوست داشته باشی جور در نمیاد ،باید جفت چشمتو بدی به امیر المومنین.
تمام قلبت رو بدی به امیر المومنین علیه السلام.
پس اگر صبح رو تفسیر کردیم به اهل بیت بازم جور در میاد. صبح اهل بیت روشنه برای اونی که دوتا چشمش بازه .
خب کسانی که گمراه بشن بخاطر نابینایی اون هاست .
شاعر هم اینجا گفته ،
راه است و چاه ، دیده ی بیناو آفتاب
تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش
چندین چراغ داردو بیراهه میرود
میگه این بگذار بیفتد و ببیند سزای خویش ،بالاخره سرش میخوره به سنگ .
خدا ان شاءالله به ما توفیق بده بتونیم قشنگ چشمامونو باز کنیم دلمون رو بدیم به اهل بیت.
یک جمله هم عرض مصیبت و عرض روضه
اول صبحه ،بین الطلوعین ساعت ،ساعت بهشتی تو این ساعت درد ها تکریم پیدا میکنه
کسی که شب نخوابیده از درد طلوعین که میشه یهو میبینی میخوابه خوابش میبره
نه از روز نه از شب ،این ساعت فوق العاده است حالا اگر میتونید یه لحظه چشم سرت رو ببندید دلتون رو روانه حرم امام حسین بکنید
من میخوندم یه عبارتی رو خوندم گفتم برای شما هم بخونم بگم شاید شما هم لذت ببرید شاید شما هم گریه کنید استفاده کنید
داشتم این تیکه رو میخوندم ،که میگفت نامرد ها کاروان کربلا رو اسیر گرفتند ،به اسارت آوردن پشت دروازه کوفه رسیدند
بعد خب سرهای شهدا هم بود سر آقا ابا عبدالله خدا لعنتش کنه رسیده بود به حرمله
رسیده بود به خولی بعد این خولی خدا لعنتش کنه یه خونه داشت بیرون کوفه نزدیک دروازه کوفه
این خولی گفت من شب میرم خونه خودمون وقتی اومد تو خونه این خولی دوتا زن هم داشت وقتی اومد تو اون خونه
زن خوبش گفت از کجا میای تحفه چی داری معمولا طرف میرفت مسافرت زن ها این سوال رو میپرسیدن از کجا میای
تحفه با خودت چی آوردی
خولی گفت از کربلا میام تحفه هم سر مولای تو حسین تا این حرف رو زد
این زنه دلش یهو ریخت گفت نانجیب سر مولای من حسین رو کجا گذاشتی
گفت گذاشتم تو مطبخ داخل تنور گزاشتم حالا این زن میگه وقتی من وارد شدم همینطور نور همه جا رو گرفته
آسمونی ها میان به زیارت سر بریده میگه خیلی تو اون لحظه جانسوز میگه دیدم چند تا زن آسمونی دارن میان پایین
بعد وسط اینها یه زنی قد خمیده دست به پهلو صدا میزنه
مظلوم غریب حسین من
مادر میگه همچین که وارد شد نگاه کرد به تنور این سر مبارک رو از تنور بیرون اورد گذاشت به آغوش خودش
هی صدا میزد هی گریه میکرد
صلی الله عیلک یا مظلوم یا ابا عبد الله
شیخ جعفر شوشتری میگه همونجوری که قرآن چندین منزل داشت
سر ابی عبدالله هم چندین منزل داشت
میگه یه منزلش روی نیزه ها بود
یه منزلش تنور خولی بود
یه منزلش دیر راهب بود
یه منزلش شاخه درخت بود
یه منزلش تشت ابن زیاد بود
یه منزلش تشت طلای یزید بود
میگه اما آخرین منزل پا های کوچیک دخترش رقیه بود
صدا زد بابا همه جا رفتی پیش دخترت نیامدی آخر کار یه مرتبه ،سر بریده رو بغل گرفت
به سینه چسباند صدا زد بابا
یه جمله عرضم تمام هر کی حاجت داره گرفتاری داره
صدا زد بابا کی رگ های گردنت رو بریده
بابا کی منو یتیم کرد
بابا کی محاسنت رو به خون سرت خضاب کرده
عرضم تمام، اینم برا پدر و مادراتون
شیخ جعفر شوشتری میگه یکی از معجزات سر،این بود خون همیشه جاری بود.
اینجوری نبود خون قطع بشه هر جا میزاشتن خون حرکت میکرد جاری بود میگه بخاطر همینه محاسن ابی عبد الله به خون تازه خضاب بود صدا زد بابا محاسنت رو کی خضاب کرده
حسین جان حسین جان