بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۹۹
● وَ قال(علیه السّلام): مَن قَصَّرَ فِی العَمَلِ ابتُلِی بِالهَمَّ وَ لا حَاجَهَ لِلّه فِی مَالِهِ وَ نَفسِهِ نَصیب.
●آن کس که در عمل کوتاهی کند ، دچار اندوه گردد، و آن را که از مال و جانش بهره ای در راه خدا نباشد خدا را به او نیازی نیست.
▪︎ حضرت امیر صلوات الله علیه که جان عالم فداشون باشه میفرمایند
کسی که قَصَّرَ ، کوتاهی کند در فِی العَمَل ، در عمل کردن کوتاهی بکنه. خب آدم سرمایش همین عمله ..
والعصر ان الانسان لفی خسر آدمی تو خسران الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات
عمل صالح سرمایه است و لذا بعد از توبه هم باید عمل صالح بشینه تا آدم نجات پیدا بکنه.
اگه یه کسی توبه کرد وقت نداشت عمل صالح انجام بده تکلیف اینه که یکی توبه کنه ، و عمل صالح نتونه انجام بده این مشکله ، گرفتاریه براش .
توبه اونی قبوله که پشت سرش بتونه یه عمل صالح هم بیاره باید عمل صالح داشته باشیم.
این وقت داشته باشه و بتونه یه قدم در راه خدا یه کاری بکنه و عمل صالح زیاده دیگه ، یه کار خیر انجام بده ،
انفاقی بکنه، یه نمازی بخونه یه ذکری بگه ،حالا دایرهاش خیلی زیاده …
پس الا الذین آمنوا وعملو الصالحات ، عمل صالح سرمایه آدم هستش، نباشه کار آدم زاره.
حالا پس کسی که در عمل کوتاهی کرد ، ابتُلی بِالهَمِ . ابتُلی یعنی مبتلا میشه، گرفتار میشه به بُالهَم ، هَم یعنی غم ، غصه ، بعد زانوی غم بغل بگیره.
هی یه جا بشینه بگه…..
اینجا میفرماید که آدمی میره منتقل میشه به اون عالم ، چشم برزخی که پیدا میکنه.
این چشمشو ببندی یه چشم دیگت باز میشه، چشم برزخی که پیدا میکنه سرنوشت خودش رو که میبینه فریادش بلند میشه میگه
رب پروردگار، ارجعون خدایا ما رو برگردون، خدایا منو برگردون.
چرا برت گردونم ؟ گویا میگن اونجا ، چرا برت گردونم فلانی؟ دیگه دنیا پروندش تموم شد دیگه.
لَعلی شاید، عَملُ الصالح ، بتونم یه عمل صالح انجام بدم.
فی ما تَرَکت در برابر اونچه که ترک کردم بتونم یه عمل صالح انجام بدم این وقتی که خدا به ما داده ،
این سرمایهای که خدا به ما داده سرمایه عمر، مثل یخ کم کم داره آب میشه…
هیچی ازش باقی نمیمونه …
بعد سفره رو کم کم دارن جمع میکنند ما دستمون خالیه کوتاهیم.
تازه بیدار میشیم میگیم خدایا ما رو برگردون ارجعون خدایا ما رو برگردون تا عمل صالح انجام بدیم.
وقت کوتاهه من به خودمم میگم وقت کمه آدم باید تا تموم نشده از اون نهایت استفاده رو داشته باشه .
خب ادامه ش، حکمت را نگاه کنید
وَلا حاجَه للهِ فیمن لیس فی ماله و نفسه نصیب
لا حاجه لله یعنی خدا اعتنایی نداره نیازی نداره
فیمن درباره کسی که ، لیس للّه نیست برای خدا ، فی ماله و نفسه نصیب برای خدا در مالش و در جانش هیچ نصیبی نیست .
یعنی اونی که از مالش و از جونش برای خدا یه چیزی کنار نگذاشته او مورد اعتنای خدا نیست.
شما باید وجودت باشه ، جزء هم و غمت باشه که این جونت رو فدای خدا بکنی.
مالت رو فدای خدا بکنی . بعد این جزء دغدغههای زندگیت باشه جزء اصولت باشه.
بعد اگر مالت رو در راه خدا انفاق بکنی قرآن میگه مثَل الذین ینفقون امثالهم فی سبیل الله
مثل اونایی که انفاق میکنند مالشون رو در راه خدا
حبه سبع سنابل مثل دانهایه که هفت خوشه ازش میروید.
من یه سوال از شما میکنم اون عملت مثل این دانه گندم یا خودت؟
قرآن میگه مثل عمل صالح شما مثل اون دانه است که هفت خوشه ازش میروید، یا مثل خودته؟
قرآن نمیگه عملت مثل اون دونست ، میگه خودت اگر انفاق بکنی مثل اون دونه میشی که یهو هفت تا خوشه ازت در میاد.
این آدم فهم در آیات داشته باشه یه چیزیه . یه بار دیگه میخونم مثل کسانی که ،
ینفقون اموالهم فی سبیل الله انفاق میکنند مالشون را در راه خدا کمثل حبه مثل اون حبه میمونه عن سبع سنابل
ازش ۷ تا خوشه روییده میشه فی کل سنبله مائه حبه که در هر خوشه ش مائه حبه، هزار تا حبه هستش .
یه حبه ۷ تا خوشه و در هر خوشه ۱۰۰ تا یعنی اینی که داره انفاق میکنه .یه درون او یهو مثل اون دونه میشه که اینجوری برکت پیدا میکنه
و ادامه ش میفرماید که الله یضاعف لمن یشاء
خدا بسیار عطا کننده است به اونی که بخواد. چی میخواد ؟ انفاق. اونی که انفاق بده دست دهنده داشته باشه.
خدا به او بسیار عطا کننده است خدا به کیا زیاد عطا میکنه به اونایی که زیاد انفاق میکنند.
اونی که دست دهنده داره خدا به دهنده میده یا گیرنده ؟به دهنده میده.
سفرهات رو اگر باز کنی بیشتر باز کنی خدا بیشتر بهت میده اگه دستت گیرنده باشه فقط نه، والله یضاعف لمن یشاء والله واسع العلیم
این قصه مال. قصه جان چیه؟
الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله از مردم کسانی هستند که جونش رو برای خوشنودی خدا میدن اونها والله رئوف بالعباد
خدا با اون بندگان مهربونه
خب مصداق اینها شهدا هستند.
بالاترین مصداق این آیه امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام است .
که هم مالش رو در راه خدا داد هم جونش رو در راه خدا داد .
مالش رو چطور داد ؟
شما دیدید دیگه سفره انداخت مسکین یتیم اسیر، سه وعده اومدن خودشون با آب افطار کردند. نونشونو دادن به اینها مالشون رو چه جور انفاق کردند.
مهمون آورد تو خونه هرچی تو خونه داشت داد به اینها ،
دخترش زینب سلام الله علیها وقتی سهمش رو نخورده بود حالا خواب بوده نخورده بوده غذاش رو…
مهمون اومده تو خونه امیرالمومنین حضرت به خانم فاطمه زهرا فرمود فاطمه جان مهمون داره علی،
پذیرایی چیزی داریم عرضه داشت یا امیرالمومنین
چیزی جز سهم زینبم تو خونه نیست حضرت زینب همونجا عرضه داشت که حالا بیدار شد و چه ….عرضه داشت که مادر جان سهم من رو بده به مهمان بابام امیرالمومنین که اون شب خود حضرت زینب گرسنه بخوابه ولی مهمون امیرالمومنین گرسنه نباشه با شکم سیر سرش رو بذاره رو زمین.
این مرام اینهاست از جونشون هم گذشتن چجوری؟
آقاجای پیغمبر خوابید که جان پیغمبر در امان باشه از جان خودشون گذشتن در راه خدا،
یه کربلا به پا کردند همگی اومدن جانشون رو در طبق اخلاص گذاشتند
امام حسین علیه السلام روز عاشورا چیکار میکرد…. هی صدا میکرد آقا این خودم این پیکرم این سرم این اکبرم این اصغرم این عباس این عون این سکینه این رقیه این زینبم.
خدایا این همش مال تو ، اینا اینطوری کردن .
هر کی از مال و جونش برا خدا قرار نده خدا بهش اعتنا نمیکنه اگه میخوای مورد اعتنای خدا باشی باید از مال تو ،جونت برا خدا یه سهمی بذاری کنار.
اگه نذاری باختی. اگه میخوای برنده خلقت باشی همین الان در نظر داشته باشی یه چیزی از مالت کنار بذار .
همین صدقههایی که میدی مصداقشه همین سفرهای که میندازی انشالله مهمون میاد افطاری میدی اون مصداقشه،
همین که میای دختری میبینی جهیزیه نداره کمک میکنی جهیزیش درست بشه همین مصداقشه،
همین که میبینی یه پیرزنی نداره ، یه یتیمی نداره کمک میکنی مصداقشه .
از مالت بریز بیرون همین که میریزی بیرون خدا هم جاشو پر میکنه
اللهم صل علی محمد و آل محمد
خدا به حق محمد و آل محمد عاقبت همه ما را ختم بخیر بگردونه
ما یه قراری داریم که روز سهشنبهمون رو به نازدانه امام حسین اختصاص بدیم
این دخترها بابایین.
طعم پدر بودن رو اونی که فقط پسر داره نمیچشه وقتی خدا بهش دختر میده تازه میفهمه بابا یعنی چی پدر بودن یعنی چی
دختر وقتی میاد پدر رو جالبه پدر معمولاً دختر رو به آغوش میگیره یه جاهایی هم میبینی
دختر پدر رو به آغوش میگیره میشه دختر مامن، پناهگاه پدر
این دختر دیدی دیگه یه وقتی میبینه پدر رفته سفر نگه میداره همه چیزو ضبط میکنه همه گزارشها رو آماده میکنه تا پدر از سفر برگشت دونه دونه رو برا پدر بگه
من یه دختر سه ساله رو میشناسم ۴۰ منزل تو ذهنش همه این شبها اینها رو ثبت کرد ضبط کرد
از روی خار مغیلان دویدن و از رو نیزه و از تازیانههایی که خورد از کتکهایی که از فحش و نالههایی که بخوره و همه اینا رو داره ضبط میکنه
از گرسنگیهایی که تو این ۴۰ منزل داشته و تشنگیها شما فکر میکنید فقط گشنگی بود یه جاهایی بود تشنه میشدن اینا آب نمیدادند به این زن و بچهها
از اینها و باز بگم از آبلهها به بدن اینها و سیاه بشه و تاول بزنه و شب که بشه
چون ایام عاشورا و محرم کربلای امام حسین این تو ایام پاییز مهر ماه اتفاق افتاده
روزها گرم میشده شبها سرد یه باد سردی میوزید خب شبها تو سرما قرار بگیرند
همه اینها رو داره ثبت و ضبط میکنه تا بابا رو دید یه دل سیر برا بابا حرف بزنه
اما وقتی که چشمش به سر بابا افتاد یه مرتبه دید وضع بدتره دیگه رقیه نباید چیزی بگه
بابا باید برا او بگه از ۴۰ منزلی که رو نیزه رفت رو شاخههای درخت رفت تو تنور خونه خولی رفت
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
بس که دویدم عقب قافله
پای من از ره شده پر آبله
پدر فدای سر نورانیت
سنگ جفا که زد به پیشانیت
حال شما منقلبه یکی دوتا دیگه هم همینطور میگم عرضم تمام آخ بابا
آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
دخترم رقیه
آن شب که تو از ناقه افتادی و غش کردی
من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم بابا
آن شب که یزید از ما اظهار کنیزی کرد
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
دخترم
آن شب که یزید از تو اظهار کنیزی کرد
من در تشت طلا بودم کی از تو جدا بودم
حسین جان