بسم الله الرحمن الرحیم
●بقیه الله خیر لکم ان کنتم المومنین
باقی مانده خدا، باقی مانده الهی برای شما خیر دارد سود دارد، منتها به شرط اینکه شما بزرگواران اهل ایمان باشید.
به این ما ایمان داریم که بهار میاد، از اول اسفند خونههامون رو تکون دادیم ها خونه تکونی کردیم.
ایمان داریم که بهار میاد لباس نو خریدیم ،
ایمان داریم که بهار میاد بازار و نگاه کن،
همین حالاش اگه بری یه چرخ بزنی میبینی اصلاً عجیب و غریب این شلوغیا …
بنده خدا راننده تاکسی دیروز می گفت به خدا هر خیابونی ما رفتیم ترافیک بودش، اصلا انگار تمام مردم تو خیابونا ایمان دارند.
ولی ایمان ندارند که بهار اهل بیتم میاد ،کسی ایمان نداره که همینجوری خیال راحت نشستیم فقط سر زبونه، به قلب هیچی نیست.
ما قلباً الان پذیرفتیم که داره بهار عید نوروز میاد ولی قلبا پذیرفتیم که بهار اهل بیتم بیاد؟ اگر میپذیرفتیم و ایمان داشتیم که بهار اهل بیت میاد آقا این خونه دلمون رو تکون میدادیم آب و جارو می کردیم.
اون پیرزنه نیشابوریه بلند شده بود صبح در خونه ش داشت آب و جارو میکرد ، بهش گفتن چیکار داری میکنی؟
گفت فردا صبح حضرت رضا علیه السلام وارد شهر میشه میاد. دارم خونه م رو آب و جارو در خونه رو که شاید امام رضا خونه من اومد .
ببین خونه ها را آب و جارو میکردند ،چون شاید امام زمان بیاد، شاید امام رضا بیاد .
ولی این قصه ما قصه مردم مدینه است، ما امام زمان رو خونه نشین کردیم همون جوری که مردم مدینه امیرالمومنین رو خونه نشین کردن.
گفتن علی ما تو را نمی خوایم تو برو توی خونه بشین ما فلانی و فلانی رو میخوایم که به درد دنیای ما..
نمیفهمیدن که امیرالمومنین بیشتر به درد دنیای شما میخوره تا فلانی و فلانی .
ماها رای دادیم به یکی دیگه رای دادیم به یه چیز دیگه ،ماها رفتیم سمت دیگه، بعد اونجوری که المومنین بیست و پنج ساله خونه نشین شد.
امام زمان هم الان هزار و خورده ی ساله بیابون نشینه این جوریه قصه اینه.
بعد اینجا یهو دوباره مردم رو میارن سمت امیر المومنین وقتی می ببینند فسق و فجور داره همین جور بیداد می کنه،
عثمان بریز بپاش کرده عثمان باند بازی درست کرده رانت خواری درست کرده به این میده به اون میده،
اصلا چیزی که توی اون شهر معنا نداره چیزی که تو اون کشور هیچ مفهوم ندار عدالته.
عدالت اصلا مفهومی ندارد معنی ندارد.
بعد مردم به این باور رسیدن به این شعور رسیدن که بیچاره شدن با انتخاب غلط شون با انتخاب غیر صحیح شون بدبخت کردن خودشون رو.
و لذا یه معرفت این طوری پیدا کردن عموم مردم ،
یه اتفاق دیگه ای هم افتاد افراد برجسته ای که قدرت بیان داشتند اومدن وسط برای مردم روشنگری کردن صحبت کردن ،
مثلاً زبیرها ،مثلاً طلحهها ، دوباره مثلا عمارها اینها اومدن بین مردم گفتن امیرالمومنین رو بیست وپنج سال خونه نشین کردید ،
شما حقتون بود این بلاها، این اتفاقایی که افتاد سرتون ،چرا ؟
چون اون خونه نشین شده، شماها از سعادت دور شدید، بعد انقدرگفتن که مردم هم فسق و فجور رو دیده بودن، هم از این طرف داشتن اینجوری میشنیدن که یهو آقا ریختن در خونه امیرالمومنین ازدحام جمعیت حالا امثال ماها لالیم از اینکه امام زمان رو برای شما بگیم.
خودمونم چشمامون رو بستیم به سمت یه سری چیزهایی که باید مثلاًببینیم و درست آگاهی پیدا کنیم .
بعدمردم وقتی ریختن طوری که امیرالمومنین فرمود ترسیدم برای حسن و حسینم که نکنه اتفاقی برای این بچه ها بیافته ،
اینقدر جمعیت زیاد شد، حالا باید همه باید آقا رو صدا بزنیم این فهم و شعور رو پیدا بکنیم.
ان شاءالله این معرفت رو پیدا بکنیم به این نقطه برسیم که آقا تنها راه نجات بشریت به دست امام زمان علیه السلام.
منجی یعنی او باید اصلاح بکنه ،او بیاد درست بکنه. باید همه ماها به این نقطه برسیم بعد ان شاءالله مقدمه شم همینه،
ایمان داشته باشیم.
دلهامون رو آب و جارو بکنیم و اخلاقامون رو درست بکنیم ،کردارمون رو درست بکنیم، اعتقاداتمون رو درست بکنیم که ان شاءالله اون حضرت میاد. خودمون یهو با چالش مواجه نشیم،
امیرالمومنین علی علیه السلام اومد حالا ببینید آقا خیلی قشنگه این مسئله خیلی خوبه، من خودم هر چی فکر کردم دیدم بهتر از این مثال من پیدا نمیکنم.
حالا اون حضرت اومد منتها زمین ،زمین خوبی نیست. زمینی که توش کرمه، زمینیه که توش آفته، زمینیه که شخم نخورده، زمینیه که توش آب نیست..
حضرت امیر رفت بالا منبر گفت حالا که من انتخاب شدم فردا میام همون جوری که پیغمبر حکومت میکرد حکومت میکنم.
اونایی که زیاد از حقشون گرفتن ازشون میگیرم، فکر نکنید میگم خب حالا باشه برید پی کارتون
اونهایی که بیش از حد از حق گرفتن باید بیارن پس بدن.
یهو اینها خالی کردن، دیدن عجب این آقا می خواد بیاد نفس ما رو میخواد ببره . پس یهو همه به اینوریا به اونا نگاه کردن گفتن علی چی میگه ؟
یکی گفت شعار تبلیغاتیه. حالا فردا خبری نیست همه کاندیدها میخوان بیان اولش از این حرفا میزنن فردا بادش میخوابه،
ولش کن یه چیزی گفت.
آقا فرداشد دیدن نه شوخی نداره ،سفت و محکم وایساده داره میگه که یالا بده بیاد،
آقا در رفتن. اونور با عایشه قاطی شدن جنگ جمل راه انداختن.
زمینه ام باید آماده باشه، من اگه میخوام امام زمان علیه السلام بیاد باید زمینم رو آماده کنم درست بشه حاصل خیز بشه که اون حضرت میاد بذر توحید بکاره،اون حضرت میاد بذر عدالت بکاره،
بعد این حکومت امیرالمومنین وقتی توی عرصه شبه جزیره عرب تو بین مسلمونها برقرار شد شما ببینید که بعد اومدن یه کتاب همین مسیحیا یه کتاب نوشتن به نام،
صوت الامام علی علیه السلام صوت العدالتیه الانسانیه یعنی تا به حال یک کسی که بیاد ندای عدالت انسانی رو برآورده ، نیومده غیر از آقا امیرالمومنین علیه السلام.
حالا ان شاءالله امام زمان علیه السلام بیاد همین اتفاق میافته منتها در دایره بزرگتر.
یک حکومت واحد جهانی ان شاءالله تشکیل میشه.
زمان امیر المومنین قربون آقا امیرالمومنین خیلی مظلوم بود، نشد حکومت واحد جهانی بشه.
معاویه اونور یه کاری می کرد از اون طرف یه عده ی دیگه خون به جگر کردن مولا علی رو، منتها امام زمان دیگه نباید اینجوری بشه.
امیرالمومنین حجت، امیرالمومنین حجت خدا بود .خب حالا اون حضرت رو کشتن بعد یکی دیگه بود، پشت بعدیش امام حسن بود.
امام حسین رو کشتن یکی دیگه منتها امام زمان این آخریه دیگه خدا قبول نمی کنه که مردم باهاش اینطوری رفتار کنن،
بگن باشه یکی دیگه ای نیستش که این آخریه و خدا اینقدر نگهش میداره تا اینکه شماها به اون نقطه برسید که دیگه جنگ جمل راه نندازید،
به اون نقطه برسید که دیگه جنگ صفین راه نندازید همه بیایید زیر پرچم این آقا قرار بگیرید.
خدایا باقیمانده غیبت اون حضرت را بر ما ببخش.
تو بعضی از روایات داریم، بعضی از علائم ظهور توی ماه رمضون پیدا میشه مخصوصاً شبای قدر خدا کنه اون علائم تو همین ماه رمضون ما باشه .
یه جمله هم ذکر مصیبت میکنیم عرض روضه میکنیم
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
سه شنبهها معمولاً ماها با این نماز گزارهای صبحمون قول و قرارهایی داریم
یه جاهایی میریم معمولاً اینطوریه که میریم در خانه سه ساله امام حسین علیه السلام اعتقادمون اینه که حضرت رقیه باب خوبیه
باب الحوائجه و لذا حاجتامون رو ببریم در خونه حضرت رقیه
بگیم یا حضرت رقیه تو رو به جون بابات حسین یه شفاعتی بکن یه وساطتی بکن پیش بابات حسین
شاید بعضیاتونم تو این جمع ما باشن مثل اون پیرمرد سلمانی وقتی امام رضا علیه السلام اومد موهاش رو اصلاح کرد
آقا یه نگاه کرد به این سنگ سلمانیش طلا شد گفت آقا ما طلا برای چه مونه این دم آخر میخوایم بمیریم
حالا فردا پس فردا طلا چه به کارمون میادش آقاجان فرمود حالا ما چیزی دادیم رو پس نمیگیریم اگه چیز دیگه ی هم بخوای بهت میدیم چی میخوای
گفت آقا خواهش من اینه دم جون دادن یه توکه پا بیایی و سر من رو به دامن بگیری
حالا الانم بعضی از شماها شاید اینجوری باشید یا حضرت رقیه ما هم دیگه آخر خطیم یه پامون لب گوره
یه کربلا از بابات حسین برای ما ضمانت کن دلمون کربلا بابات رو می خواد
دلمون میخواد یه کربلا بریم با همدیگه انشالله کربلایمون مدد همین حضرت رقیه سلام علیها جور میشه
من دلاتون رو ببرم توی حرم حضرت رقیه
وقتی سر بریده ی بابا رو دید از صبح گفته بودم اگه ببینمش پامو بهش نشون میدم
اگر ببینمش صورت نیلیمو بهش نشون میدم
اما دید نه بابا وضع بابا بدتر از خودشه
دیگه وقتی دید لبهای بابا چوب خورده
وقتی دید که صورت بابا موها ژولیده شده چه شده و اینها یک کلمه دیگه از خودش نگفت
صدا زد بابایی موهای بابایی گردنت رو کی بریده
صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله
بابایی کی منو یتیمم کرده
بابایی کی محاسنت رو به خون سرت خظاب کرده
یه مرتبه دیدن خم شد لباش رو روی لبهای بابا گذاشته همینطور که لبهای بابا رو بوسه میداد یه مرتبه دیدن سر از یک طرف
نازدانه ابی عبدالله از یه طرف
حسین جان حسین جان حسین جان