بسم الله الرحمن الرحیم
?حلیه المتقین
?جلسه شصت و ششم
در رابطه با دعاهای طلب فرزند در این جلسه بحث می کنیم.
یکی از اموری که بسیار بسیار موثر هست در فرزندآوری بحث استغفار است.
خیلی کارگشا هستش ، ابرش کلبی به امام باقر علیه السلام میگه عرض کرد صاحب فرزند نمیشم
آقا جان چیکار کنم بچهدار نمیشم خانم ما نازائه حالا مشکل از منه یا از اونه حضرت فرمودند :
هر روز یا هر شب ۱۰۰ مرتبه استغفار کن حالا بهتره که آدم صیغه استغفار رو کاملشو بگه
یعنی فقط از کلمه استغفرالله اکتفا نکنه بلکه بگه استغفرالله ربی و اتوب الیه
در روایت دیگهای اومده که برای حل مشکل نداشتن فرزند چنین بگوید ،
هر صبح و شام ۷۰ بار سبحان الله بگه بعدش ۱۰ بار استغفرالله ربی و اتوب الیه بگه
بعدش ۹ بار سبحان الله بعد این ۹ تا یه بار بگه استغفرالله ربی و اتوبا الیه
دستور رو انجام بده که میفرماید : راوی میگه خیلی رو من دیدم
جمع بسیاری به این دستور عمل کردن بعد مداومت کردند
بعد ببینید عزیزان دل من یه هفته دو هفته نه آدم گاهی اوقات با چندین سال یه دستورالعملی رو بهش مداومت داشته باشه
اینکه مثلاً بگه ما یه بار خوندیم نشد
نه مداومت باید بکنی
بحث نماز استغفار بحث این مدلی باید انسان بچسبه بهش حداقل یه سالی رو انجام بده
خب میگه جمع بسیاری به این دستور عمل کردند مداومت کردند و فرزندان فراوانی روزیشون شد
و در هر یک از اینها میشه فقط به استغفرالله هم اکتفا کرد
خب میشه ربی و اتوب الیه شما فاکتور میگیریم تو فقط استغفرالله خالی بگو .
در حدیث از کسی خدمت امام باقر علیه الصلاة و السلام رسید
از کمی فرزند شکایت کرد که مثلاً ما یه بچه داریم آقا یه سری تکون داد از کمی فرزند حضرت فرمود :
نگرانی بچه کم داری سه روز بعد از نماز صبح و عشا سه روز پشت سر هم
۷۰ مرتبه سبحان الله بگو ۷۰ مرتبه استغفرالله بگو و بعد از این هفتاد تاها
این آیات شریفه رو تلاوت کن
استغفروا ربکم انه کان غفارا
حالا قصهشو میگم برات که اون ساره میگفت
جناب ساره گفتش که من مثلاً من پیرزن از یه پیرزن بچه میاد خطاب شد که
کذالک ربک
اینجوری گفته پروردگار تو اینجوری خدای تو خواسته
استغفروا ربکم یعنی استغفار کنید پروردگارتون رو
انه کان غفارا یه نکتهای هم بگم لزوماً به خودتون منحصر نیست این قصه
ممکنه از این بچههاتون بچههای بیشتر بیاد نوه هاتون زیاد بشه
لزوماً انحصارا به خودتونم ممکن نداشته باشد
غفار یعنی نه خیلی ، این خدا خیلی بخشنده است
این غفار صیغه مبالغه است یعنی خیلی ته آمرزشه ته بخشندگی خدا
یرسل السماء علیکم مدارارا
بعد از اون ۷۰ تا باید این آیات رو بخونی
خدایی که استغفار کنی آسمونو برات مدرارا
پشت سر هم همینجوری میبارونه
و یمدد اموالا خدایی که تو رو شماها رو مدد میکنه به ثروت
و بنین ، بنین یعنی پسرها
و یجعل لکم جنات خدایی که استغفار کنید
برای شما باغ ، خدا براتون باغ درست میکنه باغهاتونو آباد میکند
و یجعل لکم انهارا
بعد در شب سوم میگه برو پیش حاج خانوم خدا پسری سالم ایشالا به تو عطا میکند.
از امام صادق علیه الصلاة و السلام روایت شده که برای فرزنددار شدن سفارش کرد هر شب سحر که میشه
صد بار استغفار کن و اگر شبی فراموش شد در وقت دیگر اونو قضا بکن.
از امام حسن مجتبی علیه السلام رسیده که آقا جانمون فرمودند :
هرکس فرزند میخواد بسیار استغفار بکند .
شما دیدید یه دو نفر که زن و شوهر اینا چند سال ازدواج کردند
بچهدار نمیشن بهشون توصیه کنید که برید استغفار کنید
حالا ناراحت میشه بگید ناراحتی نداره درمانش اینه راهش اینه
حالا استغفار لزوماً این نیستش که تو گناه کردی استغفار بکنی
استغفار ذکر اهل بهشته اصلا خوراک اهل بهشت است ذکر اهل بهشته.
در حدیث هست که حارث نصری میگه که به امام صادق علیه السلام گفتم
از خاندانی هستم که منقرض شدند و فرزند ندارم
نه برادری نه خواهری الان منمو دیگه بعد منم که خب بچهای نمیاد و داریم ما منقرض میشیم
حضرت فرمود در حال سجود اینجوری دعا کن سجده که میری
تو سجده اینطوری دعا کن
رب حبلی من ذریه طیب
خدایا از نزد خودت خدایا رزق من کن ذریه طیبه ذریه پاک
انک سمیع الدعا
تو میشنوی دعا رو خدایا تو شنونده دعا هستی
رب لا تضرنی فردا
خدایا منو تنها نذار
و انت خیر الوارثین
تو بهترین وارثین هستی ، میگه این کار رو کردم راوی میگهها
تو سجدههام این دوتا آیه رو خوندم این کارو میکردم و خدای تبارک و تعالی به من دو تا پسر داد.
اسماشونو گذاشتم علی و حسین که خدای تبارک و تعالی به من علی و حسین رو عطا کرد.
مردی از اینکه صاحب فرزند نمیشد به امام صادق علیه السلام شکایت کرد حضرت فرمودند:
هر وقت میخوای پیش حاج خانومت بری خب این سه تا آیه رو از قرآن بخون
انشاالله خدا فرزند روزی تو می کنه
والذنون اذهب مقاضبا فظن عن لن نقدرک الیک فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فستجبنا له و نجیناه من الغم و کذالک ننجل المومنین
فقط این یه تیکه رو شاید بلد نباشید از قرآن میخونید
و زکریا اذ نادی ربه زکریا
اون موقعی که پروردگارشو صدا زد به پروردگارش گفت
رب لا تضرنی فردا خدایا منو تنها چون جناب زکریام تنها بود فرزند نداشت
زنش نازا بود رب لاتضرنی فردا انت خیر الوارثین
تو بهترین وارث ، بعد جناب زکریا هم اینجوری گفت خدا خدا اینجوری صاحب اولادش کرد
خب خدا به شما خیر بده.
صل الله علیک یااباعبدالله
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یااباعبدالله
خدا شاهده این اتفاقاتی که افتاد تو مملکت
تصور بعضی روضهها رو برای ماها خیلی قوی کرد
اصلاً قابل چشیدن برای ما شد بعضی روضهها که چشم انتظاری چقدر سخته
مثلاً انسان چشم انتظار بمونه که عزیزی رفته برگرده
وقتی که امام حسین علیه السلام رفت خب این به اهل بیت چشم انتظار بودند که خبر امام حسین برسه
شما دیدید یک شخصیت برجسته مملکت رئیس جمهور کشورمون
خب وقتی رفته بود چند ساعت ازش خبری نبود
ببینید من فقط همین عرفیشو میگما عرفیشو میگم
رئیس جمهور مملکت که مثلاً این بالگردش افتاد چند ساعت ازش خبر نبود مملکت دیدی چه جوری شد
چه حالی پیدا کرد با اینکه خیلیها اصلاً کاری نداشتن به رئیس جمهور
اما هی میپرسیدم میگفتن چی شد چی شد چی شد خبری نشد
این اهل بیت وقتی امام حسین رفت میدان اهل بیت دل تو دلشون نبود
همه بچههایی که تو خیمه بودن همه خانمها خواهرها اینا بیقرار بودند
که چه میشه چه بلایی قراره سر ما بیاد ارباب دو عالم حسین رفته
آقا خود امام حسین میدونست این حس و حال چقدر بده
برا این بچهها اینا رو میکشه این حس و حال
و لذا این وقتی افتاد از ذوالجناح افتاد این ذوالجناح مثل پروانه دور امام حسین میچرخید
هرکی میخواست نیزه بزنه این ذوالجناح خودش رو سپر میکرد
هرکی میخواست شمشیر بزنه این ذوالجناح میومد خودشو سپر میکرد
تا کی تا کجا
آخر سر امام حسین تو گوش ذوالجناح گفت ذوالجناح خبر منو برا بچهها ببر
خبر من رو برا اهل بیت ببر
که دیگه اینجا این ذوالجناح به امر عمل کرد
وقتی سمت خیمهها اومد از اینجا به بعدش امام زمان میفرماید
میفرماید یا جداه هیچ وقت فراموش نمیکنم اون ساعتی که اسب بی راکبت سمت خیمه ها اومد
با زین واژگون می اومد با سر و روی خون آلود
همهمه میکرده الظلیم الظلیم ظلم آشکار همه از خیمهها بیرون دویدند
ولی سالار زینب را ندیدند
رحمت خدا به این نالههاتون
برون از قتلگه بی راکب آمد
به سوی خیمهای بی صاحب آمد
یکی گفتا فرس کو نور عینم
غریب کربلا بابا حسینم
خیلیها اصلاً ارتباط قلبی نداشتن با رئیس جمهور من مملکتمون
تا شنیدن خبر شهادت گونهشون رو
مثل ابر بهاری گریه میکردن
وارد بعضی مغازهها میشدم مغازهداران نگاه میکردند جلو چشم من گریه میکردن
میگفتن حاج آقا ما حالمون خیلی بده
می خوام بگم پس چه حالی داشتند اون بچه ها
یکی از غم گریبان چاک میکرد
یکی خونش به گیسو پاک میکرد
همه اومدن حرفاشونو زدن اما یه نازدانهای اومد جلو صدا زد
ای اسب بابای من چرا صاحب نداری صاحبت کو
بگو ای پیکرت گردیده صد چاک
امید ما کجا افتاده ز خاک
حسین جان حسین جان