بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨️جلسه سی و سوم
● هدیه به پیشگاه امام زمان ارواحنا له الفدا صلوات بفرستید .
حضرت صادق علیه السلام میفرمایند : اگر آدمی را هرگز المی و دردی نمیرسید .
خب چه جوری میشه که آدم درد احساس میکنه؟
چون عصب رد شده رسیده به همه نقاط بدن ، شما نگاه کنید تو تمام عصب هستش
خب وقتی یه ضربهای وارد میشه سریع میگی آخ دردت میگیره.
اگر دردی المی به آدمی نمیرسید ، یه جوری بود عصب نبود.
به چه چیز ترک میکرد فواحش و گناهان را ،
اگه مریضی نبود این چه جوری دیگه گناهو میذاشت زمین ،
چه جوری فواحش رو می ذاشت زمین.
و به چه چیز تواضع میکرد برای خدا و تضرع میکرد نزد او .
یعنی فلسفه مریضیها و این دردها و یکیش تضرع به خدا .
و الا این اگه مریض نمیشد ، اگر این بلا درد نمیکشید گناه و اینا رو بیخیال نمیشد.
و به چه چیز مهربانی میکرد به مردم ، اصلاً یک قالتاقی میشد مثلاً دومی دیگه نداشت.
و به چه چیز صدقه میداد به مساکین حضرت میفرماید :
نمیبینی که کسی را که دردی عارض شد ، تا میبینی یه مریضی میاد سراغش میاد یه بیماری میاد سراغش
یهو میبینی خضوع ، خاضع میشه . یه شکستگی میکنه رغبت می کنه به درگاه خدا
تا دیروز که مریض نبود درد نداشت ، هیچ خبری نبود اما مریض میشه درد پیدا میکنه سریع خودشو جمع و جور میکنه و رغبت میکنه به درگاه خدا ،
و طلب عافیه می کنه و هی میگه خدایا به من سلامتی بده
به من عافیت بده. از اون خدایی که شافی مرض هست .
و دست می گشاید به تصدق ها ، تا مریض میشه مبتلا میشه
دست می کنه تو جیبش صدقه میده.
اهل صدقه میشه و اگر آدمی از زدن متعلم نمیشد ،
یعنی مثلاً لمس بود ، میزدی هیچ فرقی نمی کرد ، سرخ میشد کبو میشد
ببینید الان شما ده کیلو گوشت بزار رو اون صندلی
با چوب بیفت به جونش ، بزنش نهایت چی میشه ؟
من میگم گذاشتیم اینجا زدیمش نهایت چی میشه ؟
سرخ میشه یا کبود میشه سیاه میشه رنگش عوض میشه
ولی دیگه این گوشته میگه آخ ؟ میگه آی اصلا میگه ، نه حس نداره که عصب نداره که
درد و احساس بکنه ، شما همینو حساب کن فرض کن نسبت به خودمان.
ماها درد احساس نمیکردیم ، از زدن آخمون بلند نمیشد ،
این میگه که ، اگر آدمی از زدن متعلم نمیشد به چه عقاب میکردند پادشاهان دزدها را ،
یعنی ببین خدا اگه دردو نمیذاشت خب دزدا رو چه جوری اینا تنبیه میکردن؟
راهزنان را و به چه چیز ذلیل و فرمانبردار میکردند عاصیان را .
اون هایی که شیطونی میکردن اونها رو چه جوری میآوردن گوشمالی میدادن ؟
خدای متعال ببین دردو گذاشته تا شما عاصیان و متمردان و راهزنا رو با این کتک زدن و با این شلاق زدن و…
نخوردید نمیدونید چیه ، ولی مثلاً یه شلاق میزنن این اصلاً میره اونور میاد.
خب و به چه چیز کودکان علوم و صنعتها میآموختند.
قدیم معلم دستش باز بود ، این بچه درس نمیخوند میآورد پاشو اینجوری میبست ،
میبست به فلک بعد آقا چوب میزد این بچه از ترس شروع میکرد یاد گرفتن.
الان معلمه جرات نداره ، اگه به بچه بگه بالای چشمت ابرو ،
خانوادهاش به جای اینکه بیان طرف معلمو بگیرن بگن آقا معلم دستت درد نکنه
که گفتی بالا چشم بچه من ابرو ، میان میگن بیخود کردی که گفتی ،
تو چیکاره ای ؟
بعد این بچه یاد میگیره ، الان اوضاع عوض شده همه چی عوض شده.
پس حضرت میفرماید : و به چه چیز کودکان علوم و صنعتها میآموختن
اگه درد نبود .
و به چه چیز ممالیک برای آقایان خود ذلیل میشدند ، خب یعنی منظور بردهها و اینها هستند کارگرا ..
و گردن به اطاعت اینها می نهادن .
اگر نبود زدن و درد گرفتن همه اینا میرفت رو هوا .
آیا اینها حجت نیست برای ابن ابی الاوجاء
اینها آیا حجت نیست برای اونها و امثال او ، و برای مانی نقاش و اتباع او
از گبران که انکار میکنند حکمت آلام و دردها رو .
اونها ابن ابی الاوجاء و رفقاش میگن خب برای چی خدا درد رو گذاشت ،
ما برای چی باید درد بکشیم ، نمیدونن حکمت درد رو ،
نمیدونن خدا مصلحت این برای چیه فلسفش چیه ؟؟؟
دهنشونو باز میکنن هرچی از دهنشون میاد ، میگن.
اگر متولد نمیشد از انسان و سایر حیوانات مگر نر یا ماده ،
خب اگر قرار بود فقط یه چیز تولید بشه هر آینه منقطع میشد
نسل انسان و بر میافتادند حیوانات ، لهذا علیم حکیم مقرر گردانیده که
از هر نوعی از حیوانات هم نر بیاد هم ماده . چرا در هنگامی که مرد و زن به حد بلوغ رسیدند موی درشت بر زهار اینها میروید
و بر روی مرد ریش میروید و بر روی زن نمیروید.
تا به حال نشستی فکر کنی ، چرا صورت من مو می روید و چرا تو صورت زنم مو نمیاد .
فکر کردی در مورد این ، برای اینکه حق تعالی مرد را قیم و کارفرمای زن قرار داده
و زن را جفت او قرار داده
و برای او آفریده به این سبب مرد را ریش داده.
به مرد ریش داده که موجب عزت و جلالت و مهابت او گردد .
خب پس اگه این آقا ریش داره برای اینه ، آقا گفت تو حموم دید که اون سرهنگ داره ریششو میتراشه
گفت نتراش حرام است حرام است
بعد اونم سردار بود دیگه ، اومد جلو و اینها درجه مرجه داشت
یدونه چک خوابوند تو صورت آقا ، بعد گفت اینور صورتمم یک دانه دیگه بزنید ولی ریشتان را نزنید حرام است حرام است
فرمود که خدا به آدم ریش داده برا این ، برای مهابت و جلالت
به زن نداده تا از نازکی رو ، حسن و جمال که مناسب حال اوست
این مرد بهش رغبت بکنه . پس حضرت میفرماید :
نمیبینی که حکیم علیم در هر امری به عمل آورده همه موافق حکمت است.
راه خطا توش نیست ،مفضل میگه وقتی سخن امام صادق به اینجا رسید
دیدم اول اذان چیه ، صبح اومده بود از طلوع آفتاب اومده بود
داشت مینوشت رسید امام صادق به اینجا اذان ظهر شد
پس ببین ما نصف روز تا الان اومدیم جلو میگه تا اذان ظهر بلند شد مولای من امام صادق به نماز بلند شد
فرمود مفضل برو فردا صبح بیا برو صبح بیا پیش من .
بعد میگه من خیلی شاد شدم خوشحال شدم یه نصف روز پیش امام صادق نشستم،
آقا فرمودن من نوشتم به اونچه که معرفت لازم بود به من حاصل شد.
خدا رو شروع کردم حمد کردن ، الحمدلله به اونچه که مولای من به من یاد داد و شب رو به سر آوردم شاد ،
اون شب من خوشحال بودم و به اونچه که مولای من به من تعلیم کرد حمد کردم خدا رو.
خب پس ما یک روز از اون مجالس امام صادق علیه السلام رو عرض کردیم .
روز شنبه است آغاز هفتمونه اول هفته است
یه عرض سلامی بکنیم هم روزمون با روضه آقا اباعبدالله شروع بشه هم هفتهمون
کلاً این حالا درسته اول صبح ما یه اشاره میکنیم یه گریز میگیم و اینا
شما هم از این جهت که روزتون داره آغاز میشه به صفا نزدیکترید
همین یکی دو بارم که استغفار بکنید میجوشه اون اشکه میجوشه
اشکم یه چیزیه برای خودشا
امروز صبح هی چند مرتبه هی شما بگید
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یا اباعبدالله
یا اباعبدالله فرزند شما امام صادق علیه السلام به ما یاد داده
هرجا تونستیم برای شما ناله بزنیم هرجا تونستیم برای شما گریه کنیم
یا اباعبدالله فرزند شما امام صادق به ما فرمودند که
شما تو اون لحظات تو روز عاشورا انقدر تشنه شدی انقدر تشنه شدی
آسمانو مثل دود تیره و تار میدیدی
اینا رو همه رو امام باقر امام صادق به ما یاد داده
امام صادق فرمود جد غریبم حسین تو گودال ۱۹۵۰ زخم رو بدن شریفش بود
آخه یه بدن چقدر جای زخم بوده
و الا یه بدن که میدونی چی بوده
زخم روی زخم بوده
والا دیگه یه بدن که نمی تونه صد تا ضربه بخوره جای صد تا ضربه است
اما یه کاری کردن خواهر دیگه این بدن رو نمیشناخت
با اینکه خودش ساعتی قبل پیراهن کهنه تنه این برادر کرده بود
صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
دوستان بزرگواران ای کاش فقط همین بود
گفتند اسبها رو نعل تازه بزنن
ده نفر پیش قدم شدن اسب هاشونو نعل تازه زدن
رو بدن پسر فاطمه دواندند شما ببین از این بدن چی باقی مونده
که خواهرش زینب اومد بدن رو گرفت به آسمان بلند کرد
صدا زد اللهم فتقبل من القربان
خدایا این قربانی رو از ما قبول کن
حسین جان حسین جان