حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۱۲۴

●قال (علیه السّلام): قَد بَصَّرتُم اِن اَبصَرتُم ، وَ قَد هُدِیتُم اِنِ اهتَدَیتُم ، وَ اَسمِعتُم اِنِ استَمعتُم.

 

● اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشان تان داده اند، اگر هدایت می طلبید، شما را هدایت کرده اند، اگر گوش شنوا دارید، حق را به گوش تان خوانده اند.

 

▪︎حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون می‌فرماید که : قطعاً به حقیقت به درستی ، بصرتم، به شماها بصیرت داده شده روشناییش داده شده، حقیقت به شما نشون داده شده .

ان ابصرتم اگر شماها چشم بینا داشته باشید، اگه بخواید نگاه کنید ، اگه بخواید ببینید خیلی روشنه خیلی واضحه ، راه تاریک نیست، این راه مبهم نیست سردرگم نمی‌شید .

خیلی همه چی سیر تا پیاز گفته شده بصیرت داده شده همه چی روشنه ،

و قد هدیتم ، وسایل هدایت در اختیار شماست .

اونجایی که در نمازم می‌گید

اهدنا صراط المستقیم خدایا ما رو هدایت کن هدایت مستقیم

نه اینکه من الان نمی‌دونم راه چیه نه می‌دونم . راه، راه امیرالمومنین و غیر از اینم نیست

اینکه میگیم هر روز اهدنا صراط المستقیم، یه اشکالی کردن مسیحیا به امیرالمومنین که شماها نمی‌دونید راهتون چیه

و هر روزم در نماز هی می‌گید اهدنا صراط المستقیم شماها هنوز نفهمیدید راه چیه …

بعد امیرالمومنین جوابشون رو داده بود اهدنا منظور ثَبِت یعنی خدایا ما رو ثابت قدم کن تو صراط مستقیم

و الا پیغمبر این رو هزار مرتبه فرمود:

اهدنا صراط المستقیم

صراط امیرالمومنین

راه راه امیرالمومنین صراط علی بن ابی طالب

خب این راه که مشخصه و این اهدنا که ما میگیم معنیش این نیست که خب حالا ما نمی‌دونیم گمراهیم .

خدایا هدایت کن معنیش چیه؟ ثبت ما رو ثابت قدم کن.

پس همتون هدایت شدید تکلیف‌هاتون مشخصه.

ان اهدیتم ، اگه بخواید هدایت پذیر باشید.

یه کسی میگه، من نمی‌خوام میگه باشه برو هرجا دلت می‌خواد، برو کسی نمی‌تونه فرار بکنه، بله ولی یه عده‌ای فرار می‌کنن دیگه،

ابلیس فرار کرد دیگه یه عده‌ای تن در نمیدن.

خدا ان شاءالله ماها رو جز ثابت قدم‌ها و جزو کسانی که تو این راه وایسیم پاسوز امیرالمومنین باشیم و آخرش مزه داره .

اون گفتیم اون شب یکی از اشخاص به امیرالمومنین فحش داد امام حسن علیه السلام رفتن فرمودند:

فردا که بابام علی آستین‌هاش رو میده بالا مومن‌ها رو از اون آب کوثر سیراب می‌کنه بعد تو میای اونجا پدرم علی تو رو دورت می‌کنه ،

چون تو منافقی مومنین را سیراب می‌کنه و منافقین رو دور می‌کنه.

پس و قد هدیتم ان اهدیتم و اسمعتم صوت حق در گوش شما هست شما شنوا نینده شدید،

این شماها به گوشتون خورد که آقا هی اومدن رفتن اینور اونور، صحبت کردن به گوش خودشون رسوندن منتها به شرط اینکه شماها ان استمعتم

که شماها گوش شنوا داشته باشید.

بخواهید گوش کنید.

آقا رسول الله مکرر از وقتی که شروع کرد تبلیغ رو هدایت رو خونشون یه مجلس تو همون مجلس راه رو روشن مشخص کرد، گفت قصه اینه.

کیه که به من ایمان بیاره بشه جانشین من خلیفه من بعد از من…

هیچکس بلند نشد جز امیرالمومنین .

بعد دارد که آقا تو همون جا فرمود که همتون گوش کنید همتون روز اولش فرمود علی جانشین من برادر من وصی من خلیفه بعد از منه، بعد یه عده‌ای نخواستن گوش کنند.

ابوجهل گفت ابوطالب از این به بعد باید حرف بچه‌ات رو گوش کنی این نمی‌خواد گوش کنه بعد هرجا نشست فرمود

در مجلسی پیغمبر ننشست مگر اینکه در اون مجلس ذکری از فضایل علی نکرد ذکری از فضایل علی نکرد انقدر از فضایل علی فرمود طوری که تا آقا می‌نشست شروع می‌کرد به فضائل گویی می‌گفتند

انه لمجنون

دوباره اسم علی اومد او دیوانه شد .

و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون

اصلا این در شان امیرالمومنینه در فضیلت امیرالمومنین.

اینطوری با چشم می‌دید می‌گفتند عقل از سرش پرید به پیغمبر می‌گفتن‌ها مجنون شد دیوانه شد.

که بعد قرآن می‌فرماید: آقا این ذکر عالمین ، ذکر علی.

اینو خب پیغمبر هی فرمود ولی خب نمی‌خواستن بشنون.

اون نانجیب معاویه روز غدیر اشاره می‌کرد می‌گفت ما اگه با سوسمار دست بیعت بدیم بهتر از اینه که با علی دست بیعت بدیم.

که بعد ابوذر شنید قاطی کرد داد زد گفت مرتیکه…

خبر به پیغمبر رسید معاویه در رفت نمی‌خواد بشنوه خدا لعنتش کنه.

می‌گفتن شما بالاتری یا پیغمبر رسول خدا، می‌فرمود :

انا عبید من عبیدک محمد

من بنده‌ایم از بنده‌های محمد هستم

خب حکمت امروز ما این شد، به شماها همتون نشون داده شده به گوشتون رسیده منتها این حکمت امیرالمومنین اختیار رو می‌خواد برسونه اختیار با خودتونه.

بخواید بصیرت دارید بخواید هدایت می‌شید بخواید می‌شنوید نخواید نمی‌شنوید هدایت نمی‌شید .

انشاالله که ماها جزو هدایت شده‌ها باشیم .

خب یه جمله هم عرض مصیبت عرض روضه

صلی الله علیک یا اباعبدالله

رسیدیم تقریباً آخر ماه رمضان بگیم یا اباعبدالله یه واسطه در خونه شما ما بیاریم شما ما رو نگاه بکنید واسطه خوبی هم هست

سه سالت نازدانه‌اش

این نازدانه دست ما رو بگیره پیش بابا یه ناز بکنه

امام حسین به خاطر دختر ۳ سالش ما رو راه بده کربلاش

ماها امروز کربلایی بشیم

از قبل سه سالش

این داستان امام حسین حضرت رقیه این وقتی به دنیا اومد مادر نداشت

همه از دنیاش فقط باباش حسین علیه السلام بوده

خیلی یه عاطفه عجیبی بین امام حسین و حضرت رقیه بوده

خدا رحمت کنه حاج آقا مرتضی تهرانی رو ایشون می‌فرمود:

یکی از دلایل قوی شدن ارتباطم این بود این نازدانه خیلی شبیه مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها بود

طوری که وقتی او رو می‌دیدند یاد مادرشون حضرت فاطمه زهرا می‌افتادند این‌ها همش سبب شده بود که عمیق بشه این عاطفه این احساس

دارد وقتی که امام حسین وقتی رفت سمت میدان این بچه رفت تو خیمه

بعد دارد برا بابا که بابا میاد مثلاً سر سجاده سر جا نماز وایسه نماز بخونه اما هرچی منتظر شد بابا بیاد برا نماز دید خبری از بابا نشد

همونجا دم در خیمه خوابش برده بود

یه لحظه از خواب که پا شد تا از خیمه اومد بیرون دید چه خبره

یه عده از خیمه‌ها داره می‌سوزه

یه عده خیمه‌ها همینجوری شده محل جولان

نگاهش به شمر افتاد

گفت شمر صدا زد گفت نامرد تو بابای من حسین رو ندیدی

شمرم اونجا به غلامش گفت این دختر بچه رو…

اولین تازیانه رو این دختر بچه اونجا خورد

 

صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

فرمودند تو یه منزلی این دختر بچه توی بیابون‌ها از روی ناقه زمین افتاد

دختر بچه بچه‌ای که از روی ناقه زمین بیفته حتماً همه بدنش درد میاد

یه وقتی دیدن اون نیزه‌ای که

سر ابی عبدالله روشه حرکت نمی‌کنه

به مانند کوه سنگین شده اومدن گفتن آقا چرا این نیزه حرکت نمی‌کنه

آقا فرمود گویا دختری از ما زمین افتاده تا اون دختر پیدا نشه تا اون دختر با ما همراه نشه

این نیزه هم تکون نمی‌خوره

گفتن ما تو این بیابون کدوم سمت رو بگردیم

آقا فرمود نگاه کنید ببینید سر بابام کدوم سمت رو نگاه می‌کنه

همون سمت رو بگردید

اون دختر رو پیدا می‌کنید

نگاه کردن دیدن چشم‌های اباعبدالله به یه گوشه‌ای خیره شده

این دختر خانوم رو می‌خوان پیدا کنند

بی بی زینب اومد جلو بگرده گفتن نه شما بشین ما خودمون میریم

خدا لعنت کنه زجر ملعون زجر بلند شد گفت من خودم پیداش می‌کنم

همچین که راه افتاد تو این بیابونا

دید یه نازدانه از نازدانه‌های اباعبدالله زمین افتاده به حالت غش

اینجا دارد موی این دختر خانم را تو دستش چنان با لگد به پهلویش زد

پاشو یه کاروان رو معطل کردی

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *