حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

✨️نثار آقا امام زمان علیه السلام صلواتی بفرستید.

در باب غدیر عرض کردیم پیغمبر خدا خطبه‌ ای خوند در روزی بسیار گرم که می‌فرمایند :

اگر گوشتی رو می انداختن رو زمین گوشت پخته میشد سرخ میشد

بعد اونجا پیغمبر خطبه مفصلی خوندند آخرین نکته ای که عرض کردیم این بود که نبی مکرم فرمود :

مردم اون صراط مستقیمی که شما تو نماز از خدا درخواست می‌کنید من پیغمبرم

بعد از من پیغمبر اون صراط مستقیم آقا امیرالمومنین علی بن ابیطالب هستش.

بعد فرمود مردم من بعد از این خطبه شما رو دعوت می‌کنم که مصافحه کنید با من

مصافحه یعنی روبوسی ، این صفحه های صورت رو بزارید روی صفحه مقابل شما صفحه صورتتون رو مقابل صورت رفیقتون میزارید این میشه مصافحه.

می فرماید بیاید با من مصافحه کنید بر بیعت با علی علیه السلام و قرار کنید به امامت علی

بدونید که من بیعت می‌گیرم از برای خدا ، علی بیعت می‌گیره از برای من،

من بیعت می‌گیرم برای علی از جانب خدا

فمن نکص هرکسی این آیه قرآنه فمن نکص هرکس بشکنه این بیعت رو

فانما ینکس علی نفسه

پس بر خودش شکسته خودتون ضرر می‌کنید.

اگر رفتی یکی دیگه رو رای دادی یکی دیگه اومد مثلاً اون دود این تو چشم تو چشم مردم میره،

تو چشم خودتون میره اگر انسان اگر یکی دیگه بشه نالایق باشه بیاد این خودت ضرر می‌کنی.

آیه قرآنه می‌فرماید : ضررش به خودش برمی‌گرده اما هر کسی

فمن اوفا بما عاهد علیه الله

هر کسی به این عهد خدا وفا کنه اگر امیرالمومنین راس کار باشه به زودی خدا به شما

فسیعتیه اجر عظیما

خدا بهتون پاداش بزرگ میده ماها آفریده شدیم به کمال برسیم دیگه اونی که که ما رو می‌تونه به کمال برسونه جز کسی از شما سراغ دارید جز مولا علی رو ؟ نه.

بعد پیغمبر فرمود : ای گروه مردم یا معاشر الناس شما خیلی زیادید که بخواید با دست با من مصافحه کنید

بیاید هر کدومتون با من روبوسی کنید مصافحه کنید خیلی طول میکشه آقا مثلاً دونه دونه …

حالا ببین پیغمبر چقدر جمعیت اونجا بود می‌خواست با همه رو مصافحه کنه نمیشد که فرمود ،

شما خیلی زیادید من بخوام با شما مصافحه کنم خدا به من امر کرده که از زبانهای شما اقرار بگیرم

که اعتقاد بکنید به عمارت علی بدونید اونیکه امیرالمومنین هستش علی ابن ابیطالب

بعد از علی عمارت ، ولایت با بچه‌های علی هستش باحسن هستش با حسین هستش

من که گفتم نسل من ازنسل علی هست فرمود همون جوری که گفتم ذریه من ازسلب علی

به هم می رسونه حالا حاضر ها برید به غایبا بگید الان خیلی ها هستند اینجا نیستند

شما شنیدید قصه غدیر رو برید به اونایی که نیومدند بگید همتون مبلغ غدیر بشید

بعد پیغمبر فرمود که پس بگید که ما شنیدیم و اطاعت کردیم همه گفتند یا رسول الله ما شنیدیم و اطاعت کردیم.

حالا اینجا تو پرانتز من یه چیزی بگم پیغمبر که داشت تو غدیر برای مردم حرف میزد

صداش به همه می‌رسید ببین هفتاد هزار نفر وایسادن کمه ش گفتم هفتاد هزار نفر تا صد و بیست هزار نفر گفتند

این صدوبیست هزار نفر که با فاصله وایمیستند که صدوبیست هزار نفر وایسادن پیغمبر داره سخنرانی می‌کند

صداش به گوش همه میرسه ؟ نه نمیرسه. پیغمبر تو روز غدیر هجده ذی‌الحجه تو اون هوای گرم برای مردم سخنرانی کرد.

هر چند قدم چند قدم یه نفر رو گذاشته بودند پیغمبر می گفت اونیکه اون ده قدم اونورتر وایساده اون بلند میشد

مثلاً داد میزد مثلاً پیغمبر می‌فرمود ای گروه مردم سکوت می کرد اون کسی که ده قدم اونورتر وایساده بود

می‌گفت ای گروه مردم اون ساکت میشد اون سومی داد میزد می‌گفت ای گروه مردم یه ده الی پانزده نفر اینجوری وایساده بودند

ببین چقدر زمان می‌بره ، چقدر وقت می‌گیره جا داشت منافقا حرصشون در بیاد یا نه اعصابشون خورد بشه یا نه ؟

جا داشت بعضیا کفرشون در بیاد پیغمبر چرا اینجوری کرد چرا اینطوری کرد

برای اینکه اینا تا آخر عمرشون بحث غدیر از تو سرشون بیرون نره ، چون اگر این کار رو نمی‌کرد اینا بعد می رفتند یه چیز دیگه می گفتند اما یه کاری کرد.

و لذا یه چیز بگم براتون امیرالمومنین تو مسجد کوفه وقتی منبر رفت به گمانم به این زید ابن ارقم

زید ابن ارقم تو مسجد بود فرمود زید بلندشو زید بلند شد امیرالمومنین فرمود :

زید شروع کن غدیر رو تعریف کن برای مردم تو بودی دیگه تو غدیر برای مردم بگو

پیغمبر گفت یا علی من دیگه پیر شدم یادم رفت دیگه من چی بگم انکار کرد

امیرالمومنین رو منبر دستشو بلند کرد به آسمون گفت خدایا اگر راست میگه که هیچی

اما خدایا اگر دروغ میگه حسابش رو برس همونجا تو مسجد کور شد نفرین مولا علی همونجا تو مسجد کور شد .

بعضیا لکه تو صورتش پیدا شد یه لکه گنده همه عمامه می‌بستند دیگه مثل الان نیستش که فقط یه عده عمامه ببندند

اون موقع زمان آقا رسول الله همه عمامه می‌بستند بعد این هی عمامه رو اینجوری می‌کرد اون لکه گرفته بشه

هرچی می‌آورد پایین‌تر لکه بیشتر میشد تمام صورتش پر از لکه شد آخر الامر همین زید ابن ارقم میومد تو بازار داد می‌زد

می‌گفت مردم من دنیام رو باختم ، دنیام رو با نفرین علی از دست دادم اما دیگه آخرتم رو نمی خوام از دست بدم

پیغمبر روز غدیر دست علی رو گرفت اینطور گفت اینجور گفت اونطور گفت

بعد این می‌گفت مردم پیغمبر … می‌گفتند بابا زید ول کن ما داریم در رابطه با سکه و نقره داریم حرف میزنیم

تو داری در رابطه با علی می گفت من یه بار چوبش رو خوردم دیگه نمی‌خوام چوبش رو قیامت بخورم .

قصه غدیر تو رو خدا جدی بگیرید این کلام رو پیغمبر برای همه گفته

برای آیندگان گفته پیغمبر فرمود : شماها خیلی زیادید نمی‌تونم با شما مصافحه کنم

شما همتون بگید شنیدیم اطاعت کردیم همه گفتند شنیدیم اطاعت کردیم .

حالا فکر کنید همین جوری پیغمبر فرمود شنیدیم اون اونی که ده قدم اونورتر وایساده بود

گفت بعدی گفت بعدی گفت بعدی گفت همه گفتند خیلی ها که گفتند

دیگه بعد دارد که پیغمبر فرمود : که حالا قصه طولانی میشه اجازه بدید که بنده مابقیش رو انشالله فردا عرض بکنم.

این نکته آخر بعد که منبر این کلام تموم شد پیغمبر از منبر اومد پایین اینا اومدن سمت آقا رسول خدا که مثلاً بیعت کنند

حضوریم چهره به چهره بیعت کند انقدر شلوغ شد دور پیغمبر ، پیغمبر نماز ظهر و عصر رو یکی کرد

یعنی فاصله ننداخت ظهر رو خوند بلافاصله فورا بلند شد عصرم خوند به خاطر اینکه مسئله مسئله بسیار مهمی بود

می خواسن بیعت بگیره نماز ظهر و عصر تموم شد شروع کرد آقا دوباره ده تا ده تا می‌اومدن تو خیمه آقا رسول رسول خدا

پیغمبر می‌فرمود شنیدید می‌گفتند شنیدیم دیدیم. می‌خواید بیاید حوض کوثر پیش من یا نه اگر الان نرید تبلیغ غدیر رو نکنید

من جلوتون رو می‌گیرم روز قیامت گفتند باشه میریم میگیم

پیغمبر نماز مغرب و عشا شد فرمود سریع آماده شید نماز مغرب وعشا بخونید

مغرب رو خوند دیگه وانستاد ، دیگه فاصله ننداخت با عشا، عشا رو هم بلافاصله پا شد خوند دوباره بیعت…

یه روزگذشت هجده ذی‌الحجه گذشت نوزده ذی‌الحجه دوباره تو اون بیابون همه رو پیغمبر نگه داشت

اومدند بیعت کردند یا رسول الله بیست ذی الحجه س بریم دنبال زندگیمون

پیغمبر فرمود : نه گفتند ، آقا فرمود خانوماتون  بگید بیان خانوم ها پیام بهترین پیام رسان ها هستند.

فرمود اگر زینب نبود کربلا در کربلا می‌ماند خانوماتون رو بگید بیان ده تاده تا خانوم ها میومدن تو خیمه آقا رسول خدا

پیغمبر فرمود خانوم ها شنیدید ، شنیدیم دیدید دیدیم برید تو خونه برای بچه‌هاتون غدیر رو تعریف می‌کنید

یا رسول الله تعریف می‌کنیم اگر تعریف نکنید قیامت من رسول خدا جلوتون رو می‌گیرم.

یا رسول الله میریم میگیم . پیغمبر فرمود حالا پاشید برید تو خیمه علی با علی بیعت کنید

اومدند یه تشت آبی رو گذاشتند تو خیمه امیرالمومنین از یه طرف دستش رو کرد تو اون تشت

این زنا ده تا ده تا دستشون رو از اون طرف می‌کردند داخل تشت بیعت اینا با امیرالمومنین اینطوری بود.

خدایا بارالها ما رو مبلغ غدیر قرار بده.

خدا به حق امیرالمومنین به حق اون خشنودی قلب امیرالمومنین دل این جمع مون رو خوشنود کن.

به امیرالمومنین گفتند یا علی بهترین لحظه عمرت کی بود من این رو خیلی میگم دیگه

شما هم الان حفظ شدید دیگه از بس این رو گفتم گفتند علی جان بهترین لحظه عمرت کی بود

آقا امیرالمومنین فرمود اون ساعتی که پیغمبر دستم رو گرفت بلند کرد حالا من می‌خوام تو پرانتز بگم

علی جان تو اون لحظه چرا بهترین لحظه عمرت بود من زبان حال میگما ذوقی میگم

این تیکه‌ش مال منه شاید امیرالمو منین بگه آخه اون لحظه که دستم رو گرفت پیغمبر بلند کرد

از اون بالا می دیدم چهره فاطمم رو صورت فاطمه‌م رو می‌دیدم چجوری خندان چجوری خوشحال شده شکفته شده

خدایا به حق اون خوشنودی دل حضرت زهرا و امیرالمومنین این دست ها تو این مسجد سمت تو بلند میشه ناامید برنگردون

خدایا عاقبت هممون رو ختم بخیر کن

خدایا اونیکه شرش از بقیه کمتره بر سر ما قرار بده

ای خدا به آبروی محمد و آل محمد رزق و روزی وسیع و با برکت به ما بده

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *