حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۴۷

●وَ قال(علیهالسّلام): اَلمَالُ مَادَّهُ الشَهَواتِ

● ثروت، ریشه شهوت هاست.

▪︎ حضرت می‌فرماید که :مال و ثروت ماده اصلی چیه؟ همه شهوات
و خب عرضم به خدمتتون که جلسه پیش که در رابطه با غنا صحبت کردیم

بی نیازی و ثروت  خوبه یعنی فی نفسه مال خوبه ،بد نیست مگر اینکه این مال و ثروت بشه تنها دغدغه انسان که بخواد فقط انگیزش این باشه که آره، ثروت اندوزی بکنه و اینا

خب این یه خورده چی داره؟ خطر داره و اگر خدایی نکرده مایه غرور بشه ،مایه غفلت بشه،مایه فراموشی بشه ببینید  این اگر توجه نکنه همین یهو می‌بینی زمینش می‌زنه، میشه قارون.

راه میره پز میده میگه ما اینیم، ببینید مال دیگه، مال خیلی، خطرش اینجاست که غرور بیاره، که غفلت بیاره، بعد اینو چیکارش کنه ؟

زمین بزنه مال یه وسیله است، مال یه وسیله است .

چاقو یه وسیله است، می‌تونی با چاقو عمل جراحی انجام بدی شکم یکی رو پاره کنی سرطان یکی رو بکشی بیرون

می‌تونی هم، همون چاقو رو بکنی تو شکم یکی ،یکی رو چیکار کنی؟ بکشی.

انرژی هسته ای یه وسیله است ،می تونی باهاش نیروگاه اتمی درست کنی، برق مثلاً ازش تولید بکنی .

می تونیم چی؟ بندازی سر و کله یکی، شهرو چیکار کنی؟ نابود کنی.

مالم همینه، مالم یک وسیله است اما ماده اصلی تمام شهوات‌هاست .

شما ببینید تمام دعواها سر چیه؟ سر مال

انگلیس چرا همش دنبال اینه که اینجا رو بزنه اونجا رو بزنه؟

تو خاورمیانه پنجه‌های خودش رو فرو کرده ولم نمی‌کنه، به خاطر چی؟ به خاطر همین ثروت، به خاطر مال.

پس بیشتره جاهایی که دعوا هستش و اینا، ماده اصلی شهوات چی میشه ؟مال میشه که شما نگاه بکنید سقیفه چرا برپا میشه ؟شما ببینید صفین، جنگ صفین چرا برپا میشه؟

جنگ جمل چرا برپا میشه؟ اینایی که اومدن کربلا چرا اومدن ؟دنبال خلخال بودن، دنبال چی بودن؟

دنبال آقا ،اینایی که اومدن چی می‌خواستن ببرن از کربلا؟دنبال مال بودن دیگه.

عمر سعد چرا اومد کربلا؟ فرمانده لشکر شد، چرا ؟اینا که خب عبادت می‌کردند.

اینا که خب امام حسین رو می شناختن.
اینا که اهل بیت رو می شناختن.

آهان، این ماده ی اصلی همه شهوات چی چیه س؟ مالِس

صغر الدنیا فی عینه.

دنیا در چشم امیرالمومنین کوچیک بود اصلاً برا امیرالمومنین مهم نبود که.

و لذا وقتی که رسید به بیت المال بصره  ، طلحه و زبیر که اول رسیدن غارت کردن اوووه
یَک بلایی سر چیز آوردن، اما وقتی امیرالمومنین رسید به بیت الماله بصره این رو به طور مساوی بین همه تقسیم کرد .بعد از همه این‌ها یک سهم برای خودش برداشت.

دو رکعت نماز خوند آقا امیرالمومنین سرش رو به آسمون بلند کرد فرمود:

خدایا شاهد باش علی چیزی از این مال رو برا خودش برنداشت ،ای نماز ،ای امانت، شهادت بده.

بعد آقا ،یه نفر تازه رسید یا امیرالمومنین من توی جنگ با شما نبودم، دلم با شما بود،

نیتم با شما بود، انگیزم با شما بود، اگه می‌رسیدم کمک می‌کردم .

اگه می‌رسیدم یاری می‌کردم.

آقا فرمود تو و همه کسانی که در صلب تو هستند تا قیامت، چقدر از سلب تو بیرون میاد از این نسل تو بیرون میاد در آینده،

همین اگر نیت اونها هم همین باشه که اگه با علی بودن علی رو یاری می‌کردند همشون در ثواب امروز ما چی هستند؟ شریک هستند.

بیا این هم سهم مال تو ،سهم خودشم داد به اون، همون یه دونه روها…

بعد امام حسن می‌فرماید پدرم با دست خالی اومد، اومد سمت خونه.
خب این حاکم آقا، این مملکت، اینجوریه

یا دنیا غری غیری

ای دنیا برو غیر علی رو فریب بده.

قنبر میگه یه روزی یه کیسه پول برداشتم اومدم خونه امیرالمومنین پیش خودم گفتم خب آقا رئیس حکومته، حقوق داره باید زندگیش بچرخه.

میگه تا اومدم تو خونه آقا امیرالمومنین تا چشمش به این کیسه پول افتاد چشمش به من افتاد،

اشک تو چشماش حلقه زد فرمود: قنبر یه انبان، یه کیسه پر از آتش آوردی تو خونه علی

میگه که گفتم آقا ،چی بگم،

آقا فرمود: برش دار برش دار، این به درد خانه علی نمی‌خوره .

ببینید وقتی هم که قنبر ، اسیر حجاج بن یوسف ثقفی شد اون عنصر خبیث ،اون مرد پست،

قنبر فدایی امیرالمومنین دیگه

این حجاج گفتش که قنبر از آقات بگو از مولات علی بگو گفت که از چی علی می‌خوای تعریف کنم؟

گفت بگو گفتش که به خدا قسم مولای من علی وقتی وضو می‌گرفت مثل بارون اشک می‌ریخت مثل بارون، موقع وضو گرفتن این آیه رو می‌خوند :

فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شی

ما باز می‌کنیم، بعد حجاج گفت حتماً آقا امیرالمومنین ،آقات اینو می‌خوند اینو به ما تطبیق می‌کرد.

گفت دقیقاً همینجوریه وقتی این آیه رو می‌خوند تطبیق می‌داد به شماها ،به شما بنی امیه.

معنی این آیه چیه، اینه که فلما نسوا ما ذکروا به اونایی که خدا و دین نعمت‌های خدا را فراموش می‌کنند

فتحنا علیهم ما هم به اونا همه چیز میدیم. اونی که خدا رو فراموش کرد خدا بهش چی میده؟ همه چیز میده

دنیا ،آهان دنیا میدیم ما بهش حکومت میدیم، امکانات میدیم، اما یه مرتبه اخذناهم…

همه رو یهو چیکار می‌کنیم؟ می‌گیریم مثل فرعون، تو رود نیل غرقش می‌کنیم

مثل قارون، توزمین چیکارش می‌کنیم؟ فرو می‌بریمش

حجاج گفت قنبر ساکت باش، دهنت رو ببند، دیگه حرف نزن بیشتر از این دیگه طاقت شنیدن ندارم .

حجاج گفت که حاضری از علی دست برداری برائت بجویی، من فقط جون تو رو در یه صورت نجات میدم که امروز از علی چیکار کنی؟ برائت بجویی

از علی برائت بجو و الا میگم همین الان سر تو از بدنت چیکار کنن؟ جدا کنن

قنبر گفت حجاج تو یه نفر معرفی کن  بهتر از علی  تا من دست از علی بردارم .

گفت خب اون که نمی‌تونم اصلاً بهتر از علی رو من نمی‌تونم پیش پای تو بزارم بگم برو سمت چه کس؟!

گفت پس مرد حسابی چی میگی، گردن منو همین الان بزن که من آرزوی شهادت دارم .

من مشتاق شهادتم. همین جا کار من رو چیکار کن تموم کن .
اینم حکایت قنبر .

خدا انشالله به حق امیرالمومنین محبت مال رو از دل ما بیرون ببرد. الهی آمین

بله بله، قنبر شهیده ،شهید راه امیرالمومنین شد.

مال خوبه‌ها ،پول خوبه، اما محبتش بده

خب یه جمله هم آقایون خانوما عرض روضه دارم، عرض مصیبت

صلی الله علیک یا اباعبدالله
چه کرده بود مگه امام حسین اونا مگه چقدر مال دوست داشتن که وقتی اباعبدالله بچه شیر خواره رو علی اصغر
تو این عالم هر جا بچه شیر خواره ببینن
رحم می کنن
میگن بچه شیرخواره س
نمیشه ولو اینکه طرف کافر باشه
همین که بچه شیرخواره رو دستش بگیره
اینا بهش رحم می کنن
امام حسین وقتی بچه شیرخواره رو روی دست گرفته بود
گره ی کار امروز ما بدست این باب الحوائج افتاد
امروز همه گدای علی اصغریم
آقایون خانوم ها
میرزا عبدالکریم حق شناس ایشون وقتی تو حجره نشسته بود گفت حسین جان
یا اباعبدالله
یه راهی برا پیرمردی ما بزار
ما دیگه پیر شدیم ضعیف شدیم
دست ما نمیرسه توان نداریم
حوصله مون کم شده
یا اباعبدالله
یه راهی برا پیرمردی ما بزار
ما زود گره هامون وابشه
میگه یهو دیدم اتاق پر از نور شد
دیدم آقا اباعبدالله تشریف آوردن
آقا اباعبدالله از زیر عبا قنداقه علی اصغر رو بیرون آورد
فرمود آقا میرزا عبدالکریم از این به بعد هر وقت خواستی زود حاجت بگیری
این بچه شیرخواره رو بیار در خانه ما

اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
همچین که بچه شیرخواره رو رو دست بلند کرد صدا زد
اما ترونه
مگه نمی بینید چجور داره لبهاش از تشنگی باز و بسته میشه

غنچه یاسم شده ارغوانی
زیر سم اسب کسی نمانی
بلبل من لباش ترک خورده بود
تیرش نمی زدید خودش مرده بود

صدا زد اگر به من رحم نمی کنید به این بچه شیرخواره رحم کنید
همچین که حرفش هنوز تموم نشده بود
یه وقت دید این بچه داره دست و پا می‌زنه فذبح الطفل من الاذن الی الاذن
دید گوش تا گوش بریده شده
یا اباعبدالله
هر کی گرفتاره ها هرکی حاجت داره بسم الله
این جا اباعبدالله یه دست زیر گلو برد
هر چی خون تو بدن علی بود
تو دستش جمع کرد
این خون رو به آسمون پاشید
حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *