بسم الله الرحمن الرحیم
?تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم
در رابطه با معجزات الرسول صحبت میکنیم.
یکی از مشهورترین معجزات نبی مکرم شق القمر هستش که حالا در رابطه با این ویژه ما صحبت می کنیم.
این جلسه رو نکاتی که پیرامونش هست رو مطرح می کنیم.
داستان شق القمر پیغمبر رو صحابی پیامبر نقل کردند از جمله انس بن مالک عبدالله بن مسعود جبیر بن مطعم عبدالله بن عمر
ابن عباس تو صحیح مسلم صحیح بخاری به طرق متعدد داستان شق القمر اومده است.
ابوجعفر طبری تو تفسیر آورده به سی و پنج سند اینهایی که من میگم مهم ها.
حظیفه یمانی رحمت الله علیه توی شهر مدائن بالا منبر یه خطبهی خوند بعد بالا منبر قصه همین شق القمر رو گفت
و خود امام فخر رازی عالم برجسته اهل تسنن میگه که اینکه جناب حظیفه میره بالا منبر و قصه شق القمر رو برای مردم تعریف می کنه
این خود این در حکم متواتره یعنی اینکه برای اون مردم صحبت میکنه
بعد اگر این خلاف واقع داشته می گفته باید یه نفر اینجا بلند میشد پای منبر اعتراض میکرد
میگفته بابا این دروغ ها چیه میگی وقتی که او میگه و هیچ کسی بلند نمیشه اعتراض بکنه
این نشون دهنده راستگویی نشون دهنده واقع شدن مطلب دیگه
و شق القمر یه مسئله پنهانی نبوده که از مردم مخفی بمانه و جناب حظیفه این رو در حضور مردم میگه
خود این دلیل بر اینکه مردم هم چی میدانستند و تصدیقش میکردند و
حظیفه در حضور اونها ممکن نبود که دروغ بسازه پس این هستش.
حالا عبارات مختلفی هست توی صحیح بخاری و همین طور جلد سوم کتاب التفصیل
و جلد دوم باب علامات نبوت اونجا این عبارات من میخونم خدمتتون
انشق القمر الی احد رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم
یعنی ماه دو قسمت شد در زمان رسول خدا
فرقتا فوق الجبل و فرقتا دونه
این ماه دو قسمت شد یه قسمتش بالای کوه یه قسمتش پایین کوه
و قال رسول الله جانهای عالم به فداش پیامبر فرمود
اشهدوا نگاه کنید شما گفتید ماه رو دو قسمت کن حالا ببینید ماه دو تیکه شدنش رو نگاه کنید
انشق القمر و نحن مع النبی
میگه ماه دو قسمت شد ما با پیغمبر بودیم
فرقتا فقال لنا اشهدوا اشهدوا
پیغمبر فرمود نگاه کنید نگاه کنید
اینهایی که میگم نقل های مختلفش هست
انشق القمر زمان نبی صلی الله علیه و آله و سلم
انشق القمر فرقتین
اینها تعبیرهای جور وا جوری هست که توی همین صحیح بخاری وکتابهایی که عرض کردم
سائله اهل مکه
اهل مکه اومدند سوال کردند که
ان یریهم آیة
یه آیه ای یه معجزه ای نشون بدهند
فراهم انشقاق القمر
که نبی مکرم به اونها نشون داد شق القمر نشون داد تعبیر آخر انشق القمر علی عهد رسول الله شقتین
ماه رو دو نیم کرد
فقال النبی صلی الله و سلم اشهدوا اشهدوا یعنی نگاه کنید ببینید شاهد باشید گواه باشید
ببینید این معجزه تو مکه بوده بعد در شب چی بوده؟
در شب بدر بوده شب چهاردهم بوده یعنی اون موقعی که ماه کامل بوده
بعد اول شب بوده که ماه تازه طلوع کرده بود و کوه ابوقبیص مشرق مکه بوده ماه شکافته شد
به اشاره پیغمبر اینا اومدند گفتند که اگر تو پیغمبری یالله دیگه یه معجزه ی برای ما بیار
پیغمبر گفت اگر مثلا من چه معجزه ای بیارم اینا گفتند که ماه رو دو نیم کن
ببینید یه چیزایی میخواستند حالا من میگم شبهاتی که اینجا مطرح میشه رو میگم اینها
گفتند یه چیزایی می خواستند که خیلی عجیب وغریب باشه دیگه
اصلا معجزه همینه معجزه باید چیز غریبی باشه بعد اینها گفتند ماه رو دو نیم کن
پیغمبر گفتش اگر دو نیمش کنم ایمان میارید باور میکنید اینها قرآن هم اگر حالا این چیز بوده دیگه اوایل بعثت بوده
به گمانم حالا اینکه قرآن آمده بوده اصلا قرآن رو قبول نداشتند اگر هم بود پیغمبر فرمود اگر ماه رو دو نیم کنم ایمان میارید
اینها گفتند بله ایمان میاریم که بعد با اشاره پیغمبر دو نیم شد شکافته شد
یک نیم این به سمت جنوب کوه آمد نیم دیگه اش به جانب شمال کوه رفتش
تو بعضی جاها هستش که بعضی ماه نیمیش بالای کوه نیمش پایین کوه
حالا تو بعضی از روایات هستش که یک نیمش به سمت صفا رفت یک نیم دیگش به سمت مروه رفتش تعبیرات مختلف تو روایاته.
کفار وقتی این معجزه بزرگ رو دیدند حالا باید ایمان بیارند دیگه
گفتند جادو هست گروهی دیگه گفتند که از مسافرا بپرسید مکه محل رفت و آمد بود
میومد هر روز کاروان میومد گفتند از مسافرا بپرسید اگر اونها هم دیده باشند تصدیق کنید قبول کنید
و گرنه این جادو هست اومدند و دیدند که یه کاروانی وارد شد
مثلا فردا صبح دیدند یه کاروانی وارد شد اومدند از این کاروان پرسیدند از این مسافرا پرسیدند
گفتند شما دیروز دیشب دیدید برای ماه چه اتفاقی افتاد اینها گفتند بله ما هم دیدیم که ماه دو نیم شد
نیمش این طرف نیمیش اون طرف بعد فهمیدن که چشمبندی نیست چون جادوگر را نمیتونند مردم دور و مردم غائب رو چشمبندی کنند
یعنی تصرف تو چشماشون بکنه.جادوگر فقط مردمی که دور و ورش هستند رو میتونه تصرف بکنه
تو چشمشون چشمبندی بکنه دیگه مردم دور و مردم غائب رو نمی تونه این کار رو بکنه
اینا خودشون فهمیدند که این چیه ها این یه چیز حقیقی بوده یه چیز واقعی بوده
قرآن میفرماید سوره قمر
اقتربت الساعة
یعنی قیامت نزدیک شد
و انشق القمر
و ماه دو نیم شد
و ان یروا ایة
اگر معجزه ای ببینند اعراض میکنند
یعرضوا و یقولوا سحر مستمر
و میگن جادویی بود خیلی قویدخیلی قوی بود این جادو جادوی قوی بود این از اصل داستان شق القمر.
اما چند تا شبهه مطرح میکنیم سعی میکنم خیلی مختصر و خیلی شست و رفته جوابشم خدمتتون عرض میکنم.
شبهه اول استبعاده میگن بعیده آخه ماه چی بشه همین الان خودتون یه لحظه تصور کنید
که بعیده آقا ماه دو نیم بشه بعید بودن دلیل بر محال بودن نیست
محال که نیستش بعید هست ولی اصلا معجزه همین هست که بعید باشه
شما میگی بعیده معجزه خاصیتش همین هست معجزه اگر غریب وخرق عادت نباشه اصلا معجزه نیست
باید غریب باشه که ملاحده چیکار کنند ببینن و به خودشون بیان و اینها.
زنده شدن مرده غریب نیست بعید نیست بعیده دیگه زنده شدن مردهها
شکافته شدن دریا که عصاش رو زد روی اینها دریا شکافته شد این غریب نیست
همین الان شما تصور کن دریا شکافته بشه و کفش خشک بشه و این غریب نیست
اومدن شتر این شتر از وسط کوه بیاد بیرون غریب نیست
اگر کار،کار خداست حالا این اصلا معجزه همین هست که باید غریب باشه بعید باشه این یه مطلب شبهه و جواب شبهه.
شبهه بعدی مسیحیا میگن شق القمر رو چرا غیر مسلمونها نقل نکردند
چرا فقط شما مسلمونا می گید اگر یه چیز آسمانی بوده باید ما مسیحیان دیده باشیم دیگه؟
جواب میدیم اینکه شماها نقل نکردید بازم دلیل بر نبودنش نیست
خیلی چیزها هستش یه عده ای گفتن و یه عده ای نگفتند مثلا فلاماریون یه قصه ای رو تعریف میکنه
میگه که ستاره روشنی اومد و زیر ابرغلیظ میدرخشید و تو روز دیده میشد این رو همه مردم دیدند
اومدند رصدخانه به منجما گفتند منجم ها اومدند و نگاه کردند گفتند شاید چشم ما خطا داره میبینه
اشتباه داره می بینه از خونه اومدند بیرون از این رهگذرا پرسیدند گفتند
این ستاره درخشان که داره تو آسمون میدرخشه رو شماها هم دارید می بینید همه گفتند داریم میبینیم.
فلاماریون میگه که این ستاره چهار سال دقت کنید چهار سال تو آسمون بود همین رو فلاماریون میگه
اما از اون طرف تو ایران منجمین بزرگ بودند مثل ملا عبدالعلی بیرجندی
ملا محمدقاسم مظفر که اینا کتاب داشتند در رابطه با همین ستاره ها و اتفاق های آسمانی و اینا
اینا تو کتابهاشون اصلا اشاره ای به اینکه فلاماریون میگه نکرده حالا بگیم چون منجمین ایران نقل نکردند
پس این اتفاق نیفتاده فلاماریون داره میگه چهار سال این اتفاق افتاده دروغ هم نمیتونه گفته بشه
آقا مثلا این دروغ هم نیست ولی اینکه یه عدهی بگن یه عده دیگه ای نگن این دلیل بر نبودن مطلب نیستش این یه شبهه که مطرح میشه.
شبهه دیگه ببین خیلی جوابها مفصل گفته شده من دیگه حالا همینجوری شسته گفتم دیگه
شبهه بعدی که امام فخر الدین رازی هم تو تفسیر خودش میاره میگه
که شاید ماه گرفتگی بوده دقت کردید میگه شاید مثلا بعضیا میگن شاید ماه گرفتگی بود
به چشم اینا اومده که ماه نصفش افتاده یه چیزی اومده
یه سنگی اومده مقابل نصف این ماه قرار گرفت بعد اون نصفش تاریک شده
این اینا فکر کردند ماه نصف شده جواب ماچیه جواب ما اینکه اگر هم این باشه بازم اعجازش ثابته
چون که مدعای پیغمبر واقع شد دیگه اینا گفتند که معجزه بیار پیغمبر هم این طوری معجزه آوردش و این یه مطلب.
مطلب دیگه اینکه خود اینکه یه شی بزرگی اندازه ماه اندازه نصف ماه پیدا بشه
بیاد مقابل این ماه قرار بگیره این نصف ماه رو تاریک بود خود این سخت تر از نصف کردن ماه هستش
و ضمن اینکه خیلی از منجمین آسمان شناس ها ستاره شناس ها میگن که این ممکنه که بعضی از کرهها بعضی از اجرام آسمانی
مثلا متلاشی بشن تیکه تیکه بشن نصف بشن چه بعدی داره که ماه هم نصف بشه این هم یه شبهه و جواب شبهه.
شبهه بعدی که میکنند این هستش که کشیش فندر آلمانی توی میزان حق میگه که این شق القمر اصلا ربطی به پیغمبر نداره
این مربوط به قیامت هست چرا میگه اقتربت الساعة
یعنی قیامت خواهد آمد انشق القمر جواب ما اینکه اقتربت فعل فعال مضارع نیستش
که تو بخوای بگی که در قیامت خواهد آمد اقتربت معنی آینده نداره که معنی ماضی داره
یعنی نزدیک شد قیامت و در همون زمان پیغمبر قیامت نزدیک شد بعد تو این آیه
رو میبینی آیه سوم رو نمیبینی آیه سوم میگه
و ان یروا آیة
اگر معجزه ای ببینند
یعرضوا
اعراض میکنند میگن
سحر مستمر
این جادوی قیامت که دیگه بحثی در رابطه با پیغمبر نیست انکار پیغمبر نیست دیگه
اصلا اونجا که اصلا بحث این حرفا نیست که کسی بیاد بگه این پیغمبر دقت کردین چه ربطی به قیامت داره این هم یه مطلب.
آخرین مطلب رو هم عرض بکنیم این که بعضی از مسلمونها اومدند شق القمر رو انکار کردند
و حالا کیا مثلا انکار کردن ابوالقاسم بلخی کی اومد انکار کرد سیصد سال بعد از پیغمبر اومد
انکار کرد رو چه جهتی انکار کرد این اومده بود حرف فلاسفه رو شنیده بود
که فلاسفه گفتند خرق و التیام بر افلاک جایز نیست بعد اومده این حرف رو زده
سوال ابوالقاسم بلخی مگه زمان پیغمبر بوده تمام اصحابی که زمان پیغمبر بودند شق القمر رو دیدند شنیدند
و کسی انکار ما نداریم تو عهد رسول خدا یک نفر شق القمه رو انکار کرده باشه
اینکه نمیشه که بگیم حالا بعدا چند نفر اومدند سیصد سال بعد پیغمبر یکی پیدا شده انکار کرده
مثل این میمونه که همه مردم زمان شاه عباس نوشتند که شاه عباس پیاده از اصفهان رفت مشهد
حالا الان من این قصه رو تعریف میکنم یه نفر بلند میشه میگه بعیده نمیشه که یه پادشاه با اون همه امکانات پیاده بره مشهد
گفتند راه افتاد از اصفهان راه افتاد بره مشهد اومدند گفتند آقا بیخیال ول کن حالا تو
نذر کردی خدا نذرت رو قبول کنه میریم بعد رسیدیم به یه منزلی مشهد اونجا پیاده شو
و مثلا پیاده بیا نذرت هم قبول هستش گفتش که نمیدونم استخاره باز کنم ببینم استخاره چی میاد استخاره باز کرداین آیه اومد
فخلع لعنک
کفش هایت رو هم دربیار
کفشاتم در بیار میخوای بری اونجا وادی مقدسه کفش آقا این اینجوری و پیاده اومده همه زمان مردم شاه عباس اون
کسایی که دست به قلم بودند نوشتن این رو کسی هم اون زمان انکار بکنه
حالا من الان برای فلانی میگم نمیشه دیگه تو میگی نمیشه انکار میکنی
همه مردم زمان رسول خدا گفتند دیدند کسی انکار نکرده بعد حالا یه نفر سیصد سال بعدش میاد میگه
آقا حرفش رو بریز تو میگی نمیشه خدا بخواد میشه یا نمیشه میشه دیگه.
امروز روز میلاد آقا رسول خداست حالا عرضم به خدمتتون که حالا این هم بگم توی فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها
من این رو دیدم که که حالا خیلی هم وقت نکردم قشنگ چیزش رو پیدا کنم براتون بخونم
منتها این رو دیدم اون موقعی که شق القمر شد حضرت زهرا سلام الله علیها تو بطن مادر بود تو شکم مادر بود
دقت کنید این رو میگم انشالله حضرت زهرا یه عیدی بهمون بده
اون موقعی که شق القمر شد پیغمبر اشاره کرد به ماه،ماه دو نیم شد
بعد اینا گفتند عجب جادوگری تو دیگه بعد حضرت زهرا تو شکم مادرش حضرت خدیجه بود
حضرت خدیجه شنید که مردم هی میگن جادوگر جادوگر جادوگر
خیلی هم حساس بود به پیغمبر اکرم که دارد اینجا حضرت خدیجه خیلی ناراحت شد خیلی غصه کرد
که ای بابا پیغمبر گفتند ما ایمان میاریم بعد اینجوری پیغمبر من ماه رو دو نیم کرد اینا دوباره برگشتند گفتند جادوگر جادوگر
یه مرتبه خانم فاطمه زهرا که تو بطن مادرش بود به معجزه با مادر سخن گفت صدا زد مادر لا تحزنی
ناراحت نباش نگران نباش نباش
ان الله مع ابی
خدا با پدرم هستش غصه نخور مادر جان
خدا بهتون خیربده
صل الله علیک یاعلیک یا اباعبدالله